پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

راههای مبارزه با فشارهای روانی از منظرقرآن


اوّلین مسئله و نخستین شیوه مقابله با فشارهای روانی از نظر قرآن كریم, بازگشت به فطرت است كه اساس آرامش روانی می باشد فطرت, اصلی واقعی, طبیعی و جهانشمول است كه مربوط به انسان و زمان و مكانی خاص نیست, بلكه مرتبط به همه انسانهاست

فشار روانی یكی از رایج‏ترین بیماریهای زمان معاصر است، به‏گونه‏ای كه طبق برآورد كارشناسان سازمان بهداشت جهانی حدود شش درصد كلّ جمعیّت جهان از بیماریهای روانی رنج می‏برند و شروع هشتاد درصد از بیماریهای جسمی با فشار روانی همراه بوده است.روان‏شناسان راهكارهایی را برای مقابله با فشار روانی مطرح نموده‏اند و اسلام نیز در طی قرون متمادی موفّق شده است میلیونها نفر را در مناطق مختلف جغرافیایی و از نژادهای گوناگون به خود جذب كند و با تغییر سبك زندگی آنها، برای زندگی اجتماعی و فردی آنان قوانین مطلوبی وضع نماید. بی‏شك دین مبین اسلام از روشهایی تبعیّت نموده كه حتّی اگر عنوان سازمان و نظام روان‏شناسی بدان ندهیم، دارای یك دستگاه روان‏شناسی مخصوص به خود است كه خاستگاه نخستین آن قرآن كریم است. لذا توجّه به قرآن در ریشه‏كنی این نوع بیماریها می‏تواند به عنوان مؤثرترین شیوه به شمار آید و این خود بُعدی فراگیر از عظمت قرآن كریم، اعجاز و اثرگذاری آن در امور خدماتی و درمانی را نمایان می‏سازد(۱). امید است راهكارها و شیوه‏های بررسی شده در این مقاله زمینه‏ساز تحقیقات بیشتری در این مسائل بوده، باعث اُنس بیشتر با قرآن كریم گردد.

بازگشت به فطرت

اوّلین مسئله و نخستین شیوه مقابله با فشارهای روانی از نظر قرآن كریم، بازگشت به فطرت است كه اساس آرامش روانی می‏باشد. فطرت، اصلی واقعی، طبیعی و جهانشمول است كه مربوط به انسان و زمان و مكانی خاص نیست، بلكه مرتبط به همه انسانهاست. از دیدگاه قرآن، انحرافات روانی ریشه در انحراف از فطرت دارد؛ از این رو بازگشت به فطرت در بهداشت روانی از نظر اسلام مورد عنایت قرار گرفته است و در آن مباحث ذیل قابل بررسی است: مدار فطرت و شهوت؛ جریان فطرت؛ فطرت راه انحصاری آرامش روانی؛ پیامدهای خروج از فطرت؛ جهاد اكبر (كنترل شهوات). در این نوشتار به بررسی برخی از مسائل یاد شده كه ارتباط بیشتری با موضوع دارند می‏پردازیم.

الف ـ مدار فطرت و شهوت

در مكتب اسلام، از سیر صعودی و تكاملی به سوی نفس مطمئنه، به جریان عقل‏مداری یا فطرت و قلب سلیم، و از سیر نزولی و حركت به طرف نفس امّاره، به جریان شهوت و قلب مریض یا هوای نفس تعبیر می‏شود و میان این دو جریان، نوعی تضاد و تصادم تا پایان عمر وجود دارد. در هر صورت، هیچ یك از جریانهای مذكور به كلّی از بین نمی‏رود، بلكه گاه تضعیف می‏گردد و با تغییر وضع ممكن است در موقعیّت مناسب، مجددا رشد یابد. باید توجّه داشت كه هر كدام از دو جریان، در تمام عمر انسان به مقتضای خود عمل می‏نماید و تنها قدرت و ضعف هر یك و میزان هماهنگی عقل و اراده بین آنها، موجب بروز آثار مختلف روانی و اخلاقی می‏گردد. می‏توان با این اظهارات، عقل را همچون صاحب‏خانه‏ای فرض كرد كه چون خانه را از آنِ خویش می‏پندارد و طبق قوانین فطرت آن را به دست آورده است، با آرامش و آسایش در آن می‏خوابد و هوای نفس مانند دزدی است كه قصد دستبرد و تسلّط بر خانه را دارد و همواره مترصّد فرصتی است تا به هدف خود برسد. بر این اساس امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید:

«الهوی یقظان و العقل نائم»(۲).

هوای [نفس] همواره بیدار، ولی عقل در خواب است.

امام علی علیه‏السلام نیز در حالی كه بین مبادی عقل و شهوت مقایسه می‏كند، در توضیح آنها چنین می‏فرماید:

«الا و انّ الخطایا خیل شمس حُمل علیها اهلها و خلعت لجمها الا و ان التقوی مطایا ذلل حُمِلَ علیها اهلها و اعطوا اَزمتها»(۳).

خطایا كه همان شهوت است همچون اسب سركشی است كه سواركار بر آن نشسته و افسارش از اختیار وی خارج شده و تقوا (عقل) همانند مركبی آرام و مطیع است كه سواركار بر آن نشسته و زمامش به او سپرده شده است.

بدین‏سان فطرت، جزء سرشت انسان و امری تكوینی بوده، مشتمل بر امور انسانی و ماورای حیوانی است و برای اوّلین بار در قرآن، به عنوان یك جریان روانی ثابت و مشترك مورد تأكید قرار گرفته است(۴):

خداوند به هستی نعمت وجود بخشید و به راه كمالشان هدایت كرد(۵)؛ هر چیز را قدر و اندازه داد و به كمال هدایت نمود(۶)؛ به انسان آنچه را نمی‏دانست الهام كرد و آموخت(۷) و راه كمال و هدایت را بر او سهل و آسان ساخت(۸).

در این مسیر، راه هدایت و ضلالت برای همگان باز است، چنان كه می‏فرماید:

«كُلاًّ نُّمِدُّ هآؤُلاَآءِ وَ هآؤُلاَآءِ»(۹)

ما به هر دو فرقه از دنیاطلبان و آخرت‏طلبان به لطف خود مدد می‏رسانیم.

نیز در آیه دیگر می‏فرماید:

«فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِكَ الدّینُ الْقَیِّمُ وَ لكِنَّ اَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ * مُنیبینَ اِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ اَقیمُوا الصَّلوةَ وَ لاَ تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكین»(۱۰).

آری، زمانی كه انسان از فطرت منحرف شد و تقوای دینی را مراعات ننمود، تعادل قوای داخلی او یعنی شهوت، غضب، محبّت و كراهت به هم می‏خورد و عملكرد قوای ادراكی وی مختل می‏گردد(۱۱).

از دین فطرت یا حنیف در قرآن به دین ابراهیمی یاد شده و پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز بر آن آیین بود(۱۲).

بر اساس بینش قرآن، خروج از فطرت و انحراف از دین حنیف ابراهیمی، نوعی بیماری روانی به شمار می‏آید:

«وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ اِبْرهیمَ اِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ»(۱۳).

چه كسی جز افراد سفیه و نادان، از آیین ابراهیم، روی‏گردان خواهد شد. علاّمه طباطبایی اعراض از ملّت ابراهیم را از حماقت نفس و تمیز ندادن ضرر و نفع خویش دانسته است(۱۴).

ب ـ فطرت، راه انحصاری آرامش روانی

از نظر بهداشت روانی، تنها تكیه بر یك یا چند دستور الهی كافی نیست، بلكه انسان موظّف است برای رشد خود، تمام آموزشهای الهی را به كار برد(۱۵). در قرآن كریم از این مدار به صراط مستقیم تعبیر شده است(۱۶) كه همان راه مشترك فطرت، عقل و شرع است. انسان ابتدا باید بصیرت داشته باشد تا از طریق مستقیم (صراط مستقیم) منحرف نشود(۱۷)؛ زیرا رفتن از راههای دیگر به گمراهی می‏انجامد و راه راست راه میانه و معتدل است(۱۸). مجموعه آموزشهای قرآن كریم، به عنوان «ذكراللّه‏» مطرح شده‏اند، كه توجّه و كاربرد آنها، موجب آرامش، اطمینان روانی و ایجاد ظرفیّت گسترده روانی و دستیابی به رشد و قرب الهی می‏گردد(۱۹). در مقابل این طریق، انحراف از فطرت باعث دلتنگی است، گویا شخص می‏خواهد بلندپروازی نموده، از زمین تا فراز آسمان صعود كند(۲۰). اینجاست كه قرآن كریم می‏فرماید:

«انسانها در خسارت و زیانكاری هستند مگر اینكه به خدا ایمان آورده، عمل صالح به جا آورند و به درستی (حق) و پایداری (صبر) در دین همدیگر را سفارش كنند»(۲۱).

از این رو باید گفت: اگر بتوان سیستمهای ارتباطی و فعّالیّت انسان را در فعل و انفعالات روانی خود با محیط خویش، به صورت مدارهایی نشان داد، مدارهای زیر قابل طرح هستند:

۱ـ مدار ارتباطی انسان با خدا؛

۲ـ مدار ارتباطی انسان با خود؛

۳ـ مدار ارتباطی انسان با خانواده؛

۴ـ مدار اجتماعی انسان كه همان ارتباط آدمی با اجتماع است؛

۵ـ مدار انسان با طبیعت (مداری كه به روابط انسان با طبیعت مرتبط می‏باشد). تمام مدارهای مذكور در اسلام هنگامی می‏توانند ارتباط و فعّالیّت انسان را در محیط خویشتن و با آن مفید گردانند و در فعل و انفعالات روانی او تأثیرات مطلوبی بر جای گذارند كه بر محور و جهت قرب به سوی خداوند متعال بوده، به گونه‏ای پایه‏ریزی شوند كه به زندگی بشر رنگ الهی بدهند: «صِبْغَةَ اللّه‏ِ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللّه‏ِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ»(۲۲).


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 7 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.