جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
وظائف مسلمانان در برابر پیامبر اعظم ص
از مسائلی كه قرآن به آن اهمیت خاصی داده است، وظیفه جامعه اسلامی نسبت به پیامبر گرامی است، ما در این بخش به وظائف دهگانهای كه قرآن از آنها یاد میكند، اشاره مینمائیم و تشریح خصوصیات این وظائف از قلمرو بحث ما بیرون است.
● اطاعت از پیامبر (ص)
پیامبر گرامی را از آن نظر كه وحی الهی را از مقام ربوبی دریافت میكند، نبی (آگاه از اخبار غیبی) و از آن نظر كه مأمور به ابلاغ پیامی از جانب خدا به مردم است، رسول مینامند، پیامبر در این دو مقام، فاقد امر و نهی و اطاعت و عصیان است و وظیفهای جز پیامگیری و پیام رسانی ندارد و لذا قرآن درباره او میفرماید:
«ما علی الرسول الا البلاغ و الله یعلم ما تبدون و ما تكتمون (مائده /۹۹): برای رسول وظیفهای جز ابلاغ نیست و خدا از آنچه كه آشكار میسازید و یا پنهان میدارید، آگاه است».
اگر قرآن در قلمرو رسالت، برای رسول حق اطاعت قائل میشود و میفرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله (نساء /۶۴): هیچ رسولی را اعزام نكردیم مگر اینكه به فرمان خدا، از او اطاعت شود»، مقصود اطاعت طریقی است نه موضوعی، یعنی به پیامهای او گوش فرا دهند و به گفتههای او مانند انجام نماز و پرداخت زكات جامعه عمل بپوشانند، انجام چنین وظائفی در حقیقت، اطاعت فرمان خدا است، نه اطاعت پیامبر، هر چند به صورت ظاهر اطاعت پیامبر نیز به شمار میرود و قرآن ماهیت این نوع اطاعتها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان میكند و میفرماید: «من یطع الرسول فقد اطاع الله (نساء /۸۰): هر كس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است».
بنابراین، در بعضی از موارد كه قرآن برای رسول به عنوان رسالت حق اطاعت قائل شده است، اطاعت حقیقی او نیست، بلكه اطاعت خدا است و به گونهای به او نیز نسبت داده میشود از این جهت قرآن شخصیت رسول را از «مقام رسالت» چنین ترسیم میكند:
«انما انت مذكر لست علیهم بمصیطر (غاشیه /۱-۲۲): یادآوری كن تو تذكر دهندهای، نه مسلط بر آنها».
▪ در قلمرو اطاعت:
در حالی كه رسول گرامی یادآور و آموزنده و پیام رسانی بیش نیست، گاهی از جانب خدا دارای مقام امامت شده و «مفترض الطاعه» میگردد كه با توجه به آن، خود شخصاً دارای مقام امر و نهی میشود.
در این قلمرو، پیامبر فقط گزارشگر وحی، و پیام رسان الهی نیست، بلكه رئیس دولت اسلامی است كه برای تنظیم امور امت، باید به نصب و عزل فرماندهان و قاضیان و اعزام سپاه و عقد معاهدات بپردازد.
رسول گرامی آنگاه حقیقتاً دارای امر و نهی میگردد كه از طرف خدا به عنوان زمامدار مسلمانان، قاضی و داور آنان، و مدیر كلیه شؤون اجتماعی و سیاسی واقتصادی و دینی معرفی گردد؛ در این هنگام است كه او علاوه بر اطاعت طریقی، دارای حق اطاعت موضوعی میگردد كه فرمانبر از دستورات او مایه پاداش، و نافرمانی موجب كیفر میگردد.
قرآن روی اطاعت پیامبر در موارد زیادی تكیه میكند و بر مفسر محقق لازم است میان دو نوع اطاعت (طریقی و موضوعی) فرق بگذارد و آیات را بر دو نوع تقسیم كند.
الف) گروهی كه بر اطاعت رسول فرمان میدهند و قرائن گواهی میدهد كه مقصود از اطاعت او، همان انجام دستورات الهی است كه او تبلیغ میكند، مانند انجام فرائض و دوری از محرمات در این صورت اطاعت رسول راهی است برای اطاعت خدا،و خود رسول در حقیقت، اطاعت و عصیانی ندارد.
ب) گروهی كه او را به عنوان «اولی الامر» و فرمانده وقاضی و داور معرفی میكند و دست او را در تنظیم امور اجتماع باز نهاده و به او حق امر و نهی میدهد در چنین مواردی، اطاعت او خود، موضوعیت پیدا میكند و دارای احكام و خصائص میگردد.
آیات مربوط به بخش نخست به خاطر كثرت، نیاز به بیان ندارد، مهم آیات مربوط به بخش دوم است كه برخی را یادآور میشویم:
۱) «اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولی الامرمنكم (نساء /۵۹) : خدا را اطاعت كنید و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت كنید».
شكی نیست كه رسول در آیه، خود از افراد «اولی الامرمنكم» میباشد و به خاطر احترام بیشتر از وی، جداگانه از او نام برده شده، و (اولی الامر» زمامداران واقعی جامعه اسلامی هستند كه از جانب خدا به این مقام نائل شدهاند و به خاطر داشتن چنین مقامی، دارای امر و نهی واقعی بوده ۲) «فلا و ربك لا یومنون حتی یحكموك فیما شجربینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیماً (نساء /۶۵): چنین نیست، سوگند به پروردگار تو، مؤمن نخواهند بود مگر این كه تو را در اختلافهای خود داور قرار دهند آنگاه از داوری تو در دل، احساس ناراحتی نكنند و كاملاً تسلیم گردند».
در این مورد رسول خدا به صورت قاضی و داوری، تجلی نموده و برای حفظ نظام دارای مقام امر و نهی خواهد بود و اگر مطاع نباشد و دستورهای او اجراء نگردد، داوری مختل، و هرج مرج بر جامعه حاكم میگردد.
۳) «فلیحذر الذّین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او یصیبهم عذاب الیم (نور /۶۳): آنان كه با فرمان پیامبر مخالفت میورزند از آن بترسند كه فتنه و یا عذاب دردناكی دامنگیر آنان گردد».
جمله «عن امره» حاكی از آن است كه پیامبر در این چشم انداز گذشته بر مقام تبلیغ و تبیین شریعت، امر و فرمان دارد كه مخالفت آن، دارای واكنش سختی است.
مؤید مطلب، این است كه آیه مربوط به مسأله جهاد و حضور در میدان نبرد است در این شرائط پیامبر، مبلغ احكام نیست، بلكه فرمانده «واجب الطاعه» است كه باید دستورهای او مو به مو مورد اجرا قرار گیرد.
۴) «انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا كانوا مع علی امر جامعه لم یذهبوا حتی یستا ذنوه ان الذّین یستا ذنوك اولئك الذین یؤمنون بالله و رسوله فاذا استاذنوك لبعض شانهم فأذن لمن شئت منهم و استغفرلهم الله ان الله غفور رحیم» (نور /۶۲).
«مؤمنان واقعی كسانی هستند كه به خدا و رسول ایمان دارند واگر در امر مهمی با او باشند بدون اذن او به جایی نمیروند. آنان كه از تو اذن میگیرند آنها كسانی هستند كه به خدا و رسول او ایمان آوردهاند در این صورت هرگاه برخی ازآنان برای كارهای خود اجازه بگیرند، به آن كس كه بخواهی اذن بده و برای آنان طلب آمرزش كن، خدا بخشاینده و رحیم است».
الزام به استجازه به هنگام ترك میدان نبرد و یا به هنگام ترك مجلس كه برای مشورت درباره امر مهمی برگزار شده، نشانه مقام و منصب خطیر رسول گرامی است كه حركات و سكنات افراد باید زیر نظر او صورت پذیرد.
