سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
چگونه تکنولوژی از خود عبور کرد

تدقیق جایگاه متابولیسم در قامت یک جنبش معماری بینهایت متعارض و متناقضنماست. در یک برداشت کلان، متابولیستها بدون شک آرمانشهرگرا هستند، ثقل تکنولوژی ـ البته درکی بیشتر ارتباطی، الکترونیکی، اطلاعاتی و کمتر زیستی از تکنولوژی ـ در پردازش ایدههایشان آنها را در زمره تکنوتوپیاگراها میآورد، تلاششان برای استخراج پرداختی معاصر از مفاهیم بومی آنها را با نومنطقهگرایی برآمده از رهیافتهای پدیدارشناسانه پیوند میزند، وابستگیشان به انگاره و عناصر برآمده از ماشین همچون تولید صنعتی کپسولهای زیستی در سنت معماری مدرن ـ با وجود موضعگیریهای واضحشان نسبت به پیآیندهای مدرنیسم ـ به نوعی آنها را تحت شمول آنارشیستهای مدرنی صورتبندی میکند که تلاشی هم برای بازتدقیق خُرد ساختارها دارند، همبندیشان با مفاهیم برآمده از نظریه سیستمی همچون سیبرنتیک، چرخههای باز و بسته و مفهوم بازخورد ـ با وجود آنکه برخی این قیاس را سوءتفاهمی بیش نمیدانند همنشینی آنها با ساختارگراها را امکانپذیر میکند، تدوین مفاهیمی ترکیبی ـ کلانسازه، فرمِ متشکل و خرابهها ـ برای ایدئولوژیزه کردن رهیافتهای طراحیشان به آنها سویهای پستمدرن میدهد و در یک رویکرد مورفلژیک و کمتر مفهومی محتوایی، علقهشان به بلندمرتبهسازی، ترکیب خیابان با سکونتگاه و «معماری مجسمهگون، سازماندهی پرتحرک فضا و سطح و تدوین عرصههایی سرشار از نیرو» (بکولا ساندرو، ۱۳۸۷: ۲۸۹) خاطره جریانهای اصیل مدرنی همچون کانستراکتیویستها و فوتوریستها را زنده میکند. آنچه در پی میآید سعی میکند لایههای مختلف این جریان را از هم جدا کرده و تاثیرات آنها را بررسی کند و نهایتا پس از پیش گرفتن مواجهه انتقادی، آنچه آنها برای امروز ما آراستهاند را نیز تبیین کند.
برای لایهبرداری از نیات و اهداف متابولیستها میتوان از ریشهیابی خود واژه متابولیسم شروع کرد. آنها نام متابولیسم را به آن دلیل برگزیدند تا تبیینی باشد از ایده اساسی مشترکی که میانشان نضج گرفته بود؛ «فهم خاص بیوتکنولوژیکی از شهر در قامت فرآیندی ارگانیک، فهمی کاملا در تضاد با پارادایم مدرنیستی طراحی شهری که شهر را همچون سیستمی ماشینی مینگریست.»
(Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳-۳۲) اگرچه همانگونه که پیشتر ذکر شد تعارضهایی در تحلیل عناصر طراحی متابولیستها وجود دارد، گروهی دیگر از تحلیلگران هم چون ویلیام جی ار کرتیس در کتاب معماری مدرن از ۱۹۰۰ در مواجهه با انگاره ماشین نزد متابولیستها نظرگاه دیگری ارایه میدهد. او میگوید: «درونمایه بسیاری از دیدگاههای متابولیستها، نگرش آیندهگرایان را تداعی میکرد مبنی بر اینکه شهر مدرن باید به صورت ماشین متحرکی با بخشهای متحرک و متنوع ساخته شود. معماران ژاپنی به تصویرپردازیهایی که در آنها محفظهها و اتاقها در قالبهای شبکهای قرار میگرفت یا برش مییافت، پرداختند. متابولیستها تلاش کردند تا تمایز میان عناصر ثابت و متغیر طرح را تقویت کنند و به همین دلیل اغلب به برجهای عظیم با ویژگیهای یادبودی روی آوردند.» (کرتیس ویلیام، ۱۳۸۲: ۵۳۵). با این حال هر دو تحلیل بر علقههای پیشروانه گروه تاکید دارند ـ تاکید گزاره اول بر بیوتکنولوژی و تاکید گزاره دوم بر آیندهگرایی.
