دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه «بلی » و معنای آن در قرآن كریم


یكی از واژه هایی كه در كلام عرب به عنوان حرف جواب به كار می رود و از جایگاه خاصی برخوردار است واژه «بلی » است این واژه در قرآن كریم در آیات متعددی به كار رفته است

یكی از واژه‏هایی كه در كلام عرب به عنوان حرف جواب به كار می‏رود و از جایگاه خاصی برخوردار است واژه «بلی‏» است . این واژه در قرآن كریم در آیات متعددی به كار رفته است . براساس آنچه در كتاب المعجم المفهرس (۱) آمده، این كلمه ۲۲ بار در قرآن ذكر شده است . شناخت جایگاه «بلی‏» و معنای آن از مسائلی است كه در فهم آیات مربوطه و ارتباط مقاطع آنها با یكدیگر، نقشی تعیین كننده دارد . مع الاسف، بسیاری از مترجمان با نگرشی سطحی از این آیات عبور كرده و با قراردادن معادلی نامناسب و گاه نادرست‏برای این واژه، به ترجمه آیه اقدام نموده‏اند . برای روشن شدن حقیقت امر، لازم است این مسئله از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار گیرد . از این رو، ما در این مقال بر آن شده‏ایم تا نخست‏با استناد به كتب اهل لغت و ادب، جایگاه «بلی‏» را در كلام عرب مشخص كنیم، آن گاه معادل صحیحی را كه می‏توان در زبان فارسی برای آن قرار داد ارائه دهیم، سپس به مجموعه آیاتی كه این واژه در آنها به كار رفته است، فهرست‏گونه اشاره كنیم و در پایان، برخی از آیات مورد بحث را با ترجمه پیشنهادی آنها و مقایسه با بعضی از ترجمه‏های معروف، به عنوان نمونه بیاوریم .

جایگاه «بلی‏» از دیدگاه اهل لغت و ادب

در مفردات راغب، ذیل واژه «بلی‏» آمده است:

«بلی‏» یا برای رد نفی است، مانند: «وقالوا لن تمسنا النار . . . بلی من كسب سیئهٔ . . .» [بقره، ۸۰- ۸۱]، و یا در پاسخ استفهام مقرون به نفی قرار می‏گیرد، مانند: «الست‏بربكم قالوا بلی‏» [اعراف، ۱۷۲]، و «نعم‏» در مورد استفهام مجرد از نفی به كار می‏رود، مانند: «فهل وجدتم ما وعد ربكم حقا قالوا نعم‏» [اعراف، ۴۴]، كه در این جا در پاسخ نمی‏گویند: «بلی‏» . بنابراین، اگر كسی بگوید: «ماعندی شی‏ء» و شما در پاسخ بگویی: «بلی‏» ، در حقیقت‏سخن او را رد كرده‏ای; و اگر بگویی: «نعم‏» ، در واقع به آن اقرار نموده‏ای . (۲)

چنان كه ملاحظه می‏كنید، از سخن راغب بر می‏آید كه «بلی‏» همواره پس از نفی قرار می‏گیرد، و جمله منفی یا به صورت اخبار است و یا به صورت استفهام; اما در پاسخ سؤال مثبت، «نعم‏» گفته می‏شود .

ابن منظور در این باره می‏گوید:

«بلی‏» در پاسخ سؤالی گفته می‏شود كه مشتمل بر حرف نفی باشد، مانند: «الم تفعل كذا؟» كه مخاطب در پاسخ می‏گوید: «بلی‏» . همچنین «بلی‏» در پاسخ سؤالی قرار می‏گیرد كه با انكار گره خورده است . برخی گفته‏اند كه «بلی‏» در پاسخ سخنی گفته می‏شود كه در آن انكار وجود دارد، مانند آیه: «الست‏بربكم قالوا بلی‏» . (۳)

وی سپس در بیان این نكته كه چرا «بلی‏» پیوسته پس از انكار قرار می‏گیرد، سخنی را از تهذیب به شرح زیر آورده است:

«بلی‏» از آن روی پس از انكار قرار می‏گیرد كه معنای آن بازگشت از انكار به اثبات است . در حقیقت، «بلی‏» به منزله «بل‏» است، و «بل‏» همواره پس از انكار قرار می‏گیرد، مانند: «ما قام اخوك بل ابوك‏» و «ما اكرمت اخاك بل اباك‏» ; و هنگامی كه فردی به دیگری بگوید: «الا تقوم؟» و او پاسخ دهد: «بلی‏» ، مقصود او «بل اقوم‏» است، كه الف را بر «بل‏» افزوده‏اند تا سكوت بر آن صحیح باشد، زیرا اگر در پاسخ، تنها به «بل‏» اكتفا كند، مخاطب در انتظار كلامی پس از آن خواهد بود; از این روی الف را بر آن افزوده‏اند تا برای مخاطب این گمان پیش نیاید . (۴) همان گونه كه می‏بینید، ابن منظور نیز - چه در سخن خود، و چه در سخنی كه از تهذیب نقل كرده - «بلی‏» را به كلام منفی اختصاص داده است . ابوالعز همدانی، در ذیل آیه ۸۱ سوره بقره، كه واژه «بلی‏» در آن به كار رفته، چنین آورده است:

«بلی‏» حرف است و در دو مورد به كار می‏رود:

۱ . پس از حرف نهی; خواه به صورت خبر باشد و خواه به صورت نهی . می‏گویی: «ما ضربت زیدا» و مثبت در پاسخ می‏گوید: «بلی‏» یعنی «بلی قد ضربت‏» ، و نیز می‏گویی: «لاتضرب زیدا» و مثبت می‏گوید: «بلی‏» یعنی «بلی اضربه‏» . از همین قبیل است آیه: «لن تمسنا النار الا ایاما معدودهٔ . . . بلی . . .» [بقره، ۸۰- ۸۱]، یعنی «تمسكم ابدا» ، و این ابدیت‏به دلیل تعبیر «هم فیها خالدون‏» است [كه در ذیل آیه آمده است] ; و آیه «ما كنا نعمل من سوء بلی‏» [نحل، ۲۸]، یعنی «بلی عملتم السوء» ; و آیه: «لایبعث الله من یموت بلی‏» [نحل، ۳۸]، یعنی «بلی یبعثهم‏» . در این گونه موارد اگر با «نعم‏» پاسخ بگویی، به آنچه نفی شده است اعتراف كرده‏ای .

۲ . در پاسخ استفهامی كه بر سر نفی درآمده است . در این صورت «بلی‏» آن را اثبات می‏كند; بدین معنی كه ما قبل خود را تصدیق می‏نماید; چنان كه بگویی: «الم اكرم فلانا؟ الم اهزم جیشا؟» و كسی در پاسخ بگوید: «بلی‏» ، یعنی «بلی اكرمته و بلی هزمته‏» . در قرآن آمده است: «الست‏بربكم قالوا بلی‏» [اعراف، ۱۷۲ . ] همچنین آمده است: «الیس هذا بالحق قالوا بلی‏» [احقاف، ۳۴]، كه این دو آیه بدین معنی است: «بلی انت ربنا، و بلی هذا الحق‏» ، كه اگر در این جا با «نعم‏» پاسخ بگویی، موجب كفر خواهد شد، زیرا معنای آن چنین است: «نعم لست‏بربنا، و نعم لیس هذا بالحق‏» . (۵)

چنان كه ملاحظه می‏كنید، در كلام همدانی، علاوه بر آنچه در كتب لغت آمده، ورود «بلی‏» در پاسخ نهی نیز مطرح شده است .

در معجم القواعد العربیه آمده است:

«بلی‏» حرف جواب است و اختصاص به نفی دارد و ابطال آن را می‏رساند; خواه نفی مجرد باشد، مانند: «زعم الذین كفروا ان لن یبعثوا قل بلی وربی لتبعثن‏» [تغابن، ۷]، یا نفی مقرون به استفهام . استفهام نیز، خواه استفهام حقیقی باشد، مانند: «الیس علی بآت؟» یا استفهام توبیخی، مانند: «ام یحسبون انا لانسمع سرهم ونجواهم بلی‏» [زخرف، ۸۰] یا استفهام تقریری، مانند: الست‏بربكم قالوا بلی‏» [اعراف، ۱۷۲ . ] فرق میان «بلی‏» و «نعم‏» این است كه «بلی‏» فقط پس از نفی می‏آید، ولی «نعم‏» ، هم پس از نفی می‏آید و هم پس از اثبات . بنابراین اگر كسی بگوید: «ما قام زید» ، تصدیق این سخن با گفتن «نعم‏» و تكذیب آن با گفتن «بلی‏» است . (۶)

همان گونه كه می‏بینید، صاحب معجم نیز مانند دیگران «بلی‏» را حرف جواب در كلام منفی دانسته و در فرق میان «بلی‏» و «نعم‏» تصریح كرده است كه «بلی‏» فقط پس از نفی می‏آید، ولی «نعم‏» ، هم پس از نفی و هم پس از اثبات قرار می‏گیرد .

از آنچه تاكنون گفتیم، این نتیجه به دست می‏آید كه از دیدگاه اهل لغت و ادب، «بلی‏» همواره در پاسخ نفی قرار می‏گیرد و آن را ابطال می‏كند; خواه نفی، نفی مجرد باشد یا همراه با استفهام . استفهام نیز تفاوت نمی‏كند، خواه استفهام حقیقی باشد یا توبیخی و یا تقریری . ولی «نعم‏» همیشه برای تصدیق ماقبل خودش به كار می‏رود; خواه ماقبل آن منفی باشد یا مثبت . در این جا، این نكته را نیز باید یادآور شویم كه برخی از نحویان در مواردی كه پاسخ نفی به وسیله «بلی‏» داده می‏شود، مجاز دانسته‏اند كه به جای «بلی‏» از «نعم‏» استفاده شود، با این توجیه كه نفی را حتی در استفهام تقریری به اثبات برگردانده و گفته‏اند كه در پاسخ جمله مثبت، گفتن «نعم‏» صحیح است . البته این دیدگاه چندان مورد اعتماد نیست و غالبا ادبا این توجیه را نپذیرفته و برای هر یك از «بلی‏» و «نعم‏» جایگاه خاص خود را قائل شده‏اند . برای روشن شدن این مسئله و اختلاف نظری كه در آن وجود دارد، مناسب است دیدگاه ابن هشام انصاری را در این جا منعكس كنیم . وی در كتاب مغنی اللبیب آورده است: «بلی‏» حرف جواب است و الف آن اصلی است . گروهی گفته‏اند كه اصل آن «بل‏» بوده و الف بر آن افزوده شده، و برخی از آنان بر این باورند كه الف به دلیل این كه اماله می‏شود علامت تانیث است .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.