پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سیاست های دوگانه غرب در قبال فلسطین و کوزوو


سیاست های دوگانه غرب در قبال فلسطین و کوزوو

همانطور که انتظار می رفت کوزوو به طور یکجانبه اعلام استقلال کرد و آمریکا وبسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا و همه کشورهایی که این اعلام استقلال با آنها از قبل هماهنگ شده بود, «کشور جدید» را با عجله به رسمیت شناختند

مطلب ذیل، هر چند در مورد تحولات فلسطین، به نیروهای مقاومت و به ویژه جنبش «حماس» در نوار غزه توجهی ندارد و همه نگاه های نویسنده آن، به رام الله و «تشکیلات خودگردان فلسطین» است، ولی در ارتباط با دورویی آمریکا و اتحادیه اروپا، نکات آموزنده ای دارد، که با هم آن را از نظر می گذرانیم. بی توجهی به مقاومت و مبارزه مسلحانه در فلسطین، نگاه دولتی و رسمی در مصر است، هفته نامه الاهرام نیز با مقامات قاهره همسو است.

همانطور که انتظار می رفت کوزوو به طور یکجانبه اعلام استقلال کرد و آمریکا وبسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا و همه کشورهایی که این اعلام استقلال با آنها (از قبل) هماهنگ شده بود، «کشور جدید» را با عجله به رسمیت شناختند. هرکسی که به این بی اعتنایی عجیب غربی ها نسبت به حقوق بین الملل و عقل سلیم توجهی بکند، متحیر می شود.

این اقدام که مسبوق به سابقه نیز خواهد شد، (هرچند آمریکا و اتحادیه اروپا براساس تمایلات نفسانی خود، اصرار دارند که این مورد نمی تواند سابقه ای را ایجاد کند) در رابطه با دیگر دولت های خود مختار که از طرف جامعه بین المللی نیز مورد حمایت قرار گرفته اند، و دارای جنبش های قدرتمند جدایی طلبانه هستند، می تواند پیامدهای بالقوه بی ثبات ساز داشته باشد. دولت های خودمختاری چون «آبخازیا»، «اوستیای جنوبی»، «ترانزیستریا»، «ناگورنو- قره باغ»، «جمهوری صرپسکای بوسنی»، «جمهوری ترک های شمال قبرس»، و «کردستان عراق» به همراه اقلیت های مناطق دیگری که با کشور اصلی خود قطع ارتباط کرده اند، خودمحورانه دست به این کار مخاطره آمیز خواهند زد. ولی در این میان، یک پیامد بالقوه ساختاری، هنوز مورد بحث قرار نگرفته است.

بی صبری آمریکا و اتحادیه اروپا برای جدا کردن بخش از یک دولت عضو سازمان ملل (همه کشورها و حتی خود آنها، این موضوع را پذیرفته اند که آن بخش (کوزوو)، جزیی از تمامیت ارضی دولت (صربستان) را تشکیل می دهد)، در ظاهر بدین خاطر است که ۹۰ درصد ساکنان آن بخش، از جدایی طلبی حمایت می کنند، اما زمانی که این مسئله به پایان یافتن اشغال ۴۰ ساله کرانه غربی و نوار غزه توسط اسرائیل جنگ طلب مربوط می شود (بخش هایی که هیچکدام از آنها توسط هیچ کشوری به عنوان جزیی از تمامیت ارضی اسرائیل دانسته نمی شوند، و فقط منطقه کوچک اشغال شده بیت المقدس شرقی را این کشورها بخشی از اسرائیل می دانند، ما می بینیم که صبر ایالات متحده و اتحادیه اروپا در این مورد، پایانی ندارد!

در واقعیت امر نیز هر ساکن قانونی کرانه غربی و نوار غزه در جست وجوی کسب آزادی (این سرزمین) است و طی ۴۰ سال طالب آن بوده است. آنها به خاطر همین خواسته، تنبیه، تحریم، محاصره و تحقیر می شوند و کشتار آنها توسط کسانی که ادعا می کنند در «جایگاه برتر اخلاقی» قرار دارند، پایانی ندارد.

از نگاه آمریکایی ها و اتحادیه اروپا، اعلام استقلال کوزوو از حاکمیت صربستان، باید مورد شناسایی و پذیرش (همه کشورها) قرار گیرد، حتی اگر صربستان با آن موافق نباشد. در هر حال، این رفتار آنها با رفتاری که در مقابل اعلام استقلال فلسطینی ها از اشغالگری اسرائیل در ۱۵ نوامبر سال ۱۹۸۸ (۲۴ آبان ۱۳۶۷) داشتند، از اساس متفاوت بود. در آن زمان آمریکا و کشورهای اتحادیه اروپا (که از نگاه خاص خودشان و با نادیده گرفتن بخش اعظم بشریت، خود را «جامعه بین المللی» می نامند) از جمع ۱۰۰ کشوری که دولت جدید فلسطین (تشکیلات خودگردان) را به رسمیت شناختند غایب بودند، و همین به رسمیت نشناختن آنها، باعث شد که این اعلام استقلال، حتی متأسفانه از طرف بخش اعظم فلسطینی ها نیز شکل «نمادین» به خود بگیرد.

از نظر آمریکا و اتحادیه اروپا، استقلال فلسطینی ها، اگر می خواهد مورد شناسایی قرار گیرد و مؤثر باشد، باید حاصل مذاکره مستقیم و دو جانبه کاملاً نابرابر میان قدرت اشغالگر و مردم تحت اشغال و با تأکید بر کسب موافقت نهایی قدرت اشغالگر باشد.

از نگاه آمریکا و اتحادیه اروپا، حقوق و آرزوهای مردم تحت اشغالی که مدت های مدیدی است رنج می برند و هدف حملات ددمنشانه قرار می گیرند، نه به آمریکا و اتحادیه اروپا و نه به حقوق بین الملل مربوط می شود.

در ارتباط با آلبانی تبارهای کوزوو، که تقریباً به مدت ۹ سال از حمایت سازمان ملل و ناتو بهره مند هستند، آمریکا و اتحادیه اروپا احساس می کردند که مردم کوزوو بیش از این نمی توانند در انتظار کسب آزادی خود بمانند، این در حالی است که احساس آمریکا و اتحادیه اروپا این است که فلسطینی ها، که بیش از ۴۰ سال اشغالگری اسرائیل را تحمل می کنند، برای ابد می توانند منتظر (استقلال) بمانند.

برای رهبری (تشکیلات خودگردان) فلسطین مستقر در رام الله، یعنی همان تشکیلاتی که از طرف «جامعه بین المللی» مورد شناسایی و پذیرش قرار گرفته است، زیرا تصور می شد که این تشکیلات می تواند در راستای منافع اسرائیلی ها و آمریکایی ها عمل کند- اکنون یک فرصت طلایی به وجود آمده است که ابتکار عمل را در دست بگیرد و همچون کوزوو، برنامه اعلام استقلال را در دستور کار قرار دهد و اعتبار از دست رفته اش را در میان مردم خود، دوباره به دست آورد. علی رغم همه نشانه هایی که در مقابل ایده آراسته «راه حل دو دولت» وجود دارد، اگر رهبری (رام الله) واقعاً معتقد است که اجرای این راه حل، هنوز امکان پذیر است، اکنون یک لحظه ایده آل برای اعلام دوباره موجودیت قانونی (هرچند که اشغال خصمانه اسرائیل ادامه دارد) دولت فلسطین به وجود آمده است؛ رهبران رام الله باید از همه کشورهایی که دولت فلسطین (تشکیلات خودگردان) را در سال ۱۹۸۸ مورد شناسایی دیپلماتیک قرار ندادند- به ویژه، آمریکا و دولت های اتحادیه اروپا- بخواهد که اکنون دولت فلسطین را مورد شناسایی قرار دهند.

رهبری آلبانی تبارهای کوزوو قول داده است که اقلیت صرب را مورد حمایت قرار دهد. صرب هایی که انتظار می رود به خاطر ترس، فرار کنند. رهبری فلسطین نیز می تواند قول دهد شهرک نشینان اسرائیلی که به طور غیرقانونی در سرزمین فلسطین زندگی می کنند به همراه نیروهای اشغالگر اسرائیلی، برای خروج از منطقه، مدت زیادی وقت دارند. رام الله، علاوه بر آن، یک اتحادیه اقتصادی با اسرائیل را مورد ملاحظه قرار دهد، مرزها را باز گذارد و به آن دسته از شهرک نشینان غیرقانونی که مایلند تحت حکومت فلسطینی ها در صلح و آرامش زندگی کنند، اقامت دائمی دهد.

البته، برای آنکه آمریکا و اتحادیه اروپا این ابتکار را به تمسخر نگیرند، باید به آنهاد یادآوری شود که اگر این اعلام استقلال را مسخره بگیرند، پیامد این حرکت آنها، مهم و واضح خواهد بود، یعنی پایان طرح خیالی «دو- دولت». رهبری فلسطینی ها (در رام الله) باید اعلام کند آمریکا و اتحادیه اروپا، که دومین دولت آلبانی تبارها را در سرزمین تحت حاکمیت یک دولت عضو سازمان ملل مورد شناسایی قرار داده اند، اگر در حال حاضر، دولت فلسطینی ها را دربخش کوچکی از سرزمین اصلی فلسطین، مورد شناسایی قرار ندهند، تشکیلات خودگردان فلسطین (که قانوناً و طبق توافقات اسلو، می بایست در سال ۱۹۹۹، پس از پایان یافتن «دوره انتقالی» پنج ساله، برچیده می شد) منحل خواهد شد و مردم فلسطین از این پس به شیوه دموکراتیک و با پافشاری، به دنبال عدالت و آزادی خواهند بود، و به شیوه غیرخشونت آمیز، همه حقوق شهروندی خود را دریک دولت در سراسر اسرائیل و فلسطین مطالبه می کنند و خود را از هر نوع تبعیض مبتنی بر نژاد و دین رها کرده و خواستار حقوق مساوی برای تمام کسانی که در آنجا زندگی می کنند، خواهند شد.

تاکنون رهبران فلسطینی، دورویی و نژادپرستی غربی ها را تحمل کرده اند و برای مدت مدیدی، نقش افراد نادان و گول خورده را بازی کردند. ولی اکنون وقتش رسیده است که رهبران فلسطینی زیر همه چیز بزنند و به جامعه بین الملل شوک وارد کنند، تا آنها به این حقیقت توجه نمایند که مردم فلسطین این بی عدالتی غیرقابل تحمل و سوءاستفاده را دیگر برنمی تابند.

اگر اکنون رهبران فلسطین دست به این اقدام نزنند، پس کی می توانند بزنند؟

منبع: هفته نامه الاهرام

مترجم: سبحان محقق