این تمایل به آوانگاردیسم در جملات ابتدایی مانیفست متابولیستها هم مشهود است: «متابولیسم نام این گروه است؛ گروهی که در آن هر کدام از اعضا، چه در قامت طرحهای واقعی و چه خیالی، پیشانگاشتهای آیندهنگرانهای از دنیای پیشرویمان ارایه میدهند. ما جامعه انسانی را همچون فرآیندی زنده و پویا پاس میداریم ـ دگرگونی ممتدی از اتم تا کهکشان. دلیل آنکه چرا از چنین واژه زیستشناسانهای، متابولیسم، استفاده کردیم، صرفا به آن قرار است که باور داریم طراحی و تکنولوژی باید وقف جامعه انسانی شود. ما متابولیسم را در قامت یک فرآیند تاریخی طبیعی نمیبینیم، بلکه تلاش میکنیم با طرحهایمان دگرگونی فعال متابولیک را تشدید کنیم.» (Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳-۳۲) کی یونـُـری کی کوتاکه نیز جذابیت تحولگرایی در متابولیستها را اینگونه تبیین میکند: «برخلاف معماری گذشته، معماری معاصر باید قابل تحول، پویا و جامع باشد و قابلیت مواجهه با اقتضائات متغیر عصر معاصر را داشته باشد. آنچه برای نشان دادن واقعیت پویا مورد نیاز است، نه کارکرد ثابت و ایستا، که کارکردی است با قابلیت تحولات بنیادی... اینک نباید به کارکرد ایستا و قالب بیندیشیم، بلکه در عوض باید در اندیشه فضا و کارکرد تحولپذیر باشیم.» (کرتیس ویلیام، ۱۳۸۲: ۵۳۵) میل به پویایی استاتیک در صورتبندی نوریا کـُـروکاوا از اصول طراحی ویژه متابولیستها نیز مشهود است:
۱- تقسیم فضا به واحدهای اصلی
۲- تقسیم واحدها به واحدهای تجهیزاتی و زیستی
۳- نشان دادن تفاوت در توالیهای متغیر در فضاهای واحد
۴- نشان دادن رابطهها و اتصالات در میان فضاهای با توالی متغیر و گوناگون (همان: ۵۳۶)
آیندهباوری در تحلیل متابولیستها از عناصر طبیعی پردازشکننده معماری نیز مشهود است. آنها در پروژههای شهری خیالیشان، غالبا، «آسمان و دریا را همچون مامن آینده نوع بشر میدیدند و بر این قرار شهری را پیش میکشیدند که رشد میکند، دگرگون میشود و همچون ارگانیسمی میمیرد. متناسب با ایده رشد و بازتولید شهر مدرن، آنها به تحریر سیستمی از طراحی شهری همت گماردند که میان عناصری از مقیاسها و ادوارِ[زیست] متفاوت، صورتبندیشده و تحت شمول عناصر ثابت همچون زیرساختهای شهری و عناصر متغیر همچون واحدهای مسکونی تمایز قایل میشود.»
(Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳-۳۲) متابولیستها با این باور که «هجوم تکنولوژیکی میتواند باعث شود فضاهای خصوصی به محفظههایی بسیار متراکم نظیر هر یک از کپسولهای یک برج تبدیل شوند» (ملوین جرمی، ۱۳۸۹: ۱۲۶)، در پاسخ به چرخههای متابولیک موجود در شهر به «ترکیبی از یک کلانسازه که در قامت یک پایه ثابت عمل میکند و تعداد قابل ملاحظهای واحدهای شخصی متصل به کلانسازه و مناسب برای جابهجایی و جایگزینیهای چندین و چند باره»
(Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳-۳۲) روی آوردند. بهطور مثال، مارین سیتی کــیکـُــتاکه از تعداد زیادی واحدهای مسکونی مشابه که به چند برج سیلندری عظیم مقیاسِ بتن مسلح وصل شدهاند شکل گرفته، برجها به عنوان سازه اصلی شهر عمل میکنند و به موازات افزایش جمعیت از نظر ارتفاعی بلند میشوند، غلافهای زیستی تکنفره مهارشده در این برجها نیز امکان نوسازی در مقاطع زمانی مختلف را خواهند داشت. رویکرد متابولیستها به ارتفاعگرایی جدا از آنکه کانسپت مونومنتالیسم را با کانسپت زیباییشناسی سازهای گره میزند و به تداوم ایده بزرگی(۱) کمک میکند وجه تمایز گروه با اسلاف ساختارگرایشان تیم X را نیز تبیین میکند، برخلاف تیم X که با امید به حل مشکلات در مقیاس انسانی به طراحی و برنامهریزی شهری روی آوردند، متابولیستها در بالاترین مقیاس قابل تصور کار کردند، البته وجه تمایزشان با بلندمرتبهسازان پیش از خودشان نه تنها در «پاسخ به فرضیه ساخت و ساز به عنوان فرآیندی پایدار و نامحدود در زندگیای بهتر» (دیوید اسمیت کاپن، ۱۳۸۸: ۲۶۵) که همچنین در قامت کانسپت محتوایی آثارشان نیز رخ مینماید. «آنها ساختمانهای خود را از پس استعارههای زیستی، به صورت ترجمانی از نیروهای حیاتی جدید شهر میدیدند. به این ترتیب با وجود این مقیاس بزرگ، متابولیسم گزارهای فلسفی در باب سکونت در زمین، در هماهنگی با نیروهای طبیعت بود.» (بـِـنه وُلو لئوناردو، ۱۳۸۴: ۷۳۸) لـَـری بـُـســبـِـئا در کتاب توپولوژیها؛ شهر آرمانی در فرانسه از ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ نیز بر اهمیت موضوع هماهنگی در آثار متابولیستها تاکید میگذارد. او محصولات متابولیستها را «چشماندازی کامل از ارتباط هارمونیک میان شبکه و سلول» (Larry Busbea, ۲۰۰۷: ۷۷) میخواند. در ادامه یافت بارزههای مابعد جهانشمولی مدرن و یافت منطقِ رسش به منطقه شمولی و بومگرایی در رهیافتی پدیدارشناسانه در تبارشناسی همین هماهنگی و هارمونی منتهی به سکنا گزیدن نهفته است. همان گونه که پیشتر آمد رهیافت متابولیستها در طراحی پیآیند آگاهی زیباییشناسانه از اصول و مراتب حاکم بر ترکیببندیهای فضایی و فرم نبود و بیشتر ریشه در عنصری از سنت معماری، زیست، بود و باش و هستیشناسی ژاپنی داشت: سیستم. متابولیسم فرآیند تولید ماده، تلاش برای بقا، تخریب و بر ره این گذر آزاد شدن انرژی در ارگانیسم است. «متابولیستها از این واژه برای تدوین و تبیین انگاره معمارانه نوسازی چرخهای استفاده کردند.
اگرچه در آن برهه نظریه سیستمی مُدی فکری و خوشایند بود، اما کنه این مفهوم نزد متابولیستها بیشتر ریشه در سنتی ژاپنی داشت.» (Suzuki Hiroyuki, ۲۰۰۲: ۱۵۰-۱۵۷)
این ریشهیابی به خوبی در مقاله مدرنیزاسیون و سنت؛ معماری ژاپنی نوشته هیرویوکی سوزوکی آمده است. سوزوکی مینویسد: «در کشوری همچون ژاپن که به واسطه فصول از یکدیگر متمایزش، شناخته میشود، این چرخش سالانه به وضوح به یک پدیده ادراکی تبدیل میشود و به سبب زیبایی ماحصل از تغییر فصل به یک فهم زیباییشناسانه نیز دامن میزند. ژاپنیها کشاورزی و تولید برنج را نیز متناسب با چرخه فصول به انجام میرسانند. برنجکاری فعالیتی است تولیدی که طی یک چرخه سالانه انجام میپذیرد و تمامی دستاندرکارانش را درگیر فهمی عمیق، واضح و روشن نسبت به این چرخه میکند. بسیاری از رویدادهایی که در شینتوـ مذهب بومی ژاپن ـ گنجانده شدهاند، عمیقا به رویدادهای کشاورزیای گره میخورند که درون این چرخه سالانه حادث میشوند. این رویدادها کاملا طبیعیاند و به واسطه مناسبات فصلی محقق میشوند. سنت شینتو را میتوان به موضوعاتی همچون آگاهی زیباییشناسانه و ترکیببندی فضایی تقلیل داد اما در هر حالت نمیتوان منکر وجه تمایز چرخهایاش بود. این بارزه را میتوان در سطح وسیعی تعمیم داد و به این گزاره رسید که فرهنگ ژاپن، فرهنگی است اساسا چرخهای. متابولیستها این کیفیت چرخهای را از دل فرهنگ ژاپنی استنتاج کردند و به آن، در مقیاسی جهانی، سویهای کارکردی دادند... البته این رهیافت تنها زمانی اجازه بروز پیدا کرد که [نقش] فشار خارجی در ایجاد بحران هویت ملی [به وضوح] کم شد و ژاپنیها این امکان را یافتند تا آزادانه سنت ملی خود را تفسیر کنند. عملا با ظهور متابولیسم بود که معماری ژاپنی برای اولین بار توانست سرسپردگی، تمسک و وامداریاش به کیفیتهای بیگانه [و غیربومی] را نفی کند. در حالیکه گذشته غالبا تحت شمول تلاش برای یافت همسویی میان معماری ژاپنی و معماری مدرن صورتبندی شده بود [با ظهور متابولیسم] معماری ژاپنی برای اولین بار توانست خود را در جهان معماری به واسطه سودمندی روشاش تثبیت کند.» (همان) این رویکرد بومی به تدقیق یک گونهشناسی کالبدی نوین انجامید: کلانسازه. همان گونه که رِیــنـِـر بـِــنــهام اذعان میکند «پروژههای متابولیستها و مانیفستشان کلانسازههای شهری را به مهمترین ابزار تبدیل کرد که به واسطه آن ژاپن سهمی منحصر به فرد در معماری مدرن ایفا کرد و به واسطه بهرهبرداری از تکنولوژیهای نوین ساختوساز، معماری ژاپنی را به حد اعلای بلوغ و استقلال نسبت به دیگر نگرههای موجود در فرهنگهای نو استعماری رساند.» (Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳-۳۲) پس از تفهیم چگونگی حدوث آن غیر اروپایی در قامت متابولیستها و تبدیل سخن آنها به بخشی از گفتمان معماری پس از جنگ جهانی دوم که در ابتدای مقاله به آن اشاره رفت، با عبور از مفاهیم خاصی همچون گفتمان معماری و نزدیک شدن به مفاهیم عامی همچون جامعه و گره زدن آن به سیاست متوجه میشویم روایت کنش متابولیستها به آن یکدستی و همگنیای نیست که در قلمرو معماری از آن یاد میشود. آنچه مبرهن است و در تمام تحلیلها وجه اشتراک دارد و تمام جریانهای شهری دهه ۶۰ بر محور آن تجمیع میکنند تلاششان بر انقطاع از گذشته است. «رهیافت جدید که مقرر شد مفهوم برنامهریزی بر قوام آن قرار یابد، تبدیل به رایجترین شعار مهمترین مباحث معماری و شهرسازی دهه ۶۰ شد. هیچ حد وسطی وجود نداشت، هر آنچه بود، رودررویی بود میان تلاشهای یوتوپیایی برای کنترل پدیدههای دینامیک شهری از یک سو و ابزارها و اقدامات متصلب حکومتی از سوی دیگر... کلِ تلاش آنها، علیه تمام تجربیات رادیکال شهری دهه ۱۹۲۰ و ۳۰ قوام یافته بود.» (Larry Busbea, ۲۰۰۷: ۹۶) این معمارشهرسازان با «شورش علیه شاکلههای حاکم بر بازسازی شهری پس از جنگ، خواستههای خود را در قالب ساختارِ شهری سهبعدی و به عنوان چارچوبی برای رشد شهری ارایه میکردند تا در سیاق ساخت و عمل شهر مدرن انقلابی افکنند.» (Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳-۳۲) اما وجه اختلاف و انفکاک تحلیلها در فهم پیآیندهای اجتماعی و سیاسی این پروژهها و تاثیرشان بر جایگاه انسان رخ مینمایاند. در یک نگاه کلی میتوان این گمانهزنی ویلیام کرتیس را پذیرفت که: «اگرچه هیچ کدام از دیدگاههای ارزشمند متابولیستها تحقق نیافت، هرازگاهی اندیشههای آنان در ابعاد محدودتری به مرحله اجرا میرسید و گاه پیشافکندهای معماران دیگر را تحتتاثیر قرار میداد... البته در طرحهای مذکور، همواره این خطر وجود داشت که معماری تا حد یک نگرشِ سحرآمیزِ فناورانهِ بیمغز تنزل یابد.» (کرتیس ویلیام، ۱۳۸۲: ۵۳۶) اما نگاه موشکافانهتر اختلاف نظر واضحی را در توصیف وجوه فرامعمارانه تلاشهایی اینچنین تدقیق میکند. کسانی مانند مانفردو تافوری(۲) طرحهای پیشنهادی ایدئولوژی نوین شهری را شهرسازی معمارانه و سوپرتکنولوژیک میدانند که «عملا بازکشفِ همان بازی قدیمی است در قامت شرایطی برای سرگرم کردن مردم؛ پیشبیانی پیامبرانه از جوامعی است که زیر بار زیباییشناسی خفه خواهند شد»، لری بـُـســبـِـئا بر گریزِ معمارشهرسازان پیشرو از مواجهه با جنبههای غیرکالبدی طرحهایشان تاکید میگذارد: «نه [کــِــنزو] تانگه، نه [یــُـنا] فریدمن(۳) (۱۹۲۳-) و نه [پل] مایمونت (۱۹۲۶- ۲۰۰۷) هیچکدام حاضر به پذیرش خطرات و ریسکهای حاصل از نگاه سیاسیای که در پس دگرگونیهای شهری قرار داشت، نبودند. کاملا برعکس، کلِ تلاش آنها، علیه تمام تجربیات رادیکال شهری دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ قوام یافته بود. آنها جز آنکه تمام آن تجربیات را از ریخت انداخته و یکدست کرده بودند، جنبههای سیاسی و تمامی ترکیببندیهای گونهشناسهشان را نیز در ازای تمرکز بر فرم به کناری نهاده یا به جدال با آنها برخاستند.» (Larry Busbea, ۲۰۰۷: ۹۶) ژُنگجی لین اما عکس نظر او را دارد: «متابولیستها در طرحهای پیشنهادی متمرکز بر بازسازی شهرهای با گسترش سریع، نظم اجتماعی جایگزینی برای جهان میجستند. طرحهای آنها با چشماندازی مدرن نسبت به جامعهای اشتراکی، مملو از مضامین سیاسی بود.» (Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳-۳۲) تبلور این تعارضها و تضادهای تفسیری البته دور از ذهن نیست، چرا که در این برهه، عملا، انسان با بحران معنا مواجه شده است و تمامی رهیافتهای طراحی در فرآیند معنایابی انسان در حوزه عمومی ـ بخوانید درک درست سیاست ـ از طریق طرح ناکام ماندند و دل به متغیری بیطرف: تکنولوژی بستند؛ نوعی ناگزیرگرایی از تکنولوژی.
«این ناگزیرگرایی را مشروعیت تاریخی آنچه ایدئولوژی صنعتی شدن نامیده میشد تقویت کرد که منظور از آن، سنت تفکری است که تکنولوژی را به مثابه دست پنهان در تحولات و جدا از مسایل اجتماعی قدرت و مهار درک میکند... پیام این ایدئولوژی آن است که صنعتی شدن از طریق تحول تکنولوژیک، ضرورتی عملی، به جای سیاسی، برای دستیابی به تحول اجتماعی است... این پیام به پیشگوییهایی مشروعیت میبخشد که تجلی ارتقای فرآیند صنعتی شدناند و این مشروعیت اغلب بدون توجه به پیامدهای سیاسی یا حتی اجتماعی آنها اعطا میشود... صنعتی شدن مساوی است با مدرنیزاسیون، با پیشرفت، با زندگی بهتر و سالمتر برای همه.» (وبستر فرانک و رابینز کوین، ۱۳۸۴: ۱۰۸) این گزارهها در مورد متابولیستها کاملا صدق میکنند. متابولیستها متاثر از ایدئولوژی صنعتی، «نوآوریهای فنی را پیشنهاد دادند... معماری متابولیسمی رونق جامعه صنعتی را نوید میداد. این معماران اعتقاد داشتند که معماری یک کالای بادوام است، در نتیجه استفاده از سرپوشهای بیرونی، واحدها و پانلها لزوما نیازی به راهحل تئوری نداشتند، بلکه با بهرهگیری از تولید عناصر انبوه و پدید آوردن روشهایی که میتوان آنها را [پس از مستعمل شدن] جایگزین کرد و تغییر داد، جامعه صنعتی را تمجید و ستایش کردند.» (کوشالک ریچارد و استوارت دیوید بی، ۱۳۹۰: ۳۱).
آرش بصیرت
پینوشتها:
۱ـ بزرگی یا Bigness بعدها توسط رم کولهاس تئوریزه میشود. مراد از این واژه گستره هـَـمــرِسی معماری به شهرسازی است. برای آشنایی بیشتر ببینید «نگری انتونیو، ۱۳۸۹، پارادوکس در زیست پسماندی؛ کولهاوس و مساله بزرگی، آرش بصیرت، روزنامه شرق، شماره ۱۰۴۸: ۸» و همچنین ببینید «بصیرت آرش، ۱۳۹۰، مدرنیسم به شیوه کولهاس، ماهنامه معماری همشهری، شماره یازدهم، دی ماه ۱۳۹۰: صص ۲۷- ۲۶»
۲ - ۱۹۹۴-۱۹۳۵: معمار، تاریخنگار و تئوریسین ایتالیایی معماری. بسیاری او را مهمترین منتقد معماری ۵۰ سال اخیر میدانند.
۳- معمار، طراح و شهرساز مجارستانیتبارِ فرانسوی، نام او در دهههای ۵۰ و ۶۰ که به عصر کلانسازهها معروف است بینهایت در محافل مطرح بود.
۴- معمار فرانسوی، فارغالتحصیل مدرسه هنرهای معاصر پاریس. وی در سال ۱۹۵۹ برای گذراندن یک دوره تخصصی به دانشگاه کیوتو رفت و از این طریق با آثار و افکار متابولیستها آشنا شد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست