دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

سقوط در سکوت


سقوط در سکوت

گفتاری در باب سکوت نابجای سیاسی

در بسیاری از اشعار، سخنان نغز، ضرب المثلها و قطعات منثور ردپایی از سیاست دیده می شود. سکوت در این میان جایگاه ویژه خود را دارد. تا جایی که استاد سخن سعدی یکی از ابواب بوستان را به فواید خاموشی اختصاص می دهد. (گلستان به عنوان اثری ادبی تا حد وافری سیاسی نیز هست که متاسفانه از این دریچه به این کتاب نگاه نشده یا کمتر شده است.) یکی از جامع ترین و زیباترین تعابیر درباره سکوت و جایگاه آن را در دیباچه همین اثر گرانسنگ در دو بیت عرضه می کند؛

اگرچه پیش خردمند خامشی ادب است

به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی

دو چیز طیره عقل است، لب فرو بستن

به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی

آنچه در ادمه می خوانید گلچینی از سخنان و عبارات در باب سکوت است. البته همانطور که می بینید، اغلب ادیبان و اندیشمندان در ابتدای امر سکوت را ستوده اند.

▪ ساکت بودن و «بودن» بهتر از حرف زدن و «نبودن» است. (اعترافات آگوستین)

▪ سکوت علامت رضاست. (ضرب المثل فارسی)

▪ هیچکس به خردمندی دیوانه ای که سکوت اختیار کرده است، نیست. (ضرب المثل آلمانی)

▪ سکوت حفاظی لست برای خرد. (ضرب المثل عبری)

▪ جواب ابلهان خاموشی است. (ضرب المثل فارسی)

▪ برای سخن سنج بودن باید سکوت کرد. (کریستن)

▪ بهترین اشخاص کسانی هستند که اگر از آنها تعریف کردید خجل شوند و اگر بد گفتید سکوت کنند. (جبران خلیل جبران)

▪ حقیقت واقعی در سکوت نهفته است. (پابلو پیکاسو)

▪ در پایان ما سخنان دشمنان را به یاد نخواهیم داشت اما سکوت دوستان را فراموش نخواهیم کرد. (مارتین لوتر کینگ)

▪ پس خموشی به دهد آن را ثبوت/ پس جواب ابلهان آمد سکوت (مولوی)

▪ سکوت معنویان را بیا و کار بساز/ لباس مدعیان را بسوز و دورانداز (سنایی غزنوی)

همه ما خیلی باید مراقب باشیم؛ خیلی باید مراقب باشیم: مراقب حرف زدن، مراقب موضع گیری کردن، مراقب گفتن ها، مراقب نگفتن ها. یک چیزهائی را باید گفت؛ اگر نگفتیم، به آن وظیفه عمل نکرده ایم. یک چیزهائی را باید بر زبان نیاورد، باید نگفت؛ اگر گفتیم، برخلاف وظیفه عمل کرده ایم. نخبگان سر جلسه امتحانند؛ امتحان عظیمی است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است.

(مقام معظم رهبری / بیانات در سالروز عید سعید مبعث

۲۹/۴/۱۳۸۸)

حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری از جهات گوناگونی قابل بررسی و تحلیل است. در این ماجراها عده ای به ناصواب و برخی به صواب موضع گرفتند اما عده قابل توجهی نیز سکوت پیشه کردند.

سکوت در این ماجرا کنشی سیاسی است که می تواند دلایل، زمینه ها و آثار متعددی داشته باشد. در این نوشتار قصد بر واکاوی سکوت افراد و جریانات به صورت موردی و شاخص یابی نیست بلکه هدف شناخت سکوت سیاسی، دلایل و برخی جنبه ها و آثار آن است. البته شناخت درست سکوت سیاسی و مسائل مربوط به آن، در ارزیابی سکوت افراد و اشخاص به صورت موردی نیز کمک خواهد کرد.

سکوت در فرهنگ ایرانی و اسلامی جایگاهی ویژه و والا دارد. چه بسیار روایات مستند در مورد فواید کم حرفی و مذمت پرگویی به دست ما رسیده است.

در متون ادبی نیز این موضوع روش تر از آن است که نیاز به توضیح و ارائه شواهد داشته باشد و شاهد همین بس که استاد سخن سعدی یکی از هشت باب گلستان را به فواید خاموشی اختصاص داده است.

سکوت و خموشی برای عارفان نیز ظاهراً صفتی فراگیر و لازم است و بعید به نظر می رسد عارفی موصوف به پرگویی در تاریخ یافت شود.در سرزمین ایران، دین و ادب و عرفان با یکدیگر پیوندی عمیق دارند و هر سه در ابتدای امر سکوت را فضیلت دانسته اند.

اگر سکوت برای مردان دین و ادب و عرفان، امتیاز است در عرصه سیاست جایگاهی دیگر دارد. سیاست میدان تنازع مواضع و چالش سخنان است. سکوت در سیاست موضوعی فرعی و یک استثناست. در واقع تاکتیکی است که در مواقع خاص از آن استفاده می شود.

البته سلاح سکوت به کار هر سیاستمداری نمی آید و باید استفاده کننده از آن در حد و اندازه ای باشد که سکوت او شنیده شود! در واقع این سیاستمداران و چهره های شاخص و متنفذ یک جامعه هستند که می توانند از این تاکتیک بهره ببرند چرا که سکوت چهره های غیرمعروف و کم وزن اصلاً دیده نمی شود که به عنوان یک کنش سیاسی قابل تامل و تفسیر باشد. در چنین موقعیتی حتی ممکن است سکوت افراد از اظهارات احتمالی آنان نیز تاثیر بیشتری داشته باشد. اینگونه است که خانم مارگارت بی کل -شاعر آلمانی- می گوید: سکوت سرشار از ناگفته هاست!

سکوت سیاسی و علوم سیاسی

ظاهراً در مطالعات آکادمیک و علوم سیاسی، نظریه یا تئوری خاصی درباره سکوت سیاسی ارائه نشده است. نزدیک ترین تئوری به مفهوم سکوت سیاسی، تئوری »مارپیچ سکوت« است که تفاوت بسیار زیادی با مفهوم مورد نظر ما دارد.

این تئوری (SPRIAL OF SILENCE) توسط اندیشمند علوم سیاسی آلمان، الیزابت نوئل نیومن ارائه شده است. این تئوری به طور خلاصه می خواهد بگوید فرد یا یک گروه اقلیت در یک جامعه سکوت کرده و عقاید خود را آشکاراابراز نمی کنند. نیومن دلیل عمده این سکوت را ترس از انزوا و مواجه شدن با واکنش اکثریت می داند.

اینکه چرا بصورت آکادمیک به سکوت سیاسی پرداخته نشده و نظریه ای در این مورد وجود ندارد، خود موضوعی قابل تامل است. البته نباید فراموش کرد ما در مورد کاری حرف می زنیم که انجام نمی شود. آیا درباره چیزی که نیست، می توان نظریه پردازی کرد؟ البته این را هم باید مد نظر داشت که این نبودن، گاهی اثری عمیق و بسیار گسترده می تواند داشته باشد. اثری که از هزاران جمله و خطابه بیشتر باشد.

● دلایل سکوت سیاسی

سکوت در سیاست به معنای مطلق آن هیچ جایگاهی نداشته و مرگ سیاست و سیاستمدار را به دنبال دارد. سیاستمداری که از برهه ای به بعد سکوت پیشه می کند، چنانچه این سکوت برنامه محور و با هدف نباشد، دیگر عملاً سیاستمدار نیست. مگر آنکه سکوت خود را شکسته و وارد صحنه شود. البته این ورود مجدد بی هزینه نخواهد بود زیرا تا مدت ها باید برای سکوت بی دلیل خود باید پاسخگو باشد و این سکوت بی دلیل به عنوان نقطه ای تاریک در پرونده سیاسی او ثبت خواهد شد. درست مانند ورزشکاری که مدت ها - بدون دلیل خاص مثل آسیب دیدگی- از میادین مسابقه دور بوده است. جامعه ورزشی این فرد را به سادگی دوباره نمی پذیرد و بازگشت او با اما و اگرهای فراوانی روبرو خواهد شد. حال اگر این ورزشکار سابقه قهرمانی هم داشته باشد، بازگشتش به میدان موانع بیشتری هم خواهد داشت. با توجه به این نکته، دلایل سکوت سیاسی را به طور اجمال می توان به شرح زیر دانست. البته نباید فراموش کرد که این تقسیم بندی می تواند صورت های دیگری نیز داشته باشد و در عمل، سکوت سیاسی ممکن است به دلیل ترکیب چندین عامل باشد.

۱) سکوت برای اعلام موضع

وقتی سیاستمدار از تاکتیک سکوت سیاسی استفاده می کند در واقع با این حرکت خود می خواهد چیزی را بگوید و با موضع نگرفتن، اعلام موضع می کند. چنین سکوتی به معنای حاشیه نشینی و انفعال نیست و کنشی کاملاً سیاسی محسوب می شود که اغلب همه -چه هوادارن و چه مخالفان- به راحتی معنا و پیامدهای آن را درک می کنند.

البته با توجه به اوضاع و فرد یا جریان سکوت کننده، این سکوت می تواند معانی گوناگونی داشته باشد. برخی اوقات این سکوت برای تصدیق و تایید یک ماجراست و برخی مواقع نیز سکوت به معنای اعتراض و مخالفت تعبیر می شود که تجربه نشان داده است صورت اول کاربرد بیشتری دارد.

۲) سکوت انفعالی

گاهی سکوت سیاسی هدف خاصی را دنبال نمی کند و شخص یا جریان ساکت به دلیل انفعال و نداشتن درک صحیح از ماجرا قادر به تحلیل اوضاع نیست. در این شرایط که بیشتر در جریانات ناگهانی و غیرمنتظره رخ می دهد، برخی چهرها یا جریانات نمی توانند به جمع بندی و نتیجه گیری برسند و این مسئله آنان را مجبور به سکوت می کند. سکوت انفعالی هواداران شخص یا جریان ساکت را سرخورده کرده و باعث کاهش محبوبیت و اقبال به آنان خواهد شد. از منظر ارزش گذاری اگر چه این سکوت مذموم است اما باید توجه داشت که ناخواسته و به دلیل عدم درک شرایط و ناتوانی در تحلیل سیاسی رخ می دهد.

۳) سکوت مصلحتی

مصلحت در دین اسلام جایگاهی خاص دارد و در اندیشه سیاسی اسلامی نیز به آن توجه شده است. این محور چنان مهم است که حتی حضرت علی(ع) را ۲۵ سال در نوعی سکوت و صبر فرو می برد و فرزند ارشد ایشان امام حسن مجتبی(ع) را به امضای پیمان صلح با معاویه می کشاند.

در عالم سیاست گاهی اوضاع برای سیاستمدار روشن است، ترس و منفعتی شخصی برای سکوت ندارد اما اوضاع چنان است که بهتر است سکوت کند و موضعی نگیرد چرا که اعلام موضع او شرایط را بغرنج تر کرده و نه تنها کمکی به حل مسائل نمی کند بلکه بر پیچیدگی های آن نیز می افزاید.

۴) سکوت اجباری

در عالم سیاست همه چیز از روی اختیار انجام نمی شود و سهم جبر در این بازی کمتر از اختیار نیست. برخی اوقات فرد یا جریان سکوت کننده، نه موضعی انفعالی دارد و نه به دنبال اعلام موضع از راه سکوت است اما عواملی خارجی اجازه چنین کاری را به آنها نمی دهد.

به عنوان نمونه در یک سیستم حزبی و غیر آزاد، چنانچه یکی از مسئولان ارشد حزب سیاستی نادرست اتخاذ کند و ارکان پایین دست با علم به این اشتباه از اعتراض خودداری کنند، در حقیقت سکوتی تحمیلی دارند. این تحمیل می تواند منشائی درونی یا بیرونی داشته باشد. چهره ها و جریان هایی که از ویژگی آزاداندیشی و حریت تهی باشند سکوتشان خود تحمیلی خواهد بود. نام این نوع سکوت را عافیت طلبانه نیز می توان گذاشت زیرا در این حالت، اعلام موضع تبعاتی دارد و باید برای آن هزینه هایی پرداخت کرد که شخص یا جریان ساکت، حاضر به پرداخت این هزینه ها نیست. ترس فاکتوری تعیین کننده در سکوت اجباری است.

۵) سکوت منفعت طلبانه

در برخی مواقع افراد به خوبی شرایط را درک می کنند و اجباری هم برای سکوت در کار نیست اما منافع آنان اقتضاء می کند ساکت باشند. تفاوت این نوع سکوت با نوع قبلی (اجباری یا عافیت طلبانه) در ایجابی بودن آن است. اگر در سکوت اجباری، پرهیز از پرداخت هزینه و از دست دادن موقعیت و امتیاز افراد را وادار به سکوت می کند و در واقع دلیلی سلبی دارد، در این حالت سکوت برای به دست آوردن یک منفعت یا امتیاز خاص است.

فرد یا جریانی که این سکوت به نفع آنان است رانت ها و امتیازات گوناگون را به طرف سکوت کننده هدیه می کنند. این پاداش سکوت، می تواند در قالب های مختلف سیاسی و اقتصادی و یا حتی با ظاهری هنری، علمی و مذهبی باشد. مثلاً اهدای القاب و افتخارات علمی مانند پرفسور، استاد دانشگاه، محقق برجسته، اندیشمند، دکترای افتخاری و ... یا اعطای جوایز گوناگون هنری و القابی در این زمینه و ایجاد زمینه های شهرت و حتی در زمینه های مذهبی با اعطای مناصب و شان های کاذبی مانند آیت الله، مرجع تقلید، اندیشمند برجسته دینی برای افراد بی صلاحیت.

۶) سکوت انتظاری

گاهی اوقات صحنه سیاسی - فارغ از حق و باطل بودن طرفهای درگیر- به لحاظ قدرت، به شکلی است که نتیجه و فرجام این چالش چندان مشخص نیست و به دلیل نزدیک بودن وزن سیاسی و امکانات و فرصت های هر دو گروه، پیش بینی نتیجه کاری مشکل است.

یکی از دلایل سکوت برخی چهره ها در چنین شرایطی، همین است که نمی توانند پیش بینی کنند برنده درگیری کیست و احیاناً تفاوت چندانی نیز برای آنها نمی کند. این افراد و جریانات که از آنان به فرصت طلبان سیاسی یاد می شود، سکوتی انتظاری در پیش گرفته و صبر می کنند تا ببینند کدام جبهه به پیروزی نزدیک می شود. وقتی تا حد زیادی مطمئن شدند که فلان جریان در حال غلبه است، به سرعت وارد میدان شده و سکوت خود را می شکنند تا خود را شریک طرف پیروز معرفی کنند. در واقع این سکوت، مدت دار است و بالاخره در زمان مناسب - از دید فرد یا جریان ساکت- شکسته خواهد شد.

۷) سکوت جزئی نگر

گاهی علت سکوت چیزی نیست مگر جزئی نگری افراد نسبت به مسائل. در این شرایط فرد می داند که حق و باطل چیست و او باید از حق دفاع کند اما مسائل فرعی و جزئی او را به سکوت می کشاند. مثلاً آقای الف واقف است که در شرایط فعلی باید از فلان فرد یا جریان آشکارا حمایت کند اما چون از یک رفتار جزئی گروه هدف دلخور است و آن را نمی پسندد، مصلحت کلی را فدای این دلیل جزئی می کند.

۸) سایر دلایل

به جز موارد فوق می توان دلایل دیگری نیز برای سکوت سیاسی عنوان کرد که معمولاً با ترکیب با یک یا چند عامل دیگر باعث سکوت می شود. رودربایستی و ملاحظات بی جا، روابط فردی و عاطفی و برخی شرایط فیزیکی مانند شرایط جسمانی و... می توانند از جمله این عوامل باشند.

به عنوان نمونه در یک چالش میان الف و ب، جیم می داند که حق با الف است. شرایط طوری است که جیم باید موضع بگیرد و هیچ اجبار و منفعت و مصلحت و غیره هم در کار نیست اما به دلیل دلبستگی شخصی به ب از اعلام موضع خودداری کرده و سکوت پیشه می کند.

به طور کلی می توان گفت جدا از عوامل محیطی، اجتماعی و سیاسی، مسائل روانشناسی فردی و شخصیت افراد نیز عاملی تاثیرگذار در سکوت یا عدم سکوت آنان است و جای تامل و بررسی دارد.

● جایگاه سکوت

همانطور که از دلایل سکوت بر می آید، سکوت سیاسی مانند بسیاری از رفتارها و کنش های دیگر سیاسی فی نفسه ارزشی یا ضد ارزشی نیست بلکه امری نسبی است که شرایط و جو سیاسی و موقعیت و جایگاه فرد ساکت است که می تواند عاملی برای سنجش این عمل قرار گیرد.

سکوت در مسائل فرعی و نسبت به اشخاص قابل درک است اما سکوت در مورد مسائل اساسی و حیاتی جامعه و نظام سیاسی توجیه پذیر نیست. به عنوان مثال وقتی عده ای اصل نظام جمهوری اسلامی و جایگاه ولایت فقیه را مورد هجمه قرار می دهند، سکوت عالمان و سیاستمدارن در هر جایگاه و مقامی خلاف مصلحت و غیر عقلی است. در واقع در شرایط خاصی سکوت از ناحیه برخی افراد می تواند به ترک عملی واجب تعبیر شود.

اما باید اضافه کرد تنها موقعیت و شرایط موضوع و جامعه نیست که تکلیف را روشن می کند، بلکه شرایط فرد و جریان نیز در این مسئله دخیل است. مثالاً در شرایطی یکسان و موضوعی واحد، سکوت برای عده ای مجاز و حتی می تواند واجب و برای عده ای مضر و غیرقابل توجیه است. چرا که ممکن است عده ای با سکوت خود به بهبود و اصلاح امور کمک کنند و اگر اعلام موضع کنند شرایط پیچیده و بغرنج تر می شود.

با در نظر گرفتن این مسائل می توان گفت، سکوت امری نسبی است که نمی توان برای آن نسخه ای واحد پیچید و هر کس خود باید با ملاک ها و معیارهایی به تشخیص درست در این زمینه برسد که آیا باید سکوت کند یا خیر.

تیزبینی و بصیرت سیاسی، تقوی و دوری از حب و بغض های شخصی، شجاعت و استفاده از مشاوران معتمد، متعهد و کارکشته از جمله عواملی است که می تواند شخصیت های سیاسی را در انتخاب درست میان سکوت و اعلام موضع کمک کند. شادی دشمنان و پریشانی و سردرگمی دوستان از جمله آثاری است که می تواند شخص ساکت را به فکر فروببرد تا دریابد این سکوت به نفع چه کسانی و به ضرر چه گروهی است.

● سکوت نصف ماجراست

سکوت افراد نیمی از ماجرای سکوت سیاسی است چرا این عمل به شدت با ارزیابی گروه هدف(اعم از مردم، اشخاص حقیقی و حقوقی و...) پیوند خورده و در واقع تلقی دیگران از این رفتار است که پازل سکوت سیاسی را تکمیل کرده و به این کنش سیاسی هویت می دهد.

ارزیابی تبعات سکوت سیاسی از عوامل بسیار مهم و قابل تامل در این زمینه است. گاهی اشخاص با نیت خیر سکوت پیشه می کنند اما جامعه از این سکوت برداشتی اشتباه کرده و آن نتیجه دلخواه فرد ساکت حاصل نمی شود. در چنین وضعیتی احتمالاً ادامه چنین رفتاری به صلاح نیست.

پس فرد سکوت کننده نمی تواند فقط سکوت کرده و خود را از برداشت دیگران نسبت به این موضوع مبرا کند.

سخن پایانی اینکه در عالم سیاست اغلب اظهارات و اقوال دیده شده و مورد استناد و تعریف و تمجید و یا بازخواست و توبیخ قرار می گیرند اما سکوت کمتر دیده شده و مورد سئوال قرار می گیرد. حال آنکه تاثیرات سکوت سیاسی گاهی بسیار عمیق تر و فراتر از یک موضع گیری است و سکوت های نابجا در برخی شرایط می توانند از هزار سخن ناصواب و باطل خطرناک تر و مخرب تر باشند. برخی افراد با یک موضع گیری نابجا شرایط سقوط خود را فراهم می کنند اما همیشه برای سقوط، نیاز به اعلام موضع نیست. گاهی افراد در سکوت سقوط می کنند. به قول مارتین لوتر کینگ: «در پایان ما سخنان دشمنان را به یاد نخواهیم داشت اما سکوت دوستان را هرگز فراموش نخواهیم کرد.»

محمد صرفی