۵) «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم (احزاب /۶): پیامبر به مؤمنان از خود آنان اولی است» این نوع اولویت كه در هیچ تشریعی در جهان نظیر آن دیده نشده است، از جانب «مالك النفوس» به پیامبر افاضه شده كه از آن در مصالح جامعه اسلامی بهره بگیرد، و افراد به فرمانهای او گوش فرا دهند و خواست او را بر خواست خود مقدم بدارند و مفاد این آیه در همین سوره به صورت روشن نیز وارد شده چنانكه میفرماید:
۶) «و ما كان لمؤمن ولا مومنه اذا قضی الله و رسوله امر ان یكون لهم الخیرهٔ من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبیناً» (احزاب /۳۶).
«بر هیچ مرد و زن مؤمن آنگاه كه خدا و پیامبر او در موردی فرمان دادند هیچ نوع اختیاری دركارشان نیست هر كس كه خدا و رسول او را مخالفت كند، آشكارا گمراه شده است».
دادن چنین قدرت و موقعیتی بر پیامبر نشانه دعوت به حكومت فردی و استبدادی شخص نیست زیرا اگر پیامبر خدا یك فرد عادی بود، طبعاً دادن چنین قدرتی به او، جز استبداد و حكومت فرد بر جمع چیز دیگری نبود، در حالی كه او چنین نیست او یك فرد وارسته از هر نوع خودخواهی است كه جز رضای خدا خواهان چیزی نیست، او در رفتار و گفتار خود، به وسیله «روح القدس» تأیید شده و از هر لغزشی مصون میباشد در این صورت امر و فرمان او مظهر فرمان خداست كه از زبان او به مردم ابلاغ میگردد.
به خاطر چنین عصمت و مصونیتی است كه خدا در دو آیه زیر، هر نوع پیشدستی را بر او تحریم میكند و میفرماید:
۷) «یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله و اتّقوا الله ان الله سمیع علیم (حجرات /۱) ای افراد با ایمان بر خدا و رسول او پیشی نگیرید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید خدا شنوا و دانا است».
۸) «و اعلموا ان فیكم رسول الله لویطیعكم فی كثیر من الامر لعنِتّم (حجرات /۷): بدانید در میان شما است پیامبر خدا اگر در بسیاری از امور از شما پیروی كند شماها به زحمت میافتید».
دلائل اطاعت پیامبر بیش از آن است كه در این جا منعكس گردید، آنچه مهم است تعیین حدود اطاعت و قلمرو آن است كه به گونهای فشرده بیان میگردد:
قلمروهای سه گانه اطاعت: با توجه به آیاتی كه در زمینه اطاعت رسول گرامی وارد شده میتوان قلمرو اطاعت او را در زمینههای مسائل سیاسی و قضائی و نظامی محدود ساخت.
پیامبر گرامی علاوه بر مقام تبلیغ احكام،رهبر سیاسی و مرجع قضائی و فرمانده كل قوا است و در این زمینهها «نافذ القول» و مطاع میباشد و ما در هر مورد، نمونهای را متذكر میشویم:
الف) اطاعت در قلمرو مسائل سیاسی:
یكی از مسائل حساس به هنگام جنگ، اخبار جبههها و گزارشهای مربوط به پیروزی و شكست است تصمیمگیری در پخش و عدم پخش این گونه گزارشها، نیاز به تفكر و اندیشه، و رعایت مصالح عمومی دارد از این جهت قرآن شخص پیامبر را معرفی میكند آنجا كه میفرماید:
«هنگامی كه خبری ایمنی بخش یا بیم زا (از پیروزی و شكست) به آنان برسد فوراً آن را پخش میكنند و اگر آن را به پیامبر و صاحبان فرمان از آنها ارجاع كنند اهل استنباط و ریشه یاب از آنان، از حقیقت مطلب آگاه خواهند شد (و حقیقت را به آنان بازگو خواهند كرد) اگر كرم و رحمت او نبود همگی جز گروه كمی از شیطان پیروی میكردند».(نساء /۸۳).
