سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

زندگی مسابقه بزرگ است


زندگی مسابقه بزرگ است

تحقیق دانشگاه کارولینا درباره رقابت و رقابت جویی کودکان

تعداد زیادی از والدین درباره رقابت‌جویی و تاثیر آن بر کودکانشان نگران هستند اما گروه دیگر معتقدند این احساس، خطری ندارد و حتی اتفاق خوبی در زندگی کودکان برجا می‌گذارد و شخصیت واقعی آنها را شکل می‌دهد. نتایج تحقیقات به ما می‌گوید فرهنگ، استعداد و ذات کودک در تاثیری که رقابت بر او به‌جا می‌گذارد، موثر است و عکس‌العمل‌های متفاوتی از سوی کودکان به دنبال خواهد داشت...

در واقع کودکان با این احساس رقابت به دنیا نمی‌آیند و آن را به مرور زمان آموزش می‌بینند. آنها از همان ابتدا شروع به رقابت با دیگر کودکان نمی‌کنند و حتی استعدادها و مهارت‌هایشان را تا پیش از ۵ سالگی به رخ همسن و سال‌هایشان نمی‌کشند. بیشتر کودکان به همین دلیل تا پیش از ۱۰ یا ۱۱ سالگی نمی‌توانند به عنوان عضوی موثر در یک گروه قرار گیرند و در همین سن وسال است که یاد می‌گیرند از خودشان دفاع کنند.

ذات کودکان متفاوت است؛ برخی از آنها در رقابت موفق می‌شوند و برخی دیگر به شکلی فلج‌کننده زمانی که از آنها خواسته می‌شود مهارت‌ها یا استعدادهایشان را در مقابل ۲ یا ۳ نفر به نمایش بگذارندپا پس می?کشند اما والدین باید به گونه‌ای فردی با کودکان برخورد کنند، همانطور که در عالم واقعیت چنین هستند. نیازی نیست کودکانی که خودشان اهل رقابت هستند را به رقابت بیشتر تشویق کرد اما بد نیست در مقابل کودکان منزوی که برای حضور در رقابت اشتیاق نشان می‌دهند، موضعی مشتاق گرفت.

بزرگسالان باید به خودشان یادآوری کنند رقابت و حضور در آن سخت است. فرقی نمی‌کند از کدام موضع وارد شوید به هر حال نتیجه رقابت و مسابقه، برد و باخت است و اگر یک نفر برنده باشد، یعنی یک کودک یا چند کودک باخته‌اند و باخت، یک اتفاق جدی در زندگی کودکی است که می‌خواهد برنده باشد. رقابت‌جو بودن، نیازمند چند نکته است؛ احتیاج به تصمیم‌گیری سریع، کنترل فردی و بلوغ و منش بزرگوارانه. کودکی که بیش از اندازه به رقابت فکر می‌کند، درباره امنیت خودش کمتر نگران است اماارزش این رقابت‌ها در چیست؟ سود و ضرر حضور در چنین میدانی چطور تخمین زده می‌شود؟

زمانی که تاکید زیادی روی بهترین بودن می‌شود، اگر کودک نتواند از هر موفقیت خود جداگانه‌ و با تکیه بر سزاواری واقعی‌اش لذت ببرد، برد هدف باارزشی محسوب نمی‌شود. مخصوصا که رقابت می‌تواند روی کودک اثر منفی بگذارد:

باعث صدمه روانی و جسمی یا هر دو شود.

کودک بازنده را درهم بشکند.

بردن به هر قیمتی باعث استرس او می‌شود.

اعتمادبه‌نفس را از میان می‌برد.

باعث تحقیر می‌شود.

ارزش‌های فردی را از بین می‌برد.

قدرت اجرا و حرکت را کم می‌کند.

باعث خشونت و عصبانیت می‌شود یا او را به فردی بدون محبوبیت تبدیل می‌کند.

فقط برای خوشامد والدین انجام می‌شود.

● کودکان ۶ تا ۸ سال

ذهن کودکان ۶ تا ۸ ساله تفاوت زیادی با بزرگسالان دارد. آنها همه چیز را واقعی می‌بینند. برای تجربه یک شیء، باید آن را ببینند، صدایش را بشنوند، آن را احساس و لمس کنند یا مزه‌اش را بچشند. آنها به شکلی خودمحورانه به زندگی نگاه می‌کنند و به سختی قادر به همکاری هستند. دیگر چه چیزهایی درباره خصوصیات بچه‌های ۶ تا ۸ سال می‌دانیم؟ این بچه‌ها:

از همیشه درست بودنشان لذت می‌برند و عاشق این هستند که در مرکز توجه باشند.

مشتاق یادگیری هستند و دلشان می‌خواهد هر کاری را به تنهایی انجام دهند.

برای مدت کوتاهی تمرکز می‌کنند. (بین ۱۵ تا ۲۰ دقیقه)

از بازی‌های ساده با قوانین کم لذت می‌برند (۳ تا ۴ قانون)

به دلیل مشخصی بازی می‌کنند؛ یا به خاطر خود بازی یا برای تفریح

تنها یک راه برای حل مشکلات می‌بینند.

از واقعیت فرار می‌کنند تا از تنبیه محفوظ بمانند.

می‌خواهند برنده باشند، اولین باشند، رهبر باشند.

می‌خواهند تا از نظر فیزیکی به آنها توجه شود.

به بازی‌ها و فعالیت‌های تازه عکس‌العمل مثبت نشان می‌دهد.

بچه‌هایی با این سن و سال، در فعالیت‌های رقابتی خوب نیستند. هر کدامشان می‌خواهند موفق و برنده باشند، اما نیاز دارند در فعالیت‌های گروهی و فیزیکی حضور پیدا کنند. آنها در فعالیت‌های جمعی اشتیاق زیادی از خود نشان می‌دهند.

● کودکان ۹ تا ۱۲ سال

کودکان در سن ۹ تا ۱۲ سالگی تلاش زیادی می‌کنند تا خود را خوب نشان دهند و دیگران را تحت‌تاثیر قرار دهند. آنها وظایفی که برعهده‌شان گذاشته می‌شود، به خوبی انجام می‌دهند، به دستورهایی که به آنها داده می‌شود، عمل و از قوانین پیروی می‌کنند. تلاش می‌کنند تا دستور را اجرا کنند. در مرحله‌ای از شکل‌گیری شخصیتشان به سر می‌برند که به خوبی با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند و دیدن افراد، اصلی‌ترین تاثیر را روی روابطشان می‌گذارد. مستدل و عقلانی به اتفاق‌ها نگاه می‌کنند و می‌توانند بیشتر از یک وجه ماجرا را ببینند.

● کودکان ۱۲ تا ۱۵ ساله

از قوانین پیروی می‌کنند و به آنها پایبند هستند.

به دنبال دلایل می‌گردند و به صورت مدون به مسایل نگاه می‌کنند.

تلاش می‌کنند تمام قوانین را بشناسند.

بیشتر وقتشان را در فعالیت‌های مبتنی بر جنسیت خودشان می‌گذرانند.

از انجام کارهای پیچیده ناامید می‌شوند.

به گروه‌های دوستی‌شان وابسته می‌شوند و رفتارهای گروهی پیدا می‌کنند.

رفتارهای ضداجتماعی نشان می‌دهند.

بحث می‌کنند و بیش ازاندازه مخالفت نشان می‌دهند.

از موقعیت‌های خجالت‌آور، جنگ میان پدر و مادر، به دست نیاوردن موفقیت در مدرسه و نداشتن دوست می‌ترسند.

برای آینده برنامه‌ریزی می‌کنند.

● چه زمانی آغاز رقابت مناسب است؟

کودکان ۶ تا ۸ ساله برای تفریح قدم به عرصه رقابت می‌گذارند و برنده شدن، همان معنا را برایشان ندارد که برای کودکان ۹ تا ۱۲ سال دارد. برد و باخت و بازی در مقابل دیگران برایشان بی‌معنی است. آنها بیشتر درباره قوانین بازی و چگونگی آن حساسیت به خرج می‌دهند تا برد و باخت ولی زمانی که قوانین را به یاد نمی‌آورند، به سادگی آنها را تغییر می‌دهند. بازی به کودکان اجازه می‌دهد کارهایی که می‌خواهند، انجام دهند و یاد بگیرند که چطور آن را انجام دهند.

وقتی بچه‌ها به ۸ سالگی می‌رسند، می‌توانند از قوانین پیروی کنند و می‌فهمند که برد چه معنایی دارد. کودکان ۶ ساله به‌دنبال حضور در گروه‌های اجتماعی هستند. به همین دلیل زمانی که در رقابتی شکست می‌خورند، حتی اگر والدینشان به آنها استرس وارد کنند، باز هم به دنیای خودمحورانه‌شان خدشه‌ای وارد نمی‌شود.

تحقیقات تازه نشان می‌دهد دنیای کودکان باید دور از رقابت و بر تمرین توانایی‌هایشان تمرکز داشته باشد. آنها نیاز دارند بیشتر برنده میدان باشند. توانایی کوتاه مدتشان در تمرکز، باعث می‌شود قوانین سخت و پیچیده را متوجه نشوند و حتی کاری به کار رقابت و مسابقه هم نداشته باشند. آنها نمی‌توانند علیه دیگری استراتژی بچینند و برای رقابت‌های فیزیکی آمادگی ندارند. این بچه‌ها برای حضور موثر در فعالیت‌های گروهی مشکل دارند.

کودکان ۹ تا ۱۲ ساله، می‌دانند بازی‌های رقابتی چیست. آنها از توانایی‌های فردی‌شان آگاهی دارند و از بازی‌ها و فعالیت‌های رقابتی که در آنها یک نفر می‌برد و یک نفر شکست می‌خورد، لذت می‌برند. در سن ۱۲ سالگی برای ورود به رقابت‌ها قدم جلو می‌گذارند و کودکان ۱۳ سال به بالا، به خوبی از محتوای رقابت باخبر هستند.

● چه کودکانی برای ورود به عرصه‌های رقابت مشکل دارند؟

کدام یک خودشان را در فعالیت‌هایی از این نوع محدود می‌کنند؟ معمولا کودکانی از این موقعیت دوری می‌کنند که احساس ناامنی، تنهایی، خودخواهی، عصبیت دارند یا بی‌منطق هستند. آنها در مقابل مشکلات عکس‌العمل‌های تند نشان می‌دهند، از سوی والدینشان تحت فشار فراوان قرار می‌گیرند، عضو یک تیم نیستند یا نمی‌توانند باخت را تحمل کنند. آنها با صبوری و تحمل بزرگ نشده‌اند و با خشم و قهر عکس‌العمل نشان می‌دهند. این بچه‌ها بیش از حد تحت‌تاثیر رقابت قرار می‌گیرند و والدین نیز باید با توجه به خلق و خوی فرزندانشان با او رفتار و به حضور در رقابت‌ها ترغیبش کنند. معمولا والدین به خوبی می‌توانند تشخیص دهند فرزندانشان برای حضور در کدام میدان آماده هستند و برای کدام نه. آماده‌نبودن، نشانه‌های ساده‌ای هم دارد؛ کودک برای خوابیدن مشکل دارد و از سردرد و حالت تهوع می‌نالد. خیلی از بچه‌ها در این مواقع از خودشان بیماری اختراع و از حضور در فعالیت‌هایی از این دست امتناع می‌کنند، ممکن است کم‌انرژی و افسرده‌حال شوند، احساس غم کنند و انگیزه خود را برای حضور در فعالیت‌های رقابتی از دست بدهند.

● کمک به کودکان برای موفقیت

چطور می‌توانیم به کودکان کمک کنیم در رقابت‌ها موفق شوند؟ یک راه این است که برای بازی کردن با آنها وقت بگذاریم. با آنها تمرین‌های بدنی انجام دهیم تا بدنی ورزیده و قوی پیدا کنند. باید به آنها آموزش دهیم می‌توانند در یک بازی ببازند بدون آنکه اعتماد‌به‌نفسشان را از دست بدهند. این فعالیت‌ها و تجربه‌ها باید به فردیت و فیزیک بدنی آنها کمک کند. می‌توان نگاه درست و سالم به رقابت را به بچه‌ها آموزش داد و سعی کرد با انجام بازی‌های متنوع، استرس بازی در آنها کاهش یابد.

فعالیت‌های مناسب برای کودکان ۶ تا ۱۲ ساله چیست؟ برای کم کردن استرس کودکان و بالا بردن احتمال موفقیت آنها، می‌توانید این روش‌ها را درنظر بگیرید.

فرصتی مناسبی فراهم کنید تا بازی‌های بدنی و بازی‌های فکری را تمرین کنند.

برنامه‌ریزی دوجانبه‌ای داشته باشید تا هم بازی‌های گروهی و هم بازی‌های رقابتی را انجام دهند.

به آنها یاد بدهید چطور بازیکن خوب تیم باشند و چطور تنها مسابقه بدهند.

آنها را تشویق کنید با کودکان کوچک‌تر از خود بازی کنند و مسابقه‌ای ترتیب دهید؛ چه‌کسی می‌تواند توپ را به سمت دروازه پرتاب کند؟

● فرار از رقابت

برای آنکه ضررهای رقابت از میان برود، به خودتان یادآوری کنید فرزندتان را تا حدی به رقابت تشویق کنید که به دنیای واقعی نزدیک شود. بچه‌ها می‌توانند برای رقابت به خودشان سخت بگیرند. می‌توانند در هر رقابتی سخت و غیرقابل کنترل شوند و هر خانواده‌ای با تشویق فرزندانش به رقابت، این زهر را به نسل آینده منتقل می‌کند. فرقی هم نمی‌کند این رقابت‌جویی در درس باشد یا در ورزش و حتی کارهای فکری. باید فرزندتان را به اندازه‌ای تشویق به حضور کنید که احساس بیرون ماندن از گروه نکند یا آنکه دیگران او را احمق فرض نکنند. اگر موقعیتی نگران‌کننده پیش روی فرزندتان می‌بینید، اگر متوجه شده‌اید بیش از حد درس می‌خواند تا از همکلاسی‌اش جلو بزند یا آنکه بیش از اندازه ورزش می‌کند تا بتواند خودش را به معلمش ثابت کند، راه ساده، صحبت با والدین همکلاسی‌اش یا مذاکره با معلمش است. گاهی تغییر دوستانش نیز می‌تواند این فضای نگران‌کننده را از میان ببرد. برای پایان دادن به چنین احساس و فضایی، راه‌هایی وجود دارد.

از مقایسه فرزندتان با خواهر و برادر یا دوست و همکلاسی‌اش یا دوران کودکی خودتان پرهیز کنید.

در خانه از جمله‌های برانگیزاننده رقابت استفاده نکنید؛ «چه کسی ظرف‌ها را سریع‌تر پاک می‌کند؟» یا «بهترین دختر کوچولوی جهان کیست؟» این جمله‌ها در واقع رفتارهای رقابتی را در کودک افزایش می‌دهند.

هیچ‌وقت ابراز محبت خودتان را منوط به کارهای اجرایی کودک نکنید. مثلا به عنوان جمله محبت‌آمیز به او نگویید: «تا وقتی که تو بهترینی عزیزم.» همین جمله ساده باعث می‌شود تا او از کمبود محبت شما بترسد و رفتارهایش را تغییر دهد.

از قدرت خودتان به عنوان اصلی‌ترین الگوی زندگی فرزندتان باخبر باشید. اگر مدام به این فکر باشید که با یکی مسابقه و او را شکست دهید، کودکتان نیز یاد می‌گیرد باید وارد رقابت شود و حتما طرف مقابل را شکست دهد. چنین موضعی حتی بدتر از زمانی است که از پیروزی کودک به عنوان پیروزی خودتان نام می‌برید.