شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

رانندگی است و برازندگی


رانندگی است و برازندگی

آدم های پشت فرمان, مثل آدم های پشت میز بازجویی خیلی راحت شخصیت واقعی شان را لو می دهند کافی است ببینید چطور رانندگی می کنند

یکی از همان روزهای شلوغ و پرکار دوباره داشت نفس‌های آخرش را می‌کشید؛ مثل خودم که از فرط خستگی همین حال را داشتم! همه مدتی که پای تلویزیون وِلُو شده بودم و "دزد و پلیس" می‌دیدم، صدای بوق و سوت و ناسزا و بد و بی‌راه‌هایی که تمام روز در خیابان و بین خودرو‌ها دیده و شنیده بودم (که علما گفته‌اند شنیدن کی بُوَد مانند دیدن!) یک گوشه مغزم برای خودش سوت می‌زد... آن‌قدر سوت زد و زد که همان‌جا خوابم برد. در خواب دیدم رفتم برزیل! نه، شاید هم رفته بودم شمال. در جاده بودم، بارون زده بود و من هم کفشم از پدال گاز کنده نمی‌شد! جاتون خالی عجب هوای معرکه‌ای هم داشت. داشتم لذتش را می‌بردم که ییهو یک گاوِ نادان با دهان پر از علف، پرید وسط جاده! من هم محکم زدم روی ترمز و بعدش خیلی عصبی گذاشتم به بوق زدن که آقا گاوه از این کار زشتش خجالت بکشد و راهش را بکشد و برود. اما دیدم نه، همین‌طوری ایستاده وسط جاده و دارد چپ چپ نگاهم می‌کند، از آن نگاه‌های عاقل اندر سفیه! علفش هم که از دهانش افتاده بود جلوی پایش (شاید هم دستش! راستی گاو دست هم دارد؟یا ۴تا پا فقط؟!). حسابی از دستم کفری بود که آرامش گاوانه‌اش! را به هم زده بودم! یک جور ناجوری هم نگاهم می‌کرد انگار منتظر بود پیاده بشوم و روی ماهش را ببوسم و عذرخواهی کنم! بعد از یک دقیقه دیدم دیگر خیلی بد دارد نگاه می‌کند. آمدم پیاده شوم که دیدم یک نگاه به من کرد یک نگاه به تابلوی محل عبور حیوانات آن ور جاده، بعد هم با افسوس سرش را انداخت پایین، علفش را گرفت دهانش، مااایییی کرد و رفت! این حرکتش از ناسزا هم بدتر بود... فقط مانده بود قبل رفتن یک‌کمی هم نصیحتم کند!

● از رانندگی غیرفرهنگی تا فرهنگ رانندگی!

این داستان هر روزه ماست که این‌بار در خواب هم سر وکله‌اش پیدا شد؛ حکایت، روایت رانندگی ما ایرانی‌هاست، داستان بی‌توجهی‌های ما، داستان ۲۵۳هزار کشته در طی چند سال داستانی که تبدیل شده به یکی از اصلی‌ترین جاذبه‌های گردشگری کشورمان! جاذبه گردشگری که ما برای به ثبت رساندنش خون دل‌ها خورده‌ایم! خیلی‌ها این اتفاق را نسبت می‌دهند به پراید عزیز بدون ایمنی‌مان، یا جاده‌های کج و معوج کوچه خیابان‌های‌مان و هزار و یک دلیل دیگر... اما آیا همه‌اش همین است؟ با چندتا خودرو و جاده درست و حسابی، رانندگی ما می‌شود گل و بلبل؟! این را ما نمی‌گوییم، روان‌شناسان فریاد می‌زنند که نحوه رانندگی با خودرو، چیزی بیشتر از همین ظاهر آن است و در اصل نشان‌دهنده فرهنگ و سطح اجتماعی ماست. در واقع نحوه رانندگی نمونه‌ای بارز از اخلاق اجتماعی اشخاص است، چرا که رعایت قانون و مقررات، احترام به حقوق دیگران، افزایش آستانه تحمل و صبر فردی، همگی نمونه‌هایی از رفتارهای اجتماعی است که هنگام رانندگی، به شکل ناخودآگاه از شخصیت واقعی آدم‌ها منعکس می‌شود. ضعف رانندگی ما دقیقا همین‌جاست؛ رانندگی در دنیا یک موضوع «جمعی» است ولی در ایران یک موضوع «فردی». رانندگی در این‌جا یعنی «مُ هیچی نِمِفهمُم! مُو فقط مُخام بُرُم خِنَمان!». با این نگاه، رانندگان دیگر می‌شوند «رقیب» من که نباید از آن‌ها عقب بمانم؛ هر فضای خالی برای من یک فرصت است برای چپاندن خودرو‌ام! و رفتن از هر مسیر ممکن، می‌شود هنر و آن‌هایی که راهنما می‌زنند، لایی نمی‌کشند و پشت خط عابر پیاده می‌ایستند و چراغ زرد را رد نمی‌کنند، می‌شوند

● سوسول‌های تازه دست به فرمان!

با فرهنگ بودن وقت رانندگی، آن‌قدرها هم که فکر می‌کنید کار سختی نیست. از قدیم گفته‌اند که خواستن، توانستن است. این‌ها چندتا از آن رفتارهای بی‌فرهنگی حسابی ما در رانندگی است که معمولا با رفتارهای متقابلی از قبیل ناسزا و حرف‌های زشت جواب داده می‌شود و با توجه به غلظت خشم طرفین، به دست به یقه شدن، دست به قفل فرمان شدن و... ادامه پیدا می‌کند! همه این‌ها یک راه حل ساده دارد: به حقوق دیگران احترام بگذارید.

● خطوط میان چرخ‌ها

نزدیک به یک دهه از تلاش راهنمایی و رانندگی برای قرار دادن خودروها میان خطوط خیابان‌ها می‌گذرد. چندین سال پیش، راهنمایی و رانندگی برای اینکه حرکت بین خطوط را در شهرها جا بیندازد، جریمه‌هایی را برای این تخلف در نظر گرفت. قضیه وقتی با جریمه هم جا نیفتاد، آن‌ها به ماموران‌شان دستور دادند گاهی روی خطوط قرار گیرند که راننده‌ها ناچار شوند میان خطوط رانندگی کنند. با این همه برای این همه خط و خطوط در شهر که نمی‌شد مامور تعیین کرد. الان هم که روی خطوط میخ کاشته‌اند تا ملت از رو بروند. پس لطفا این‌قدر خط به خط حرکت نکنید و موجبات مورد عنایت قرار گرفتن از بقیه را فراهم نکنید!

● جای پارکی برای ۲ نفر

از این‌که توانسته‌ای در خیابان به این شلوغی، یک جای پارک دنج برای خودت دست و پا کنی، در پوست خودت نمی‌گنجی! دنده عقب را چاق کرده‌ای که ثناگویان به سمت جای پارک بشتابی که همین‌طور یکهویی یک راننده بی‌دقت، تخت گاز خودرواش را می‌چپاند درون جای خالی! این صحنه سرآغاز خیلی از دعواهای خودرویی ماست! مسئله‌ای که از احترام نگذاشتن به حقوق یکدیگر به وجود می‌آید و گاها عواقب ناخوشایندی دارد. لطفا حق تقدم را رعایت کنید!

● نور بالا

پرونده تیک‌های عصبی را با نور بالا می‌بندیم. این هم نوعی دیگر از تیک‌های عصبی راننده ایرانی است که با نزدیک شدن به خودروی جلویی فعال می‌شود. از روش نور بالا زدن که استرس غیرقابل تحملی هم ایجاد می‌کند،‌ مشخص است که راننده ایرانی اصولا هیچ اعتقادی به قواعد فیزیکی ندارد وگرنه آدم‌های بی‌سواد هم می‌دانند که جسمی اگر در کنار جسم دیگری قرار داشته باشد و به سمت آن جسم حرکت کند، نتیجه برخورد قطعی ۲ جسم با یکدیگر است! حتی اگر پشت سرهم نور بالا روانه طرف کنید! پس برادر من، نور بالا زدن جز ایجاد استرس برای راننده جلویی ثمری ندارد. تازه، گیریم از طرف راه هم بگیرید، با ناسزا‌هایی که به سمت‌تان روانه می‌شود چه می‌کنید؟!

● در مذمت بوق

نوعی تیک عصبی میان رانندگان وجود دارد که در لحظه نگاه به چراغ راهنمایی فعال می‌شود. جماعتی که صبح تا شب در صف‌های مختلف و پشت درهای رنگارنگ این پا و آن پا می‌کنند، حتی تحمل یک‌صدم ثانیه گذشت را هم ندارند. اصلا زدن بوق در لحظه سبز شدن چراغ یکی از اصول رانندگی در ایران است که متاسفانه در آیین‌نامه راهنمایی از قلم افتاده است! البته بوق برای خودش یک عالمه فلسفه دارد. یک نوع بوق یعنی «سلام». نوعی دیگر هست که یعنی «خداحافظ»، خیلی «چاکریم» و از این حرف‌ها و چون نوع دیگری از بوق وجود دارد که معنی ناسزا زشت می‌دهد، توصیه ما به شما این است که کلا بی‌خیال بوق زدن‌های بی‌مورد شوید؛ چون گاهی پیش می‌آید که راننده مقابل‌تان با فرهنگ بوقی آشنا نیست و مثلا "چاکریم" شما را به معنای ناسزا می‌گیرد و آن‌وقت دست به یقه شدن روی شاخش است.

● شهر، سطل زباله من

باور کنید "سانتافه" و "بنز" و "بی‌ام‌و" و "رنو۵" ندارد. همین است که راهنمایی و رانندگی اواسط سال گذشته اعلام کرد: «افرادی که از وسایل نقلیه آشغال و زباله به سطح شهر پرت کنند تا سقف ۳۵ هزار تومان جریمه می‌شوند.» پرت کردن یک کیلو پوست تخمه از پنجره خودرو به بیرون، یکی از بدترین اخلاق‌های بعضی از ماست. نگهداری زباله‌های تولیدی در خودرو، تا وقتی به مقصد برسید، کار آن‌چنان سختی نیست! باور کنید.

● گاز دادن روی خط‌کشی عابر

پیش از آغاز سال ۸۹، پلیس توصیه‌هایی برای سفرهای نوروزی منتشر کرد. از این‌که پلیس در حد جان مادرتان به نکاتی مثل عبور نکردن و سبقت نگرفتن و دور نزدن روی خط ممتد اشاره کرده بود که بگذریم، نکات جالب دیگری هم در این توصیه‌ها وجود داشت. یکی از آن‌ها که به عادت‌های رانندگی در ایران مربوط می‌شود، نادیده گرفتن خط‌کشی عابر پیاده است. راننده عزیز! تمام خیابان متعلق به شماست، این چند متر خط‌کشی شده را برای عابران بگذارید!

● کمربند در شأن ما نیست

کمربند از آن مقوله‌هایی است که ایرانی‌جماعت ذاتا با آن مشکل دارد. سال‌ها پیش که خیلی‌ها با کمربند خودرو در حد کمربند شلوارشان برخورد می‌کردند! بعدها که داشتن کمربند ایمنی برای تمام خودروها اجباری شد، لااقل همه کمربند داشتند اما بستنش هنوز برای خودش قصه‌ای بود. جریمه کردند، نشد. خودروها را متوقف کردند، نشد. نشد که نشد. بعدها که جریمه دیگر خیلی به راننده‌ها فشار آورد، کمربندها بسته شد، البته باز هم مثلا! لطفا برای حفظ جان‌تان هم شده، به جای رد کردن کمربند از پشت سرتان یا گذاشتن آن کنار پای‌تان، مثل بچه‌های خوب آن را درست و حسابی ببندید! به جان خودمان بستن کمربند ایمنی سوسول‌بازی‌ نیست.

● حقوق دیگران؛ فراموش شده این روزهای ما

رانندگی خطرناک شامل رانندگی رقابت جویانه (لذت بردن از مانور دادن در میان دیگر رانندگان)، رانندگی خطرپذیر (پذیرش خطرات رانندگی برای هیجان و لذت)، رانندگی همراه با خطر پذیری بالا (سرعت و سبقت ناگهانی)، رانندگی پرخاش‌جویانه مانند (رانندگی با فاصله کم با خودروهای دیگر که اغلب به منظور تنبیه رانندگان صورت می‌گیرد، گاز دادن از روی خشم، ژست های خشمناک) نگرش های مزبور و ویژگی های شخصیتی که گسترش این رفتارها، ایمنی را به طور جدی تهدید می‌کند.

نویسنده: زهیر قدسی