یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا

شاگرد با هوش ابن سینا


شاگرد با هوش ابن سینا

روزی «ابن سینا» از جلوی آهنگری می‌گذشت، که کودکی را دید. آن کودک، از آهنگر، مقداری آتش می‌خواست. آهنگر گفت:
ـ ظرف بیاور تا آتش در آن بریزم.
کودک که ظرف همراه نداشت، خم شد و مشتی خاک …

روزی «ابن سینا» از جلوی آهنگری می‌گذشت، که کودکی را دید. آن کودک، از آهنگر، مقداری آتش می‌خواست. آهنگر گفت:

ـ ظرف بیاور تا آتش در آن بریزم.

کودک که ظرف همراه نداشت، خم شد و مشتی خاک از زمین برداشت و در کف دستِ دیگر ریخت. آنگاه به آهنگر گفت:

ـ آتش بر کف دستم بگذار.

ابن سینا، از تیزهوشی او به شگفت آمد و در دل بر استعداد کودک شادمان گردید. پس جلو رفت و نامش را پرسید.

کودک پاسخ داد:

ـ نامم «بهمنیار» است و از خانواده‌ای زرتشتی می‌باشم.

ابن سینا او را به شاگردی گرفت و در تربیتش کوشید، تا او یکی از حکما و دانشمندان نامدار شد و آیین مقدس اسلام را نیز، پذیرفت.

سهم کودکان

مرحوم «سید کاظم یزدی» در هنگام مرگ، آنچه از وجوه شرعی و پول مردم را در اختیار داشت، به مرجع پس از خودش تحویل داد. یکی از خویشاوندان او گفت: ـ شما، نوه‌هایی یتیم دارید که تحت سرپرستی خود گرفته‌اید. خوب است که چیزی هم برای آنها تعیین کنید.

سیّد، با ضعف شدید گفت:

ـ بازماندگان من اگر متدیّن هستند، خدا روزی آنها را می‌رساند، و در غیر این صورت، چگونه از مالی که متعلق به من نیست، به آنها کمک کنم؟

برگرفته از کتاب حکایتها و لطیفه‌های تربیتی