پخش بی موقع خبر پیروزی چه بسا مایه غرور میگردد، همچنانكه اشاعه خبر شكست موجب تضعیف روحیهها میگردد و لذا وظیفه مسلمانان جز این نیست كه اخبار رسیده را در اختیار پیامبر گرامی و صاحبان فرمان از خود (كه به فرمان پیامبر دارای مقاماتی شدهاند) بگذارند تا آنان پس از ریشهیابی و تحقیق، دیگر مسلمانان را از حقیقت امر آگاه سازند، البته این آیه مربوط به رهبری سیاسی پیامبرگرامی است و اگر از «اولی الامر» نام میبرد منافاتی با رهبری سیاسی رسول خدا ندارد زیرا «اولوالامر» به فرمان او «صاحبان فرمان» و «پیشوایان مردم» میگردند بالأخص كه از نظر روایات، مقصود از آن «پیشوایان معصوم» است كه پس از پیامبر گرامی مرجع سیاسی میباشند.
ب) اطاعت در قلمرو مسائل قضائی: اگر پیامبر به حكم این آیه یگانه رهبر سیاسی است به حكم آیات دیگر، یگانه مرجع قضائی نیز میباشدو داوری داوران دیگر به فرمان و نصب او رسمیت پیدا میكرد و چنانكه میفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامرمنكم فان تنازعتم فی شیء فردوه الی الله و الرسول ان كنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذلك خیر و احسن تاویلاً» (نساء /۵۹).
«ای افراد با ایمان خدا را اطاعت كنید و پیامبر خدا و صاحبان فرمان از خود را اطاعت نمائید اگر در چیزی نزاع كردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این برای شما بهتر است و عاقبت و پایان نیكویی دارد».
اگر این آیه دستور میدهد كه مشكلات قضائی را به خدا و رسول او باز گردانیم مقصود از ارجاع به خدا ارجاع به نماینده او است.
به خاطر همین اصل كه پیامبر یگانه مرجع قضایی مسلمانان است، خدا گروهی را كه با وجود پیامبر، به حكام باطل مراجعه میكردند، سخت نكوهش میكند و میفرماید:
«آیا ندیدی كسانی را كه مدعی ایمان به آنچه كه بر تو و بر پیشینیان از تو نازل شده است، میباشند، و میخواهند مظاهر طغیان (حكام باطل) را به داوری بطلبند و شیطان میخواهد آنها را شدیداً گمراه كند».(نساء /۶۰).
مراجعه به طاغوت، دام شیطانی است كه میخواهد انسانها را از راه راست (داوری پیامبر معصوم) به بیراهه ببرد.
این آیات، پیامبر را یگانه رهبر سیاسی و مرجع قضائی معرفی میكند و مسلمانان را موظف میدارد كه حتماً به او مراجعه كنند و از مراجعه به غیر كه همگی مظاهر طاغوت و حكام باطل و خودكامهاند، خود داری نمایند و فرمانهای او را محترم بشمارند.
ج) اطاعت در قلمرو مسائل نظامی: قرآن پیامبر را یگانه مرجع نظامی میداند به اندازهای كه جزئیترین مسائل نظامی باید با اجازه او صورت پذیرد مانند ترك میدان جنگ كه باید به اذن او باشد و اگر اذن او نباشد، باید حضور خود را در میدان بر همه چیز مقدم بدارند چنانكه میفرماید:
«انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا كانوا معه علی امر جامع لم یذهبوا حتی یستا ذنوه» (نور /۶۲).
«افراد با ایمان كسانی هستند كه به خدا و پیامبر او ایمان آوردهاند آنگاه كه در كاری كه اجتماع در آن لازم است بدون اجازه او به جایی نمیروند».
لفظ «امرجامع» به معنی كار مهمی است كه اجتماع مردم در آن لازم است و مصداق واضح آن مسأله جهاد با دشمن و مبارزه با او است و شأن نزول آیه همین معنی را تأیید میكند.
اگرپیامبر در این آیات، یگانه رهبر و مرجع در امور سیاسی و قضائی و نظامی معرفی شده به خاطر حفظ مصالح جامعه است كه باید تمام تشكیلات در نقطهای متمركز شده و مدیریتهای ردههای گوناگون به مدیریت واحد باز گردد و یك فكر و اندیشه بر تمام تشكیلات سایه افكند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست