سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

اتفاق تازه


اتفاق تازه

چه هوایی دارد
خانه ما امروز
مثل وقتی که پدر می آید
مثل آن لحظه که بی منت و گرم
مادرم می خندد...
چه هوای خوبی...
اما من
مدتی هست که تنها هستم
برنگشته پدرم از سرکار
مادر من هم رفت
- تا بازار …

چه هوایی دارد

خانه ما امروز

مثل وقتی که پدر می آید

مثل آن لحظه که بی منت و گرم

مادرم می خندد...

چه هوای خوبی...

اما من

مدتی هست که تنها هستم

برنگشته پدرم از سرکار

مادر من هم رفت

- تا بازار -

برد همراه خودش داداشم

خواست من موقع درس و مشقم

باز تنها باشم...

حال خوبی دارم

مثل وقتی که پدر می خندد

بعد هم خنده یکریز همه

درها را

روی غم می بندد...

فهمیدم:

همه حال و هوای خوش من

باز از همدمی من با اوست

مدتی هست شدم با او دوست

دوستی یکدل و خوب و ساده

باز شعری تازه

اتفاق افتاده.

قنبر یوسفی- آمل