یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

واماندگی های انسان مدرن


واماندگی های انسان مدرن

نگاهی به مجموعه داستان «رگبار» نوشته میثم کیانی

«رگبار» اولین مجموعه داستان میثم کیانی شامل یازده داستان در ژانر واقعگرای مدرن ذهنی است که از سوی نشر چشمه به بازار کتاب راه یافته است. دنیای داستان‌های کیانی به تنهایی و آشفتگی روحی مردانی اشاره دارد که با تفکرات و دیدگاه ذهنی شان زندگی می‌کنند.مردی که بعد از کشتن همسرش در نبود او می‌نویسد تا به آرامش برسد«گم شده»جوانی که از فرط تنهایی بعد از نوشتن شماره‌ای برای ارتباط با دیگری سر از کافه در می‌آورد«ویزیت درکافه»مرد جوانی که زیر پل و در فضایی سرد به دنبال بلندترین آسمان خراش شهر است( طعم کال)مردی که هر شب لُخت پیدایش می‌کنند«ریسه‌های خرمایی..)همه و همه بیانگر روزمرگی‌های انسان مدرن در شهری مدرن است.انسان‌های تباه شده‌ای که در جهانی که رو به سوی تباه شدگی عاطفی است،دست و پا می‌زند.

از بن مایه‌ها و موتیف‌های مشترک متنی می‌توان تیتر وار به این نکات توجه داشت:

نظر گاه غالب من راوی در بیان روایت‌ها،که نشان دهنده وجه مدرن کار و هستی شناسی فردی است. دیدگاه راویان اول شخصی که عینیت‌های موجود را با ذهنیت‌های فردی خود ادغام کرده‌اند. این شگرد نه تنها به نویسنده اجازه می‌دهد که به بیان دغدغه‌های شخصیت‌ها و مضمون داستان بدون شعارزدگی بپردازد بلکه از بعد روانشناسی رفتاری نیز امکان شناخت فرد به خود را فراهم می‌کند.مانند راوی داستان «گم‌شده» که سعی دارد با نوشتن به خودشناسی خود و عملکردش برسد.

در داستان‌های مدرن چون جهان قابل شناخت نیست،شخصیت‌ها دغدغه هویت، کیستی و چیستی شان را دارند،از همین رو زمان ذهنی است و راوی برای بیان روایتش از الگوی آغاز،میانه و پایان تبعیت نمی‌کند.

غم،تنهایی،واماندگی،عدم ارتباط عاطفی،نگاه به گذشته‌ها و آشفتگی روحی در اکثر شخصیت‌های مجموعه دیده می‌شود؛ شخصیت‌هایی که اغلب از قشر جوان جامعه با آن دیالوگ‌ها و اصطلاحات مخصوص خود هستند؛ شخصیت‌هایی با دغدغه‌های ذهنی و درگیری‌های عاطفی پیچیده .

ابهام در سطرهای اولیه داستان؛گنگ بودن قصه در خوانش اولیه و کم رنگ بودن خط داستانی که گرچه ذهنیت اندیشه مدار خواننده را تحریک می‌کند تا خود به کاوش بپردازد و مضمون داستان را دریابد ولی گاه دچار ابهامات مخل است.داستان «عکس»۵-استفاده از فضای شهری،فضای کدر و راز آلود،با هوایی نیمه بارانی و سرد(برد کلاغی)حضور آسمان خراش‌ها و پیرمردان واکسی در فضایی سرد و پر سوز که با حال و هوای درونی شخصیت همخوانی دارد«طعم کال»فضایی که روزمرگی‌ها و تلخی‌های دنیای مدرن شهری را القا می‌کند.۶- نگاه غالب ضد زن: زنان در مجموعه میثم کیانی از بنمایه اسطوره‌ای زن نیکو بهره‌مند نیستند بلکه جنبه‌های منفی زنان چون ساحرگی، زن بدکاره و خیانتکار بیشتر خود را به رخ می‌کشاند تا نشانه مرگ و ناخود آگاهی محسوب شود. زنان اثیری که بانی اختلال روحی روانی مردان می‌شوند.

حضور ابهام،تیرگی و تکه تکه بودن روایت برای بیان بحران روابط آدمی و جست‌وجو برای کنکاش‌های روانی- ذهنی که از سوی شخصیت منفعل و ذهن گرا به عمل می‌آید.

استفاده از تقابل‌هایی چون:زن،مرد/ ملال،سر زندگی/ خیانت،وفاداری/ خود،دیگری/ که در هر داستان یکی از تقابل‌ها کم رنگ یا پر رنگتر می‌شود تا محور معنایی اثر را کامل کند و بانی تنش و تعلیق داستانی شود. در داستان «گم شده» گرچه به موضوعی تکراری چون شک مرد به زن یا خیانت زن به مرد مواجه ایم، اما نویسنده هوشمندانه با پرداختی مناسب به این سوژه کلیشه‌ای، داستانی در خور توجه خلق می‌کند. اینجاست که باید گفت اغلب سوژه‌ها تکراری و دستمایه بشری هستند و آنچه که بانی برتری متنی از متنی دیگر است همان طرح،چینش هنرمندانه و پرداخت مناسب است. در داستان آخر این مجموعه«از بالا به پایین» کیانی با انتخاب مناسب لحظه روایت و گرانیگاه داستانی با استفاده ازنظرگاه من راوی که بانی همذات پنداری و حس پذیری بیشتر متنی می‌شود،از لحظه اعدام مردی عاشق می‌گوید.انتخاب درست نظرگاه این اجازه را به خواننده می‌دهد که هم از دغدغده‌های درونی مرد آگاه باشد و هم از آنچه که زیر پای او در حال جریان است اما آنچه که به متن لطمه می‌زند به تعویق انداخت اطلاعات یا کتمان اطلاعات از سوی من راوی است که با اشراف از اتفاقات گذشته آخرین لحظه زمانی را برای روایت انتخاب کرده است چرا باید خواننده تازه در سطر‌های انتهایی به مثلث عشقی بین احمد، عصمت و راوی پی ببرد و متوجه علت اعدام مرد شود؟آیا بهتر نیست نشانه‌ها و کلیدهای بازگشایی متن در چند سطر انتهایی داستان جمع نشود؟

داستان «مو سرخه» روایت زنی است با موهای سرخ که سال‌های سال توی شلوغی محل قرارش به امید آمدن محمود روزها را سپری می‌کند.داستان در چهار اپیزود جداگانه با زاویه دیدهای متغیر (راوی ناظر،زن،محدود به درخت) بیان می‌شود.تکنیک تغییر دیدگاهی در هر برش،خواننده را در وهله اول به یاد داستان‌های چند صدایی می‌اندازد اما آنچه که در کار دیده می‌شود یک روایت است نه روایت‌های متضاد از یک رخ داد با تفکر و دیدگاه عقیدتی جداگانه! حال این سوال پیش می‌آید تغییر دیدگاه در بیان روایت ماجرای بین محمود و موسرخه از چه رو است؟ آیا الزام متنی باعث شده که نویسنده اتفاق بین محمود و زن را بار دیگر از دیدگاه درخت روایت کند یا اینکه نویسنده تنها به فکر استفاده از تکنیک نوشتاری است؟

فرحناز علیزاده



همچنین مشاهده کنید