دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

«و اینك یحیی» نمایشی با رویكرد معمولی


«و اینك یحیی» نمایشی با رویكرد معمولی

نمایش «و اینك یحیی» به نویسندگی سیدعظیم موسوی و كارگردانی سیاوش تهمورث بر آن است كه حد و حدود این گزینه های مناسب را به نمایش بگذارد

ارتباط بین اعتقادات و آداب و آئین های مذهبی با انسان و خود زندگی چگونه است؟ آیا باید آن ها را نوعی تكلیف تلقی نمود یا باید با آموزه ها، پنداره ها و نهاده های عاطفی و ذهنی درآمیخت طوری كه نهایتا در اعمال خود انسان انعكاس یابند؟

نمایش «و اینك یحیی» به نویسندگی سیدعظیم موسوی و كارگردانی سیاوش تهمورث بر آن است كه حد و حدود این گزینه های مناسب را به نمایش بگذارد.

نویسنده با حال و هوایی مذهبی و با استفاده از تعزیه و پرده خوانی یك نمایشنامه را پردازش و شاكله بندی كرده است ولی موضوع كه می بایستی تماشاگر را از لحاظ عاطفی و ذهنی درگیر كند از پتانسیل بالایی برخوردار نیست.

ساده تر بگوییم از آن چه كه به طور معمول اتفاق می افتد فراتر نمی رود و حتی به جرات می توان گفت كه بیرون از متن و صحنه نمایش وقتی خود مردم در چنین فضایی قرار می گیرند فداكاری هایشان به مراتب بیشتر از پرسوناژهای نمایش « و اینك یحیی» است. ازدواج یك دختر و پسر اولا به طور یقین نشانه خوشبختی نیست، ازدواج در درجه اول پیشبرد یك امر اخلاقی معمول در جامعه است.

ضمنا دختری كه به سن ازدواج رسیده و از او همانند یك عضو خانواده مراقبت شده و قرار هم هست كه همسری داشته باشد دیگر پرورشگاهی بودنش چندان تاثر برانگیز نیست. او در خانواده «هاشم» از جایگاه عاطفی بالایی برخوردار است. فراموش نكنیم كه «هاشم» این دختر را در درجه اول برای آن كه فرزندی ندارد از پرورشگاه آورده و بزرگ كرده است چون در متن هیچ اشاره ای به این كه او فرزند دیگری داشته باشد نشده است.

نمایشنامه «و اینك یحیی» سوال های زیادی در ذهن تماشاگر به جای می گذارد: اول این كه چرا یحیی می خواهد برای آخرین بار پرده خوانی كند؟ آیا این بدان معنا نیست كه نویسنده قرار را بر این گذاشته كه این پرده خوانی به معنای پایان زندگی او باشد یعنی از قبل او را كشته است! دوم آن كه چرا در پایان نمایش یحیی به شكلی آنی می میرد؟

آیا این به خاطر آن است كه شخصی به نام منصور با برگرداندن موقتی پرده تعزیه خواسته به او بفهماند كه به گذشت و مردانگی او پی برده است؟ اگر چنین است چرا باید عامل مرگ او باشد؟ از لحاظ اجرا صحنه اول كه در آن پسر و دختر زیر نور موضعی در برابر یحیی می نشینند درونمایه نمایش را لو می دهد.

طراحی صحنه بیشتر شبیه گود زورخانه و تا حدی شبستان مسجد است و در معماری داخلی یك خانه نمی گنجد مگر خانه های اربابی قدیم. تعدادی از صحنه افزارها اضافی هستند. بخشی از صحنه یعنی وسائلی كه جلو یحیی روی میز چیده شده اند تماشاگر را یاد سمساری ها می اندازد. شال سبزی كه كوكب می بافد و در پایان دور گردن یحیی می اندازد از همه عناصر صحنه دراماتیك تر است. پرده نقاشی تعزیه اگر از جنس پارچه می بود ارزش بصری محتوای نمایش را بالا می برد و قیمتی بودن آن هم باورپذیر می شد اما چون از پرده پلاستیكی استفاده شده قدیمی بودن و با ارزش بودن آن زیر سوال رفته است.

ضمنا چاپی بودن تصاویر كاملا توی ذوق می زند. از نور و موسیقی خوب استفاده شده است و می توان گفت كه موسیقی نمایش تاثیرگذارتر از خود نمایش است و آمیزه ای از ملودی های عاطفی - تغزلی موسیقی زورخانه ای و موسیقی تعزیه است. بازی ها قابل تاكید هستند. بازیگران اصلی سیاوش تهمورث، ناهید مسلمی، محمد پورحسن و اسماعیل بختیاری خوب بازی كرده اند و میزانسن به طور نسبی با درونمایه نمایش و فراز و فرودهای عاطفی پرسوناژها همخوانی دارد.

صحنه ای كه در آن یحیی و كوكب در دو جهت مخالف حركت می كنند و به ترتیب یك شمع و یك ظرف اسپند در دست دارند و چند لحظه كنار هم مكث می كنند زیبا و نمایشی است. در پایان باید گفت موضوع متن نمایشی باید گیرا غیر قابل انتظار، دراماتیك، شگفتی آور و تاثر برانگیز باشد در غیر این صورت لازم است به هر بیان منثور دیگری جز نمایشنامه، قصه و داستان مطرح شود. نمایش»و اینك یحیی» به كارگردانی سیاوش تهمورث صرف نظر از موسیقی، بازی و بعضی میزانسن ها از لحاظ موضوع تماشاگر را درگیر و متاثر نمی كند زیرا اتفاق مهمی كه تعلیق زا و دارای مابه ازاءهای نمایشی باشد در آن رخ نمی دهد.

صراحتا باید اعلام كرد خرده روایتی كه در رابطه با داستان«عبدالمجید» نقل می گردد بسیار گیراتر از موضوع اصلی نمایش است و اگر متن در اصل چنین داستانی را به شكلی نمایشی ارائه می داد بسیار متمایز جلوه می كرد. در نمایشی كه به تعزیه نظر دارد باید كنش مندی و حس آمیزی حوادث و موضوع طوری باشد كه مضمون«جانگداز بودن» را به روان تماشاگر انتقال دهد اشك او را درآورد و حتی به تزكیه نفس بینجامد. در نمایش «و اینك یحیی» ما صرفا یك رویكرد و رویداد معمولی را تجربه می كنیم.

حسن پارسایی