دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مجله ویستا

یک مامور بدرقه مورد نیاز است


یک مامور بدرقه مورد نیاز است

بعضی وقت‌ها ساختن یک فیلم یا سریال آن طور که پیش‌بینی شده جلو نمی‌رود یعنی به هر دلیلی ممکن است ایده اولیه با این که در نظر اول جذاب و فوق‌العاده بوده، اما در مرحله اجرا به چیزی …

بعضی وقت‌ها ساختن یک فیلم یا سریال آن طور که پیش‌بینی شده جلو نمی‌رود یعنی به هر دلیلی ممکن است ایده اولیه با این که در نظر اول جذاب و فوق‌العاده بوده، اما در مرحله اجرا به چیزی که باید تبدیل نمی‌شود. در تاریخ سینما و تلویزیون ما هم از این دست آثار کم‌نبوده و نیستند.

احتمالا ایده اولیه سریال مامور بدرقه هم که رمضان سال ۸۸ از شبکه تهران پخش شد، چنین موردی بوده است.

فکر این که در آخرین روزهای خدمت یک مامور نیروی انتظامی اتفاقی بیفتد که زندگی خصوصی و اداری او را تحت تاثیر قرار دهد، آنچنان موتور محرک قوی و پرقدرتی است که به تنهایی می‌تواند بخش عظیمی از داستان را یک تنه به دوش گرفته به پیش ببرد، اما عجیب است که در اینجا سازندگان و بخصوص تهیه‌کننده اثر یعنی اسماعیل عفیفه که حساسیت زیادی روی چفت و بست‌های فیلمنامه و روند منطقی داستان دارد، کار خاصی روی روند داستان و شخصیت‌پردازی آنها انجام نمی‌دهد و داستان خیلی معمولی جلو می‌رود.

در سالی که این سریال از تلویزیون پخش شد، سریال بزنگاه ساخته رضا عطاران هم به آنتن پخش شبکه سه سپرده شد.

با این که هر دو اثر در حوزه طنز ساخته شده بود، اما تفاوت‌های آن - چه به‌لحاظ محتوایی و چه به‌لحاظ ساختاری- کاملا پیدا بود.

عطاران با سابقه چند سال کار طنز هر موقعیت کلامی و رفتاری را به یک شوخی تقریبا تازه تبدیل می‌کرد و می‌توانست از مخاطبش خنده بگیرد ـ بگذریم که بزنگاه در زمان پخش با واکنش‌های مختلفی روبه‌رو شد و مانند سایر آثار عطاران بین مخاطبان جایی باز نکرد، اما باز هم به لحاظ میزان طنز بمراتب از سریال سعید سلطانی جلوتر بود ـ در حالی که مامور بدرقه خیلی نتوانست از این مهم بهره ببرد. در این میان، ترکیب بازیگران این اثر شاید از نقاط مثبت آن محسوب شود.

سلطانی در این سریال در کنار بازیگران شناخته‌شده‌ای مثل سیروس گرجستانی و جواد رضویان ـ که سابقه خوبی در عرصه کارهای طنز تلویزیونی داشتند ـ از چهره دیگری استفاده کرد که بعدها به یکی از بازیگران و نویسندگان خوب حوزه طنز تلویزیونی تبدیل شد؛ محسن تنابنده با این اثر در واقع در اولین سریال طنزش هنرنمایی کرد و خیلی خوب توانست از پس اجرای آن برآید.

اگرچه افشین (نقشی که او بازی می‌کرد) به تنهایی آنقدر کشش داشت که تماشاگر را به دنبال خود بکشاند، اما در کل، قصه سریال حفره‌های خالی و گره‌های سطحی داشت که باعث نشد او با همان یک سریال به یک ستاره تلویزیونی تبدیل شود؛ اتفاقی که بعدها با سریال «پایتخت» به کارگردانی سیروس مقدم افتاد و این بازیگر به جایگاهی که شایستگی اش را داشت، رسید.

با همه اینها خاطره دیدن خیلی از آثار ـ با وجود اطلاع از همه ضعف‌ها و نواقص احتمالی ـ باز هم شیرین است چرا که به ما یادآور می‌شود ما برای رسیدن به جایگاه فعلی از چه مسیرهایی گذشته‌ایم و به کجا می‌رویم.

مهدی غلامحیدری