جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
نوستالژی گمشده در شهر مرموز
ادغام «فیلم نوآر» با کمدی تلخ، از سختترین کارها در حرفه و حیطه سینما است؛ بخصوص اگر فرد انجام دهنده این کار، اولین فیلم بلند سینماییاش را در مقام یک کارگردان تجربه کرده باشد و موضوع آنچنان پیچیده و تو در تو باشد که بینندگان برای فهمیدن آن به مشکل برخورد کنند و ابهامها تا اواخر قصه پابرجا بماند.
برادران کوئن (جوئل و اتان) ۲۶سال پیش این کار را در فیلم «خون ساده» که اولین اثر عمده آنان بود و آنها را در مسیر شهرت قرار داد، به انجام رساندند و اینک در اواسط بهار سال ۲۰۱۰ جیک گولدبرگر با همان پشتوانه و تأسی جستن از همان خط و الهام گرفتن از کار سال ۱۹۸۴ کوئنها، فیلم دشوار و پیچیده «دان مککی» را رو کرده است؛ فیلمی که قابل توجه است. هر چند ارتباط برقرار کردن با آن دشوار مینماید و طول میکشد تا جا بیفتد و حرکتش مقطعی و فاقد ثبات است و وقتی هم که سرانجام جا میافتد، پایان شلوغش تبدیل به یک نمره منفی میشود.
«دان مککی» طنز تلخ و تم هشدار دهنده خود را به شکلهای مختلف و در نماهای متعدد رو میکند و ابزار اصلی اجرا و تأمین آن بازیگران فیلم و نمایش خوب آنها است. بازیگرانی که سرکردگیشان با توماس هیدن چرچ، الیزابت شو و ملیسا لئو است که توانستهاند به فراخور قصه یا گره بر ابروها بیندازند یا خندههای تلخ و معناداری را بر لبها بنشانند ولی بین این فرآیندها و احساسها دائماً فاصله میافتد و به جای این که یک موضوع واحد و قصهای یکپارچه را پیش رو داشته باشیم که به ترتیب شکل گیرد، نمایشی طولانی را به صورت تکه تکه میبینیم که هر بار با یک افشاگری تازه و عجیب درباره کاراکترها در مسیر تجلی و نمایش قرار میگیرد و با هر یک از آنها ضربهای تازه به بینندگان وارد میشود.
● تجدید دیدار بعد از یک ربع قرن
هیدن چرچ که از مدیران اجرایی این پروژه هم بوده، در «دان مککی» رل اصلی و نقش «کاراکتر مرکزی» (با همین نام) را ایفا میکند. او سرایدار یک مدرسه است که زندگی معمولی و آرامی دارد و اتفاق مهمی برایش نمیافتد و دغدغه خاصی ندارد و با بحرانها بیگانه است تا این که روزی نامهای از سانی، نامزد سابق خود (با بازی الیزابت شو) دریافت میکند که در آن سانی به اطلاع وی رسانده که چون دچار بیماری لاعلاجی شده و آخرین ماههای عمر خود را میگذراند، مایل به دیدار وی بعد از ۲۵ سال دوری از او و تجدید یادگارهای گذشته است.
دان مککی بعد از دریافت این پیام، به شهر زادگاهش میشتابد ولی اگر دیدار با فردی که مدتها از تاریخ دیدارهای قبلیشان میگذرد (و همه چیز طی این مدت عوض شده) به خودی خود عجیب نباشد، پرستار شخصی این زن که ماری نام دارد (ملیسا لئو) با رفتار اربابوار خود به اندازه کافی شگفتیساز است. تحت نظر این پرستار و توصیه اوست که سانی دائماً داروهایی را مصرف میکند که وی را گیج نگه میدارد و در هر جلسه صحبتاش با دان در یادآوری گذشته دور مشترکشان چیزهایی متفاوت و مواردی را میگوید که ناقض حرفهای قبلی اوست و اطلاعاتی هم که پیرامون سالهای جداییشان و زندگی خود پس از آن ارائه میدهد دائماً تغییر مییابد و نوستالژی گذشته به جای شیرین و جذاب بودن، ترسآفرین و سرانجام گم میشود.
● ناآرامتر و نامطمئنتر
حیرت و ظن دان با دیدارهایی که با یک دوست سابق خود (کیت دیوید)، پزشک سانی (جیمز ریب هورن)، یک دزد خردهپا (پروت تیلور وینس) و یک راننده تاکسی تفتیش گر و مشکوک (ام. امت. والش) دارد، فزونی میگیرد و او با هر یک از این ملاقاتها ناآرامتر و نامطمئنتر میشود و شهر و آدمهایش پیوسته برای وی مرموزتر میگردد.
به نظر میرسد که هر کسی چیزهایی را پنهان میکند و گولدبرگر در مقام کارگردان از رو کردن اکثر موارد پنهان و جواب دادن به ابهامها و مشخص ساختن رازهای مورد بحث تا اواخر فیلم ابا دارد و در نتیجه در مدتی قابل توجه از فیلم همه این اتفاقات فقط تماشاگران را بیشتر آزرده و گیج میکند. دان هم چند بار به این نتیجه میرسد که شهر را ترک کند و برود زیرا آنجا مکانی نیست که وی با نیت دیدنش به آنجا آمده بود و مشاهداتش متفاوت با تصوراتی است که پیشتر داشت و حتی سانی کسی نیست که او در گذشته میشناخت و اینک به سوی مرگ میشتابد. اگر دان مککی به این نتیجه میرسد که بهتر است برود و آنجا نماند، تماشاگران نیز به همین باور رسیدهاند و میخواهند در این راه با وی همسو شوند و از این شهر مشکوک غیرقابل تشخیص بروند.
● دور از وعدهها
با این وجود وقتی گولدبرگر در سکانسهای پایانی شروع به جواب دادن یکی به یکی سؤالها و رفع متوالی ابهامها میکند، این کار را با چنان توالی و سرعتی میکند که حسابش از دست بینندهها در میرود و آنها در ابهام جدید و احمقانهای فرو میروند و درست در شرایطی که داستان به نوعی تعلیق بالنسبه جذاب رسیده بود، سردرگمی و نوعی حالت مسخره بر داستان حاکم میشود. پایان ماجرا و روشن شدن تکلیف کاراکترها البته به شکلی جالب به تصویر کشیده شده اما برخی قواعد این بخش پایانی با فرمولهای یک «فیلم نوآر» سنتی و غنی و مؤلفهها و نشانههایی که از آن داریم، نمیخواند. از طرف دیگر، گولدبرگر که دقایق زیادی را صرف ساختن تمامی این مقدمات و پایه گذاری این تعلیق کرده، وقتی زمان ثمردهی آن میرسد، چنان شلوغ میکند که ضربه زدن هر یک از وقایع به بینندهها به جای شدت گرفتن، کاهش مییابد. به واقع گولدبرگر بخشی از زحمات خود را به هدر میدهد زیرا فضای آخر قصه چیزی نیست که سکانسهای قبلی وعده آن را داده بودند.
● هنر ویژه
هیدن چرچ از یک دیدگاه نقش دان را طوری خشک و با نوعی غم و نوستالژی بازی میکند که کاراکتر عجیب خود در سریال تلویزیونی «Wings» را به یاد میآورد. در عین حال فیلم «دان مککی» نیز مانند «ساید ویز» کار تحسین شده سال ۲۰۰۱ الکساندر پین وجه و بنیه توماس هیدن چرچ در ارائه کاراکترهای نیمه کمیک در فضاهای تلخ را هم آشکار میکند. او این توان را دارد که به هر یک از رلهای خود جذابیتی را ببخشد که فقط از بازیگران قوی سینما برمیآید. او اینجا هم در رل سرایداری که در زمان لمس مجدد وقایع عزیز گذشته به کشف اتفاقات و موارد نامعمول و ناپسند زمان حاضر نائل میشود و این موضوع را برنمیتابد، این فرآیندها را قابل باور میکند و بهرغم غیرمتعارف بودن برخی از این رویدادها، تماشاگران را به تعقیب خود و اتفاقات پیرامون خویش وا میدارد. او این هنر را هم دارد که اگر یک رل و اتفاقات آن چیزی نباشد که به دل بچسبد، با نوع بازی خاص خود چنین برداشتی را به بینندگان متبادر کند و در عین حال از فروپاشی فیلم جلوگیری نماید.
اینها چیزهایی است که باید از یک بازیگر کاندیدای اسکار مثل هیدن چرچ (برای همان فیلم «ساید ویز») انتظار آن را کشید. در کنار او، شو و لئو نیز در رلهای خود بالنسبه موفقاند و با این که جا داشت به سبب متن قصه و بیماری یکی و پرستار بودن دیگری دقایق بیشتری از فیلم به حضور مشترک آنها در کنار یکدیگر اختصاص مییافت، اما آنان از عهده کار خود برآمدهاند.
● شکلگیری آینده
در مورد «دان مککی» با داستان خاص «نوآر» گونهاش و سپس آن پایان تقریباً آشفته چیز بیشتری نمیتوان گفت اما میتوان تأکید کرد که این فیلم به عنوان اولین کار بلند یک سینماگر نمره مردودی نمیگیرد. ظاهراً جیک گولدبرگر بلافاصله پروژه تازهای را در دست گرفته که پیرامون زندگی چند جوان و پخته شدن تدریجی آنها و اتفاقاتی است که در این راه برای آنها روی میدهد و قرار است این فیلم در سال ۲۰۱۱ اکران شود، اگر نگوییم «دان مککی» همان چیزی است که میتوانست باشد و به صراحت اعلام نکنیم که با قدری توجه و ترمیم این کار تازه به یک فیلم «نوآر» با ارزشتر و ماندنی بدل میشد، لااقل این را میتوانیم متذکر شویم که مقدمات کار از شکلگیری یک فیلمساز خوب برای آینده نزدیک خبر میدهد و کار جدید او و فیلمهای بعد از آن ممکن است چیزی از آب درآیند که «مککی» فقط یک دورخیز ناقص به سمت آن نشان میدهد.
منبع: Empire
وصال روحانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست