شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

ملودی به زبان تصویر


ملودی به زبان تصویر

نگاهی گذرا به موسیقی در سینمای مستند ایران

در روزهای نخست پیدایش سینما، چشم‌های حیرت‌زده مردم به پرده اسرارآمیز سینما دوخته شد و این پرده چشم و عقل آنها را ربود. فضای فیلم صامت حالت روانی خاصی را در تماشاگر ایجاد می‌کرد که مطبوع نبود، نشستن در سالنی تاریک و غوطه‌ور شدن در فضایی بی‌صدا و تصاویر متحرک حالتی از بی‌قراری در تماشاگران به وجود می‌آورد که نخستین فکر دراین زمینه استفاده از یک آهنگساز بود که با نواختن ملودی‌هایی برای تشویق تماشاگران به دنبال کردن فیلم بهره جست و استفاده از ارکستر در سالن سینماها گامی بود رو به جلو که با اعلام این که فیلم در حال شروع است توجه تماشاگران را به فیلم معطوف می‌ساخت. کارایی خوب موسیقی برای فیلم‌ها از این مقطع تاریخی شکل گرفت. صنعت سینما رشد کرد و کمپانی‌های بزرگ با تشکیلات گسترده به وجود آمدند و با پایان یافتن دوران صامت و ورود صدا، سازندگان فیلم‌ها دریافتند که با موسیقی می‌توان به راحتی تماشاگران را برانگیخت و واکنش‌های آنها را در دست گرفت و کاستی‌های فیلم را پوشاند.

بدین منظور برای تحریک عواطف و انتقال احساس در موقعیت‌های مناسب موسیقی همه‌جانبه در خدمت فیلم‌ها درآمد. به طوری‌که آدم‌ها در حال راه رفتن، دویدن، بالا و پائین آمدن هم با موسیقی همراه می‌شدند؛ وقتی تند می‌دویدند ریتم موسیقی تند می‌شد، وقتی آهسته راه می‌رفتند، ریتم آهسته می‌شد و با توقف آنها موسیقی نیز متوقف می‌شد.

● زیبایی‌شناسی کاربرد موسیقی

موسیقی فیلم از زمان پیدایش صدا در سینما راه درازی را طی کرده است. همانطوری‌که تصویر درک عینی وقایع است، موسیقی نیز درک ذهنی عینیت است و موسیقی به نوعی عمیق‌تر بر تماشاگر تأثیر می‌گذارد و بر قابلیت‌های ساختاری و زیبایی شناسانه اثر هنری می‌افزاید و ظرفیت‌های مناسبی را برای استفاده و کاربرد درست و حساب شده فراهم می‌نماید و از نظر بیان احساس و اندیشه دامنه وسیعی دارد. به طوری‌که آنجا که سخن باز می‌ماند موسیقی آغاز می‌شود. در فیلم راز و رمزهایی هست که دیالوگ، نور، صدا و افکت قادر به بیان آنها نیست بلکه موسیقی قدرت دارد که آن حالات را بیان و به کشف رازآمیز صحنه‌ها کمک نماید. موسیقی باعث جلا و صیقل خوردن فیلم می‌شود و مثل چشمه جوشانی است که می‌تواند تصویر را هم هدایت کند و به بیان و القای بهتر حس کمک کند. محتوا و درون‌مایه فیلم بهتر منتقل می‌شود و به بیان اندیشه و تفکر فیلمساز کمک می‌کند. موسیقی بیان احساس صداست و در سینما احساس توسط تصویر بیان می‌شود و پلی میان دیدن و شنیدن ایجاد می‌شود و می‌تواند در کنتراست طعنه‌آمیز با تصاویر عمل کند و می‌تواند برای مخابره مضمون اصلی یک فیلم مورد استفاده‌های فراوان قرار گیرد.

● زیبایی‌شناسی موسیقی در سینمای مستند

سینمای مستند به عنوان انسانی‌ترین و صادق‌ترین شاخه سینما، به مثابه ابزاری است برای کشف حقایق و دست یافتن به واقعیت‌های موجود جهان و راهیابی به اندیشه‌ها به عنوان فرهنگی‌ترین و فرهنگ‌سازترین شاخه سینما به یاری تفکر و تأمل به بهبود ارتباطات هدفمند و مؤثر کمک می‌نماید.

کشور ما ایران، با سوابق درخشان تاریخی و تمدن کهن، هویت غنی و ارزشمند شبیه یک قاره کوچک است با فرهنگ‌ها، آئین‌ها، اندیشه‌ها، آداب و قومیت‌های گوناگون، متنوع در اقلیم و معماری، رنگین‌کمانی از داشته‌ها، حکایات و افسانه‌ها. حوزه بسیار وسیع و گسترده برای فیلمسازی مستند با شکل‌های متفاوت در مناسبات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که موسیقی ناب می‌تواند با خلاقیت هنر تصویر درهم آمیزد. فیلم مستند ریشه در واقعیت دارد و بر واقعیت‌گرایی استوار است. زیرساخت‌ها و زیربنای اصلی موضوع فیلم‌های مستند بر واقعیت‌نگاری تکیه دارد؛ شیوه بیان هنری که به توصیف حقایق در بستر زندگی می‌پردازد. دامنه وسعت موسیقی در ایران آنقدر غنی و زیاد است که وقتی از سیستان و بلوچستان به آذربایجان و از آنجا به شمال کشور می‌رویم، گویی از قاره‌ای به قاره دیگر رفته‌ایم و به قطعات دلنشین متنوع و ملودی‌های زیبا برمی‌خوریم که مهجور و دست نخورده‌اند که می‌تواند دستمایه استفاده هنرمندانه و بهره‌گیری اصولی برای فیلم‌های مستند فاخر فرهنگی و تاریخی باشند.

به طور کلی نقش موسیقی در فیلم مستند با توجه به کارکردهای آن مورد اعتنا و توجه جدی قرار نگرفته و چه بسا با استفاده‌های نادرست منجر به افت کیفیت هنری فیلم‌ها نیز شده است. موسیقی مکمل بیان تصویر است که در تصویر حل می‌شود و پا به پای آن پیش می‌رود و برای القای مفهوم فیلم نباید جلوتر حرکت کند و مفهوم معنای دیگری را برساند و در واقع بیان احساس دراماتیک فیلم را قویتر جلوه‌گر می‌سازد و نباید بر روی تصویر سوار شده و آن را با خودش یدک کند.

البته باید پذیرفت که موسیقی فیلم از جنبه‌های مختلف پیشرفت‌های قابل توجهی کرده است و با ورود آهنگسازان با افکار و اندیشه‌های نو آینده درخشانی را در زمینه موسیقی فیلم نوید می‌دهد و مستندسازان باید از این فرصت گرانبها استفاده نموده و با مطالعه به درک و شناخت درستی از موسیقی فیلم برسند که بتوانند ارتباط درست موسیقی و تصویر را بشناسند و اطلاعات و دانش‌ خود را درباره موسیقی بالا برده و با شناخت اصولی و تشخیص درست بتوانند به این لازمه اطلاعات رسیده باشند که واقعاً کجای فیلم مستند به موسیقی نیاز دارد و موسیقی باید همراه کننده تصویر باشد و تصویرگر به مثابه عاملی از عوامل مهم ساختاری به کلام و گفتار موسیقایی کمک نماید.

فیلم مستند فارغ از قصه و داستان به یک بافت کلی متکی است که موسیقی یکی از عناصر اساسی آن است که با صدای فیلم تلفیق می‌شود و این پدیده ذهن مخاطبان را درگیر می‌کند. متأسفانه باید این واقعیت را پذیرفت در سینمای مستند آهنگساز نداریم و شاید هم اگر باشد به علاقه‌مندی و مشتاقی آهنگساز برمی‌گردد که بی‌ادعا در خدمت موسیقی فیلم مستند قرار می‌گیرد. شاید یکی از علت‌های اساسی به دلیل نداشتن پشتوانه و اعتبار مالی اندک تولید فیلم مستند برمی‌گردد و یا از سوی دیگر به نگرش مستندسازان برمی‌گردد که اساساً جایگاهی شایسته برای موسیقی در سینمای مستند قائل نیستند و از سفره آماده و موسیقی حاضر در خور توان خود و شناخت اندک استفاده می‌برند. چه بسا در موارد بسیار حتی به تصنیف‌ها و آهنگ‌های معروف شجریان، ناظریان، سراج، افتخاری و دیگر خوانندگان هم رحم نمی‌کنند و در عنوان‌بندی پایانی فیلم‌های مستند این موارد بارها و بارها دیده و شنیده شده است.

استفاده بجا از موسیقی واقعی که منبع آن در فیلم مستند دیده می‌شود (عامل ایجاد موسیقی در تصویر است) همانند رادیو، رادیوی ماشین با تأثیرات خاص عاطفی و حسی بر خلاقانه بودن فیلم می‌افزاید و موسیقی چیزی را بیان می‌کند که مستندساز همان را بر روی تصویر می‌خواهد. موسیقی ایرانی، جزئی از عناصر تشکیل‌دهنده فرهنگ و هویت ملی ماست با چشم‌اندازی گسترده که همان هویت مشترک همه فرهنگ‌ها و اقوام است. باید با دقت و هنرمندی و مهارت به تلفیق درست موسیقی و تصویر در فیلم مستند اندیشید تا از احساسات سطحی و استفاده نادرست پرهیز شود.

فیلم مستند هم آهنگساز علاقه‌مند، کم توقع و موسیقی‌شناس خوش‌قریحه به حوزه مستند را می‌طلبد که با دقت نظر، دلسوزی هنرمندانه از موسیقی برای بالا بردن کیفیت هنری فیلم به نحوی شایسته استفاده گردد تا اهل فن و متخصصان تشویق شوند در کنار مستندساز در خلق آثار ماندگار سهیم و شریک شوند و این می‌تواند موجبات اشتراک ساعی، غنی و پربارساختن فرهنگ ملی و بومی ما را از زاویه ثبت تصویر در حافظه تاریخی ملت به همراه داشته باشد.

باید در برنامه‌ریزی تهیه و تولید فیلم‌های مستند فکری اساسی شود تا ضعف‌های ریشه‌ای و بنیادی به نوعی سامان داده شود و نوید آینده بهتر برای سینمای فرهنگساز را در مسیر آفرینش هنری به همراه داشته باشد لذا امید می‌رود روزی در عنوان‌بندی هر فیلم مستند فاخر که به نوعی شناسنامه و گنجی بی‌پایان از تجارب و دستاوردهای فرهنگی و اجتماعی ماست، نام یک آهنگساز صاحبنام و مشتاق دیده شود که با موسیقی ناب و درخشانش برای فیلم مستند با وقت و انرژی کمر همت بسته تا شاید از آرشیوهای آماده و موسیقی‌های تکراری گوشخراش شنیده و نشنیده شده (داخلی و خارجی) به‌عنوان منبع حاضر و آماده کمتر بهره‌برداری شود. باید جوهره قالب آثار هنری مستند با موسیقی فیلم مستند شناخته و به آن هویت داده شود.

● تجارب و الگوها در سینمای مستند

الف) خسرو سینایی، متولد ۱۳۱۹، در ساری، او از آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی وین در رشته کارگردانی و فیلمنامه‌نویسی و همچنین از کنسرواتوار وین در رشته تئوری موسیقی فارغ‌التحصیل شده است. در کارنامه هنری وی بالغ بر حدود ۶۰ فیلم کوتاه و مستند به همراه هشت فیلم سینمایی به چشم می‌خورد که عمدتاً آثاری برگرفته از فرهنگ، هنر، تاریخ بویژه ادبیات، معماری و نقاشی است.

سینایی در زمره یکی از فعال‌ترین فیلمسازان ایرانی است که هرکدام از آثارش تجربه‌ای نو و متفاوت محسوب می‌شود و معمولاً به جنبه‌های عاطفی و موضوع‌های فراموش‌شده در لایه‌های آشکار و پنهان جامعه توجه دارد لذا به اختصار تنها به دو مورد از فیلم‌های مستند ایشان که به نوعی استادانه از موسیقی استفاده شده است اشاره گذرا می‌نمایم.

حاج مصورالملکی(۱۳۵۱)، طرح این فیلم به یک مینیاتوریست برجسته می‌پردازد که به دلیل سکته مغزی و فلج شدن دست راستش دیگر قادر به نقاشی نیست.

حسین یاوری (۱۳۵۳)، این فیلم درباره یکی از استادان بنام نی‌نواز است که در اوضاع دشوار پیری و نابینایی تنها در خانه‌ای دورافتاده زندگی می‌کند.

بدون شک هم آثار سینایی به علت دانش و تخصص موسیقی ایشان از الگوهای مثال‌زدنی و تجارب ارزشمند در سینمای مستند ایران است که علاقه‌مندان، مستندسازان و دانشجویان را به مطالعه، تحقیق و بررسی بیشتر آثار به‌یادماندنی ایشان توصیه می‌نماییم.

ب) محمدرضا اصلانی: متولد ۱۳۲۲، رشت، دانش‌آموخته رشته نقاشی از دانشکده هنرهای تزئینی است. اصلانی فعالیت حرفه‌ای خود را در عرصه سینما از سال ۱۳۴۶ با ساخت فیلم مستند درخشان و تحسین‌شده «جام حسنلو» (۱۳۴۶) آغاز می‌کند. وی در عرصه فرهنگ و هنر فعالیت‌های پرشماری دارد. در فیلم جام حسنلو از یک موسیقی آوازی اپرایی با نام نمایش روح و حجم استفاده می‌نماید که به نوعی دربردارنده مضمون و محتوای اصلی فیلم است.

موسیقی یکی از عناصر و مؤلفه‌های اصلی ساختاری فیلم است و در ترکیب گفتار متن درونمایه اصلی فیلم که همان پیروزی بر طبیعت یا خیر و شر است را اثبات می‌کند. اصلانی در فیلم مستند «چیغ» نوع دیگری از موسیقی و استفاده ماهرانه از آن را تجربه می‌کند که فیلم را به اثری بدیع، جذاب و تأثیرگذار تبدیل می‌کند.

ج) محمدرضا طیاب: متولد ۱۳۱۶ تهران، دانش‌آموخته رشته معماری و از آکادمی موزیک و هنرهای دراماتیک وین فارغ‌التحصیل شده است. طیاب به نسل اول مستندسازان سینمای ایران تعلق دارد که در حوزه‌های مختلفی همچون معماری، موسیقی، جغرافیا و تاریخ کارکرده اما رویکردش به تمام این حوزه‌ها بر مبنای انسان بوده است.

وی معتقد است: ما هیچ‌وقت به تنهایی تجربه نمی‌کنیم بلکه نتایج و دستاوردهای تمام تجربه‌های پیشین و هنرمندان را در ذهن داریم. فیلم مستند ریتم (۱۳۴۲) از آثار طیاب مقایسه دو نوع ریتم دیداری و شنیداری در قطعاتی از استاد حسین تهرانی است؛ تلفیقی زیبا از نوای ضرب با جریان حرکت قطار و جابه‌جایی ریل‌ها، هماهنگی نوای دلنشین ضرب و انگشتان استاد بر پوست خشکیده تنبک با حرکات قطار. ریتم از معدود فیلم‌های خاص سینمای مستند ایران است که موزون و آهنگ خاصی دارد. نمونه مثال‌زدنی درباره تأثیر خاص موسیقی بر فیلم مستند و چگونگی استفاده خلاقانه و تکنیکی از عنصر موسیقی این فیلم به نحوی شایسته ترکیب موسیقی و تصویر را تجربه کرده است.

فیلم مستند کاخ چهلستون (۱۳۵۲) از دیگر آثار طیاب، مستندساز که خود معمار است با استفاده از نقاشی‌های روی دیوار و ترکیب ریتمیک آن با موسیقی سنتی ایران یکی از بزم‌های شاهانه را مجسم می‌کند.

نورالدین عبداله پور

تهیه کننده و کارگردان سینمای مستند