دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
بازیگری مدرن و بازیگری پست مدرن

امروزه بازیگر باید دارای ویژگیهای ممتازی باشد که شاید فیلمنامهنویس فاقد آنهاست .یکی از این ویژگیها غریزهایست که بازیگر را برای بازی کردن بر میانگیزد. این غریزه قویتر از آن است که ما میشناسیم یا میتوانیم تشریح کنیم. تمامی وجود بازیگر فکر او، روان او، روح او و آن جوهر تعیین کنندهای که نامش استعداد است بایستی وقف حرفهاش شود.
امروزه بیشتر مردم ناچار شدهاند که فقط بخشی از وجود خویش را به کار گیرند آن بخشهای دیگر وجود که به کار گرفته نمیشوند ناآرامی ویژهای در درون بازیگر پدید میآورند و این همان چیزی است که استعداد بازیگر را تحریک میکند تا خود را ابراز کند. (استلا آدلر- تکنیک بازیگری)
همانطور که ما در زندگی روزمره مجبور به رعایت قراردادهای حرکتی هستیم ، بازیگر سنتی دلسارته (مولف کتابی در مورد ژست بازیگران) هم براساس فرمولهای او قراردادی عمل میکند: برای ترسیدن دستش را پشت دهانش میبرد، برای قبول نداشتن شانهها را بالا میاندازد و برای نشان دادن تفکر چشمانش را تنگ میکند... مشکل اینگونه بازیگری سنتی و قراردادی این بود که همهی بازیگران میخواهند فقط یک نوع حرکت کنند و اعمال واحدی را انجام دهند.
این شیوه سنتی بازیگری در اواخر قرن نوزدهم میلادی و اوایل قرن بیستم با خیزش انقلابی ویلیام آرچر، آندره آنتوان و استانیسلاوسکی باعث شد تا بازیگری ناتورالیستی متولد شود و شیوهای از بازیگری که «مدرن» نامیده میشود. دلیل استانیسلاوسکی برای پدید آوردن سیستم مدرن بازیگری این بود که او شیوه های اجرایی قدیمی را برای اجرای نمایشنامههای جدید چون نمایشنامههای چخوف، ایبسن، استریندبرگ و دیگران بی مصرف و ناهمگون میدانست. در ایالات متحده آمریکا سیستم بازیگری او به نام سیستم متد شهرت یافت و بسیاری از بازیگران متوسط را به شهرت رساند. سیستم استانیسلاوسکی سیستمی تکنیکی بود که بازیگر بوسیله آن بتواند نقش خود را به صورت ناتورالیستی (طبیعی) اجرا کند. عمر بازی ناتورالیستی تقریبا به اندازه سینماست و آموزش این شیوه بوسیله استلا آدلر و لی استراسبرگ صاحب تعریفی جدید شد.
هر بازیگر با فراگیری سیستم بازیگری متد در «اکتورز استودیو» در نهایت شیوه خود را پیدا میکرد: شیوه درونگرا و برونگرا. ممکن است از این تجزیه (برونگرا و درونگرا) به یاد نظریات یونگ درباره روانشناسی شخصیت بیفتید اما در واقع همانگونه که توضیح داده خواهد شد این دوشیوه چنان که با نظریات یونگ ارتباط دارند به همان مقدار هم از این نظریات دور هستند.
شیوه درونگرا شیوهایست که بازیگر نقش را درون خود میسازد و سپس همه اطلاعات را به ناخودآگاهش میسپارد و از آن پس این ناخود آگاه است که در شرایط گوناگون و درموقعیتهای متفاوت واکنش نشان میدهد و بدن بازیگر را به حرکت در میآورد. در واقع نقش از مسیر عواطف و فردیت بازیگر میگذرد و رنگ و بوی درونیات بازیگر را میگیرد. به عنوان مثال بازی دانیل دی لوئیس را در فیلمهایش به خاطر بیاورید. از پای «چپ من» تا «خون به پا می شود» او همواره از این سبک برای بازی خود استفاده کرده و شخصیت را در درون خود حل کرده و به ناخود آگاهش سپرده است.
برتولت برشت سالها بعد از استانیسلاوسکی شیوهای را تئوریزه می کند که با شیوه ناتورالیستی مدرن تفاوتهای زیادی دارد. سیستم فاصله گذاری برشت شیوهایست که امروزه آن را با نام بازیگری برونگرایانه و پست مدرن میشناسیم.
شیوه برونگرا شیوه بازی است که بازیگر نقش را بر روی بدنش میسازد؛ حرکات و رفتار مشخصی را تعیین میکند و عقل بازیگر است که به او فرمان میدهد نه احساس وی. در سیستم تئاتر برشت منطق در برابر احساس، روایت در برابر طرح و توطئه و اندیشه در برابر داستان قرار میگیرند و شیوه فاصله گذاری برشت هم برای اینگونه تئاترهایی تئوریزه شده است که هم اکنون در بازیگری سینما هم به کار بسته میشود. بخش اصلی این اندیشه را برشت از نمایشهای چینی و ژاپنی اقتباس کرده است و هدفش دو جنبه دارد: از یک سو با فاصله گذاردن بین تماشاگر و رویداد توجه او را به اندیشیدن جلب میکند نه همذات پنداری و دوم اینکه میپرسد اگر تماشاگر تا به جایی در موقعیت کاراکترها غرق شود که هویت خویش را از یاد ببرد آنگاه هدف تئاتر چه میشود؟
برشت معتقد است فاصله انتقادی و برداشت عقلی - علمی نوین به تماشاگر امکان میدهد تا پدیدههای به ظاهر طبیعی و بدیهی را به همان دیدی بنگرد که نیوتن به سیبی که از درخت افتاد نگریست. بازیگر پیرو مکتب استانیسلاوسکی برای نمایش دادن هیجان در درون خود نیز هیجان واقعی بر میانگیزد (بازی درونگرا) ولی بازیگر مکتب برشت همین هیجان را از طریق یک حرکت یا رفتار تعیین شده نشان میدهد (بازی برون گرا). به عنوان مثال اگر بازی دی لوئیس و پاچینو را مقایسه کنیم متوجه آن میشویم که دی لوئیس درونگرا قبل از فیلمبرداری کاراکتر را شناخته اما پاچینو برونگرا در جلوی دوربین هم مشغول کشف شخصیتی است که بازی میکند و هنوز او را کامل نشناخته زیرا قرار است آن را نمایش دهد نه اینکه او را زندگی کند.
البته نباید اینگونه پنداشت که هر کدام از بازیگران صاحب سبک تنها از یکی از این دو شیوه تبعیت میکنند، بلکه فراوانند بازیگرانی که از هر دوشیوه (هم درونگرا و هم برونگرا) استفاده کردهاند و در بازیهایی پیچیدهتر، همزمان از هر دو شیوه بهره بردهاند.
سید سعید هاشم زاده
منابع:
درباره تئاتر - برتولت برشت
تکنیک بازیگری - استلا آدلر
بازیگری و تحلیل بازیگری - رضا کیانیان
بازیگری حرفهای - اساتید بازیگری دانشگاه نیویورک
تکنیک برشت - شیرین تعاونی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست