شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

جنایتِ فراموشی


جنایتِ فراموشی

شاید بتوان در فرآیند مصادره فیگورهای سیاسی تاریخی از سوی سیستم های بیدادگرایانه و وابسته های سلطه جویشان در قامت نفی سیاست رادیکال و اتخاذ مشی رفرمیستی بار دیگر پای این پیش فرض را به میان کشید هیچ قدر مشترکی نمی توان تعیین کرد هرچه هست در تردد میان فکت های پارادوکسیکال است اجرای عدالت یا گذار مسالمت آمیز به سازش

شاید بتوان در فرآیند مصادره فیگورهای سیاسی-تاریخی از سوی سیستم‌های بیدادگرایانه و وابسته‌های سلطه‌جویشان- در قامت نفی سیاست رادیکال و اتخاذ مشی رفرمیستی- بار دیگر پای این پیش‌فرض را به میان کشید: هیچ قدر مشترکی نمی‌توان تعیین کرد؛ هرچه هست در تردد میان فکت‌های پارادوکسیکال است: اجرای عدالت یا‌ گذار مسالمت‌آمیز به سازش؟ نشر کین‌توزی یا بخشش و گذشت؟ پایبندی به سیاست رادیکال و رهایی‌بخش و سیاست ژاکوپنی یا بازگشت به سازش و رفرم؟ سیاست رهایی‌بخش یا سیاست «فراموشی» و انکار؟ دوگانه‌هایی که حتی اگر انتزاعی خوانده شوند دست‌کم مجال نقد درون‌ماندگار را همچنان حفظ می‌کنند و چوب لای چرخ تفسیرهای هولناک از تاریخ وابسته به تحقق آزادی می‌گذارند؛ تفسیرهایی که این دوگانه‌ها را در این روزها به میانجی گزارشی ظاهرا یکدست و بی‌تنش به روایتی اخته از تجربه‌ بخشش و نفی خشونت در آفریقای‌جنوبی گره می‌زند. بر این اساس بار دیگر تجربه آفریقای‌جنوبی در مواجهه با جنایت می‌تواند بر این اصل‌ موضوعه تاکید داشته باشد که برهم زدن نظم نامعین حاکم بر سکوت، انکار، سرکوب و سرانجام سیاست رهایی‌بخش به‌هیچ‌عنوان قابل فروکاستن به بخشش و فراموشی گذشته و سیاست سازشگری نیست.

در سال ۱۹۶۱، ماندلا پس از انفجار هولناک روند جنایت و کشتار و تبعیض، رهبری اومخونتو وسیزوه شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا (ANC) را برعهده گرفت. او مبارزات خرابکاری علیه اهداف نظامی و دولتی را رهبری می‌کرد تا در صورت عدم توانایی طرح‌های خرابکاری مبنی بر پایان عمر نظام آپارتاید به جنگ چریکی متوسل شود. چند دهه بعد، خصوصا در دهه ۱۹۸۰، اومخونتو وسیزوه تبدیل به جنگ چریکی علیه رژیم حاکم شد. ماندلا همچنین در خارج از کشور مبادرت به جمع‌آوری کمک‌های مالی برای MK کرد و در دیدار با برخی از دولت‌های آفریقا ترتیباتی برای آموزش شبه‌نظامی داد. در آگوست ۱۹۶۲، ماندلا پس از ۱۷ماه گریز دستگیر شده و در دژ ژوهانسبورگ زندانی شد. ماندلا در «دادگاه» به پنج‌سال زندان محکوم شد. هنوز آغاز راه مبارزه است و «هیچ خبری از فراموشی و انکار جنایت گذشته نیست». ماندلا در بیانیه خود که از جایگاه متهم در آغاز جلسه دفاعش در محاکمه ۲۰ آوریل ۱۹۶۴ در دیوانعالی پرتوریا ایراد کرد، ضمن اینکه «چیزی از فراموشی و انکار بر زبان نیاورد» به تبیین و تشریح دلیل توسل کنگره ملی آفریقا به استفاده از تاکتیک خشونت پرداخت و از این مشی دفاع کرد. ماندلا «بی‌هیچ نامی از فراموشی» با این عبارات به دفاعیات خود خاتمه داد: «در طول زندگی‌ام خود را وقف مردم آفریقا کرده‌ام. با استیلای سفیدپوستان مبارزه کرده و با استیلای سیاهان نیز. به‌دنبال آرمان جامعه‌ای آزاد و دموکراتیک بوده‌ام که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصت‌هایی برابر زندگی کنند. این آرمان من است که امیدوارم با آن زندگی کرده و به آن دست یابم. اگر نیاز باشد آماده‌ام برای این آرمان بمیرم». او ۱۸سال از ۲۷سال زندان متعاقب خود را در زندان جزیره روبن به‌سر برد و حتی در زمان حضورش در زندان با کنگره ملی آفریقا در ارتباط بود. «هنوز خبری از فراموشی جنایات گذشته نیست.» ماندلا در تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۹۸۰ در بیانیه‌ای که از سوی کنگره منتشر کرد خطاب به مردم «همچنان بدون تجربه سیاست فراموشی» به‌صراحت گفت: «متحد شوید! بسیج شوید! بجنگید! باید آپارتاید را در بین سندان اقدامات توده‌های متحد و چکش مبارزه مسلحانه در هم بکوبیم.»

سرانجام در فوریه ۱۹۸۵ رییس‌جمهوری آفریقای‌جنوبی پیشنهاد آزادی مشروط ماندلا را به شرط محکوم‌کردن خشونت به‌عنوان ابزاری سیاسی اعلام کرد. کابینه بر این باور بود که ماندلا هرگز در ازای آزادی‌اش در قبال اتمام مبارزه مسلحانه از سوی سازمانش متعهد نخواهد بود. حدس آنها درست بود؛ ماندلا «همچنان در برابر سیاست فراموشی و انکار ایستاده بود.» او پیشنهاد دولت را قویا رد کرد و از طریق دخترش در اعلامیه‌ای اعلام کرد: «چه آزادی‌ای به من پیشنهاد می‌شود درحالی‌که سازمان مردم ممنوع باقی می‌ماند؟ تنها مردم آزاد می‌توانند مذاکره کنند. یک زندانی نمی‌تواند قرارداد ببندد.» در طول چند دهه مبارزه رادیکال او و سازمانش که تنها در پی سیاست رهایی‌بخش بودند هیچ صدایی از «فراموشی جنایات گذشته» به گوش نرسید. ماندلا از «فراموشی»، از «بی‌اعتنایی نسبت به فاجعه و جنایت» می‌ترسید؛ ماندلا از «جنایت فراموشی» می‌ترسید. ماندلا هرگز به ثبت فاجعه انکار و فراموشی تن نداد. او در روز آزادی خود یعنی ۱۱ فوریه ۱۹۹۰ خطاب به مردم گفت: «توسل ما به مبارزه مسلحانه در سال ۱۹۶۰ با تشکیل شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا صرفا اقدامی دفاعی در برابر خشونت آپارتاید بود. عواملی که ایجاب‌کننده مبارزه مسلحانه بودند امروز همچنان باقی‌اند. ما چاره‌ای جز ادامه نداریم. امیدواریم به‌زودی شرایطی برای حل این مسایل از طریق مذاکره فراهم شود، تا دیگر نیازی به مبارزه مسلحانه نباشد.» ماندلا پس از فروپاشی نظام آپارتاید در آفریقای‌جنوبی به سال ۱۹۹۳ در سخنرانی افتتاحیه کنگره اتحادیه‌های کارگری آفریقای‌جنوبی در مقابل بیش از هزارو۳۰۰ شرکت‌کننده گفت: «باید تا جایی از کنگره ملی آفریقا پشتیبانی کنید که امیدهایتان را تحقق بخشد و اگر چنین نکند باید همان کاری را با این دولت بکنید که با رژیم آپارتاید کردید.» از آن پس او همچنان بر یک اصل پای می‌کوفت: «جنایات گذشته فراموش‌شدنی نیست.»

پس از سال ۱۹۹۷ زمانی که گفت: «می‌بخشم، اما فراموش نمی‌کنم» نزد وجدان معذب و فرصت‌طلب مفسران سیاسی وابسته به دستگاه‌های سلطه‌جو به ابزاری برای وانمودگی وضعیت بدل شد و چند دهه مبارزه رادیکال او در طلب سیاست رهایی‌بخش انکار شد. عجیب آنکه پشتوانه چند دهه مبارزه سیاسی این جمله نیز به «سیاست فراموشی» و حتی فراتر به «انکار» گره خورد. ماندلا به‌دنبال سیاست رهایی‌بخش بود؛ همان سیاستی که در تقابلی راستین با خوانش‌های رسانه‌ای پس از مرگش است. روایت مبارزه ماندلا یک اصل را زیر سوال می‌برد: مادامی که در شناخت و تفسیر بخشش و نفی خشونت از سوی ماندلا در آفریقای‌جنوبی درجا بزنیم، نمی‌توان درباره پرسش‌های حقوقی، اخلاقی و فلسفی که مبتنی بر تحقق آرمان اخلاقی است (یعنی رفع تقابل ضرورت و آزادی) پاسخی درخور برای وجدان معذب دیگری یافت.

سهند ستاری