سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

وحشت ناشی از جنگ


وحشت ناشی از جنگ

نگاهی به روخوانی نمایشنامه پیکر زن همچون میدان نبرد نوشته ماتئی ویسنی یک و کار تینوش نظم جو

تینوش نظم‌جو، مترجم و کارگردان، نمایشنامه پیکر زن همچون میدان نبرد در بوسنی را به شیوه جالبی در خانه هنرمندان در دو شب روخوانی کرد. او با استفاده از ضبط ویدئویی و ترکیب آن با حضور زنده نویسنده متن [ماتئی ویسنی‌یک] و ترجمه همزمان آن به فارسی توسط تینوش نظم‌جو و حضور پایانی یک بازیگر [مهشاد مخبری] به اجرایی در خور اعتنا از این متن رسیده بود. ‌ نمی‌توان گفت که ما با این روخوانی یک تئاتر دیده‌ایم. بلکه به راحتی می‌توانیم بگوییم که یک روخوانی درست‌وحسابی از یک نمایشنامه را روایت کرده‌ایم. در ابتدا ماتئی مقدمه نمایشنامه را که به جنگ منطقه بالکان و بوسنی می‌پردازد، قرائت کرد. بعد نوبت به دو بازیگر رسید که ما صدای آنها را روی تصاویر عکس و مستند از جنگ بوسنی و در تاریکی و پخش تصاویر انتزاعی (رنگی) می‌شنیدیم. هدا ناصح نقش دورا، زن بوسنیایی را که مورد تجاوز واقع شده بود، بازی می‌کرد وگلناز برومند نقش کیت زن روانشناس آمریکایی را که برای کمک به جنگ‌زدگان به بوسنی آمده بود برعهده داشت. صداها به صورت مقطع‌مقطع پخش می‌شد. انگار که آدم‌ها به زور دارند درباره یک وضعیت بغرنج و پر از آه و ناله اعتراف می‌کنند اما از آن وضعیت آه و ناله‌ای شنیده نمی‌شود بلکه یک نوع بی‌حوصولگی و انزجار از میان آن وضعیت بیشتر به گوش می‌رسد. صداها ته‌مایه‌ای پنهان از یک درد موحش و ویرانگر داشتند. زنی که مورد تعرض جمعی از سربازان قرار گرفته بود، حالا‌ در شکم خود حامل بچه‌ای بود، اما نمی‌دانست این بچه را بیندازد یا آن را نگه دارد. البته هیچ دلبستگی عاطفی‌ای به آن بچه نداشت. اما زن روانشناس از او می‌خواست تا این بچه را سالم به دنیا بیاورد و به او بدهد تا آن را به آمریکا ببرد... در پایان، طبق نامه‌ای که بین تماشاچیان پخش می‌شود، درمی‌یابیم که آن بچه را سقط نکرده بلکه آن را نگه داشته و با عشق از آن نگهداری می‌کند. آنچه زن را متاثر ساخته، جمله‌ای است که ماموران شهرداری روی یک درخت پیر در بوستانی نوشته‌اند که به جای این درخت مرده که به زودی قطع می‌شود، یک درخت زنده کاشته می‌شود. این جملا‌ت بعد از بارها تکرار دورا را ترغیب به نگه داشتن بچه‌اش کرده است و حالا‌ با عشق با او زندگی می‌کند. ‌

در این متن که لبریز از خشونت و وحشیگری است، بی‌آنکه ویسنی‌یک دست و پا گم کند، یا دچار شعار و ایدئولوژی‌زدگی شود، با وقار و ژرف جنگ و جهل را رد می‌کند. او این موقعیت ویرانگر و تراژدی مدرن را محکوم می‌کند، برای آنکه در برابر انسان هیچ نوع ایدئولوژی‌ای ارجحیت ندارد، بلکه مهم آگاه ساختن انسان به ماهیت درونی و طبیعی خود است که جایی برای برتری‌جویی باقی نمی‌گذارد. در جنگ انسان‌ها با هم برابرند اما بر پایه جهل و جاه‌طلبی و خودبرتربینی به دنبال ابراز وجود هستند. چنانچه در بخشی از جنگ آلا‌ت مردانه نیز چون آلا‌ت جنگی مورد استفاده قرار گرفت و زنانی که تا چند روز و چند ماه قبل جزو همسایگان یا دوستان یا اقوام این مردان به شمار می‌آمدند، بنابر این برتری‌جویی‌های نژادی و تقسیمات سیاسی تازه ناشی از متلا‌شی شدن یوگسلا‌وی پس از دوران کمونیستی، مورد تجاوز جنسی واقع شدند. این موضوع در تمامی جنگ‌ها یک امر فاجعه‌آمیز تلقی می‌شود، اما در بین آن نوعی جهل و زورگویی غیرقابل اجتناب موج می‌زند. ‌

در فیلم ویدئویی تصاویر نیز به مدد کلمات می‌آمدند، تا آنچه وحشتناک تلقی می‌شد با بار شدیدتری بر ذهن و روان تماشاگران تاثیرگذار باشد. نوع ادای کلمات نیز بیشتر بر دردناکی وضعیت تاکید می‌کرد. جز در صحنه‌ای که هر دو زن با شور ناشی از یک نوع نوشیدنی، با شتاب به نژادهای مستقر در بالکان می‌پردازند اما این نژادها بدی‌های خاص خود را دارند. همان نکته‌ای که باعث جنگ و خونریزی می‌شود و جز جهل چیز دیگری از این بیان خودمدارانه استنتاج نمی‌شود. ‌

وحشت ناشی از جنگ همه تماشاگران را متاثر کرده بود، هیچ‌کس نمی‌توانست ویرانگری و تجاوزگری موجود در جنگ را تحمل کند. این همان تاثیری است که در یک اثر هنری می‌تواند در آگاهی‌بخشی به آدم‌ها تکان‌دهنده تلقی شود. تینوش نظم‌جو پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی را پیش از این در سال ۸۴ در جشنواره تئاتر فجر به صحنه آورده بود و البته الا‌ن با یک روخوانی بهتر از آن اجرا تاثیر لا‌زم را بر مخاطبان خود گذاشت. این متن سال جاری توسط نشر نی در کنار دو متن دیگر از ماتئی- اسب‌های پشت پنجره و تماشاچی محکوم به اعدام- منتشر شده است.

بهمن حیاتی