جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

توفانی که سر ایستادن ندارد


توفانی که سر ایستادن ندارد

مروری بر یک سال بیداری اسلامی از خاورمیانه تا قلب آمریکا

سال ۲۰۱۱ در حالی آغاز گردید که از اصلی‌ترین تحولات آن را حرکت‌های مردمی در کشورهای عربی شمال آفریقا و حوزه خلیج فارس تشکیل می‌داد. جرقه ابتدایی این حرکت‌ها با خودسوزی جوان تونسی آغاز شد که نتیجه آن سرنگونی بن‌علی در این کشور بود.

شاید آن زمان کمتر کسی فکر می‌کرد این حرکت‌ها به موجی تبدیل شود که سراسر کشورهای عربی شمال آفریقا و حوزه خلیج فارس را دربر‌گیرد. اکنون یک سال از آغاز این حرکت می‌گذرد در حالی که در هر کدام از این کشورها مردم توانسته‌اند ابعادی از اهداف قیام خود را محقق سازند.

اکنون سال ۲۰۱۲ در حالی آغاز می‌شود که بسیاری از ناظران سیاسی استمرار این تحولات را قطعی می‌‌دانند؛ تحولاتی که نه‌تنها این کشورها بلکه کشورهای غربی و حتی آمریکا را نیز به خود مشغول داشته است. از یک سو دولتمردان غربی به دنبال مهار این حرکت‌ها برای حفظ منافع خود هستند و از سوی دیگر موج بیداری اسلامی در ابعاد مختلف در آمریکا و اروپا رسوخ کرده است که نمود آن را در جنبش‌های ۹۹ درصد و ضد نظام سرمایه‌داری می‌توان مشاهده کرد. حال این سوال مطرح است که آینده این حرکت‌ها به کجا می‌رود و چالش‌ها و فرصت‌های پیش روی آنها چیست؟

● مروری بر قیام

بررسی کارنامه یک ساله قیام‌های مردمی در کشورهای عربی شمال آفریقا و حوزه خلیج فارس نشان می‌دهد که در هر کدام از این کشورها، انقلابیون توانسته‌اند بخش‌هایی از اهداف خود را اجرایی سازند. مرحله نخست این حرکت‌ها را در سرنگونی بن‌علی در تونس،‌ مبارک در مصر و قذافی در لیبی می‌توان مشاهده کرد.

در این کشورها پس از سرنگونی حاکمان، حرکت‌های ابتدایی در مسیر تشکیل دولت آغاز شد. نکته مهم در این حوزه گرایشات مردمی به اسلامگرایی و تاکید بر تشکیل دولت‌های اسلامگرا برای تحقق شریعت اسلامی در کشورهایشان است. در این چارچوب مردم تونس به حزب اسلامگرای النهضه به ریاست راشد الغنوشی رای دادند.

در این کشور دولت موقت برای تدوین قانون اساسی و ایجاد شرایط برای تحقق سایر اهداف انقلاب تشکیل شده است. بسیاری از ناظران سیاسی، تونس را اولین الگو در کشورهای عربی دانسته‌اند که براساس الگوی بیداری اسلامی دولت در آن توسط مردم شکل گرفته است.

همین حرکت موجب شد تا احزاب اسلامگرا نیز بتوانند در مراکش برای نخستین‌بار از جمع ۳۹۵ کرسی پارلمان به ۱۰۷ کرسی دست یافته و دولت تشکیل دهند. پس از تونس در مصر به عنوان اصلی‌ترین محور حرکت‌های مردمی، سرانجام پس از گذشت ۹ ماه از سرنگونی مبارک، مردم با حضور در انتخابات پارلمانی به احزاب اسلامگرا رای دادند. نکته اساسی در مصر تحرکات گسترده جریان‌های سکولار غربگرا در کنار برخی کشورهای عربی و غربی برای حفظ شورای نظامی است که موجب شد این کشور همچنان صحنه تقابل میان مردم و شورای نظامی باشد. مردم خواستار واگذاری قدرت به پارلمان هستند در حالی که مخالفان انقلاب و کشورهای عربی و غربی با صهیونیست‌ها به دنبال آن هستند تا با حفظ شورای نظامی مانع از تحقق اهداف انقلاب گردند.

در لیبی نیز پس از گذشت ۸ ماه از قیام ۱۷ فوریه، سرانجام قذافی بازداشت و به ضرب گلوله به قتل رسید تا تاریخ ۴ دهه حاکمیت وی نیز به پایان برسد. در لیبی دولت انتقالی در حالی قدرت را در دست گرفته تا در ماه‌های آینده انتخابات برگزار شود که مردم نیز خواستار تشکیل دولت اسلامگرا و پیاده شدن شریعت اسلامی در کشورشان هستند.

البته در لیبی شرایط کمی متفاوت است، چون کشورهای غربی به شدت تلاش دارند تا از انبوه منابع نفتی این کشور بهره‌مند گردند. آنها همچنین چشم‌ به درآمدهای حاصل از هزینه‌های بازسازی این کشور دارند. ناتو در ماه مارس با ادعای حمایت از مردم، جنگ در لیبی را آغاز کرد. نتیجه این حملات کشته شدن ۳۰ هزار غیرنظامی و ۴۸۰ میلیارد دلار خسارت برای لیبی بود. حال نیز غرب با ادعای ناجی مردم به دنبال سهم‌خواهی از انقلاب و غارت ثروت‌های این کشور است.

نکته: استمرار حرکت مردم در قالب وحدت و بیداری اسلامی، راهکاری است که می‌تواند ضمن تحقق خواسته‌های مردمی شکست طرح‌های دشمنان ملت‌ها را به همراه داشته باشد، چنان‌که تاکنون نیز بسیاری از فتنه‌های طراحی شده را نقش برآب کرده‌اند

در کنار کشورهای شمال آفریقا در بحرین، یمن، عربستان و اردن نیز مردم با حضور گسترده در خیابان‌ها سرنگونی آل‌خلیفه، صالح، آل‌سعود و عبدالله دوم را خواستارند. در طول یک سال گذشته هر چند سرکوب‌های گسترده‌ای اجرا شده، اما مردم همچنان به ادامه حضور در خیابان‌ها و تحقق اهداف قیامشان تاکید دارند. سرکوب‌های گسترده شرایطی غیرانسانی را بر این کشورها حاکم ساخته است در حالی که نهادهای حقوق بشر غربی و سران این کشورها با سکوت خویش به حمایت از این جنایت‌ها می‌پردازند.

نکته قابل توجه در این روند آن است که سران غرب و کشورهای عربی وابسته به آنها برای انحراف افکار عمومی از حقیقت بیداری اسلامی و جلوگیری از تقویت جبهه مقاومت، طرح بحران‌سازی در جبهه مقاومت را اجرا کردند. در این چارچوب در شرایطی که بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه در چارچوب مطالبات مردمی اقدامات بسیاری صورت داد، این کشورها با محوریت بحران سازی و سرنگونی بخشی از جبهه مقاومت، مسلحانه کردن فضای سوریه را در دستور کار قرار دادند. هر چند آنها می‌کوشند. به این فتنه‌ها جنبه مردمی بدهند، اما رویکرد گسترده مردم به حمایت از اسد و اصلاحات وی، افشای اسناد دخالت خارجی در ایجاد ناآرامی‌های مذکور، حمایت‌های گسترده جبهه مقاومت در منطقه از سوریه، عدم همراهی چین و روسیه در شورای امنیت با خواسته‌های غرب در کنار اعلام حمایت بسیاری از کشورها از اسد و... ناکامی این فتنه‌ها را به همراه داشت. البته دشمنان مقاومت با آوردن اتحادیه عرب به دنبال تحقق این اهداف بودند که آن نیز به دلیل اختلاف‌های داخلی اتحادیه عرب و آگاهی منطقه‌ای و جهانی در برابر فتنه‌انگیزی اتحادیه عرب این پروژه نیز با ناکامی همراه شد.

● ادامه راه بیداری اسلامی

با توجه به شرایط موجود در کشورهای مذکور می‌توان گفت سال ۲۰۱۲ نیز روند تحولات در حوزه شمال آفریقا و حوزه خلیج فارس ادامه اعتراضات خواهد بود. در این چارچوب در کشورهایی که انقلابشان به نتیجه رسیده مردم تلاش دارند تا به صیانت از انقلاب بپردازند و در سایر کشورها مانند بحرین، یمن، عربستان و اردن نیز مردم بر پیگیری قیام تا سرنگونی حاکمان تاکید می‌کنند. لذا این کشورها همچنان شاهد قیام مردمی و ادامه سرکوب‌ها خواهند بود. نکته بسیار مهم دیگر در این روندها تقابل گسترده مردم مسلمان کشورهای خاورمیانه با غرب و صهیونیست‌ها خواهد بود.

از نکات بارز در این حرکت‌ها تاکید مردم بر مقابله با مداخله غرب و نیز رویکرد به مقاومت در برابر صهیونیست‌ها بود که نمود آن تاکید این کشورها بر عدم پذیرش رژیم صهیونیستی است. در نقطه مقابل، سران غرب و صهیونیست‌ها که سال ۲۰۱۱ را با کابوس قیام مردمی در کشورهای عربی و نیز گسترش آن به آمریکا و اروپا سپری کردند اکنون تلاش می‌کنند تا به هر نحوی‌شده این حرکت‌ها را از مسیر خود خارج و در چارچوب اهداف خویش هدایت کنند.

در این چارچوب مشاهده می‌شود که غرب در هر کدام از این کشورها مولفه‌های خاصی را اجرا می‌کند که از سرکوب توسط حاکمان گرفته تا فضای تبلیغاتی و رسانه‌ای و کارکردهای فرهنگی را شامل می‌شود. نکته قابل توجه این‌که چالش‌های غرب با بیداری اسلامی صرفا شامل کشورهای عربی نمی‌شود زیرا این موج در ابعاد دیگری با نام جنبش ۹۹ درصد در اروپا و آمریکا نیز تکرار شده و چالش‌های بسیاری را پیش روی دولت‌های غربی قرار داده است.

● نتیجه‌گیری

در جمع بندی کلی آنچه ذکر شد می‌توان گفت که محور تحولات سال ۲۰۱۲ را جدال میان انقلابیون در این کشورها با تحرکات حاکمان متحد غرب، کشورهای غربی و صهیونیست‌ها تشکیل می‌دهد که فضایی چندگانه را براین کشورها حاکم خواهد ساخت.

در این چارچوب از یک سو انقلابیون تلاش خواهند کرد تا اهداف قیامشان را پیگیری کنند و از سوی دیگر کشورهای غربی و حاکمان دست‌نشانده آنها برآنند تا با مصادره قیام‌ها آنها را در مسیر اهداف خود هدایت نمایند. با تمام این تفاسیر روند تحولات نشان می‌دهد که سال ۲۰۱۲ در چارچوب بیداری اسلامی همچنان محور تحولات جهانی خواهد بود در حالی که در این میان دو اصل به نتیجه رسیدن قیام‌های مردمی در بحرین، یمن، عربستان و اردن در کنار تقویت جبهه مقاومت در برابر آمریکا و صهیونیست‌ها محور تحولات را به خود اختصاص خواهد داد. حرکت‌های مردمی در اروپا و آمریکا نیز که الگوگرفته از بیداری اسلامی است به عنوان یکی از اصلی‌ترین تحولات جهانی در سال ۲۰۱۲ را باید به این تحولات افزود؛ حرکتی که می‌تواند دگرگونی‌هایی در اروپا و آمریکا را به همراه داشته باشد. با تمام این تفاسیر با توجه به موج بیداری اسلامی در عرصه جهانی می‌توان گفت که در این میان استمرار حرکت مردم در قالب وحدت و بیداری اسلامی راهکاری است که می‌تواند ضمن تحقق خواسته‌های مردمی شکست طرح‌های دشمنان این ملت‌ها را به همراه داشته باشد، چنان که تاکنون نیز بسیاری از فتنه‌های طراحی شده توسط دشمنانشان را نقش برآب کرده‌اند.

قاسم غفوری