جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
عروسکا کجایید بیایید بیایید
![عروسکا کجایید بیایید بیایید](/web/imgs/16/149/rmnfe1.jpeg)
میان مجموعههای داستانی که در دهه ۶۰ از برنامه کودک تلویزیون پخش میشد و مجموعههای عروسکی به دلیل خلاقیت هنرمندانی که در این حیطه حضور داشتند جایگاه ویژهای به خود اختصاص دادند؛ هنرمندانی که حیطه کار کودک را جدی گرفتند و همین جدیت و نگاه حرفهای باعث شکوفایی آثار کودک در سینما و تلویزیون دهه ۶۰ شد، به طوری که نوستالژی آنها با مخاطب کودک و بزرگسال آن روزگار همچنان همراه است.
مجموعههای عروسکی به دلیل حضور عروسک و حاکمیت دنیای تخیل و فانتزی این امکان بالقوه را دارند که مخاطب کودک را با خود همراه کنند. اما این همراهی بالقوه همیشه هم منجر به یک همراهی بالفعل از سوی مخاطب نمیشود.
این همراهی بستگی تمام و کمال دارد به چگونگی خلق شخصیت در مرحله کاغذ و قلم و پس از آن در مرحله طراحی و خلق عروسک. در واقع خلق و طراحی حساب شده یک کاراکتر نمایشی و یک عروسک، بخش اول ماجرا و تطبیق این دو تصویر از کاراکتر که روی کاغذ و در دستان عروسکساز شکل گرفته، بخش دیگر و اصلیتر ماجراست، بخصوص وقتی قرار است یک مجموعه عروسکی و کاراکترهای حاضر در آن تصویری باشند از یک خانواده ایرانی.
مجموعه کودکانه «هادی و هدی» مصداق یک سریال عروسکی با تکیه بر تصویر یک خانواده ایرانی و روابط و مناسبات جاری در آن، الگو بود که سال ۶۴ پخش آن از شبکه دو سیما آغاز شد و تا سال ۶۸ ادامه پیدا کرد.
کارگردانی این مجموعه را مرحوم اردشیر کشاورز بهعهده داشت که کارنامه پرباری در حیطه کار عروسکی و کودک دارد. مسعود صادقیان هم عروسکها را طراحی کرد و به این ترتیب بود که این خانواده عروسکی متشکل از هادی و هدی، پدر و مادر، مادربزرگ و آقبابا که بقال محل بود و شخصیتهای مهمان شکل گرفت.
تکنیک این مجموعه با تکیه بر تجربیات مرحوم کشاورز بخصوص در نمایش عروسکی «حسن و خانم حنا»، همان شیوه عروسکگردانی با لباسهای سیاه بر پسزمینه سیاه بود. در این شیوه با وجود حضور عروسکگردانها بر صحنه و حرکت آنها مقابل چشم بیننده، به دلیل تلفیق شدن آنها با پسزمینه سیاه صحنه دیده نمیشدند و به گفته بهتر، توجه مخاطب را جلب نمیکردند. چون با تمرکز نور روی عروسکهای رنگی، آنها بودند که در دنیای سیاه و تاریک صحنه برجسته میشدند و خودنمایی میکردند.
هرچند این شیوه باعث میشد صحنه عمق پیدا کند و مخاطب تصویر ذهنی خود را در عمق تصویر بسازد، اما این شیوه بخصوص برای یک قصه شهری که بیشتر در محدوده خانه، حیاط و کوچه میگذشت تا حدی فضای این کار کودکانه را تیره و تار و تلخ کرد.
این تیرگی هرچند ناخودآگاه و بنا به الزامات این شیوه عروسکگردانی وارد کار شد، اما واقعیت این است که فضای ترس و دلهره و تیرگی را که بخصوص در همان سالها بر شهر و زندگی شهری حاکم بود، تداعی میکرد؛ فضای ناشی از بمباران و موشکباران شهرهایی از جمله تهران که در طول جنگ هشت ساله با شدت و ضعف ادامه داشت و متاسفانه یکی از دوبلورهای باتجربه و صداپیشگان این مجموعه را نیز خاموش کرد.
مرحوم مهدی آژیر که در این مجموعه عروسکی به جای پدر هادی و هدی حرف میزد و صدایی گرم و خاطرهانگیز داشت در اسفند ۶۶ که موشکباران تهران آغاز شد تحت تاثیر همین فضای ترس و دلهره و نگرانی از میان ما رفت.
طراحی کاراکترهای این مجموعه عروسکی همانطور که اشاره شد با تکیه بر الگوی یک خانواده ایرانی و شیوه زندگی که رواج داشت یا در واقع بهمخاطب توصیه میشد، شکل گرفت.
این خانواده چهار نفره ایدهآل با یک فرزند دختر و پسر در واقع بیش از هر چیز وامدار تیپ و کلیشههای آشنا بودند، اما ظرافتهایی هم در پرداخت آنها به کار رفته بود که همراه با جزئیاتی در روابط و مناسبات جاری بین آنها جذابشان میکرد.
هادی و هدی در واقع دو روی سکه و به نوعی مکمل یکدیگر بودند؛ هادی با شیطنتهای ادامهدار و همیشگی و هدی با حرفها و رفتارهای عاقلانه که برادرش را لو میداد.
قرار گرفتن این زوج کنار هم با تکیه بر تضادهایشان باعث میشد بازخورد اعمال و رفتارهایشان در طول یک قصه کوتاه برجسته شود و به شکلی نهچندان غیرمستقیم پیام اخلاقی مجموعه به مخاطب کودک انتقال یابد.
پدر و مادر هم تیپهای آشنای همیشگی بودند که معمولا در مجموعههای داستانی یا کودکانه آن روزگار حضور داشتند. پدر باجذبه و کمحرفی همیشگی خود و مادر با رتق و فتق امور خانه و آشپزخانه که از غر زدنهای همیشگی مادران کلیشهای بیبهره نبود.
در این میان حضور مادربزرگ میان خانواده نیز در جهت ارائه یک الگوی غیرمستقیم برای شیوه زندگی شهری یعنی زندگی در کنار افراد مسن و پیر خانواده، کارکرد داشت که البته این حضور کارکرد دراماتیک هم پیدا میکرد و معمولا پختگی و آرامش مادربزرگ گره مشکلاتی را که عمدتا هادی مسبب آنها بود، بازمیکرد.
حضور آقبابا که بقال محل و در واقع امین پدر بود و گزارش کارهای هادی و هدی را به پدرشان میداد نیز بیشتر به الگوی زندگی سنتی قدیمی بازمیگشت. شیوهای که معمولا هر محل، یک بقال امین داشت که از همه اتفاقات باخبر بود. چون مادرها سرشان به کار خانه و آشپزی گرم بود و نمیتوانستند بچهها را بیرون از خانه زیر نظر بگیرند، گاهی وظیفه به عهده بقال امین محل بود که در قصه به نوعی جایگاه پدربزرگ را داشت.
در طراحی قصههای این مجموعه عروسکی تلاش شده بود جذابیت و مفرح بودن تصویر خانوادهای الگو، با فضای اخلاقی و پیامهای ساده آن همخوان و هماهنگ باشد. به همین دلیل یک الگوی داستانی مشخص وجود داشت که هر بار هادی کار اشتباهی میکرد که از ابتدا مشخص بود نتیجه خوبی ندارد و هدی هم او را از این کار برحذر میکرد، هادی که گوش شنوا نداشت کار خودش را میکرد و باعث سرزنش مادر و بقیه میشد. البته در انتها متنبه و پشیمان میشد و دوباره روز از نو، روزی از نو که ویژگی شیطنتهای بچهها در این سن و سال است.
به فراخور قصه هر قسمت، شخصیتهای فرعی مثل دوست و آشناهای بزرگ و کوچک این خانواده نیز وارد داستان میشدند و نقش آقبابا هم به همین نسبت برجسته یا کمرنگ میشد تا در نهایت پیام اخلاقی و پند قصه به مخاطب منتقل شود.
در طراحی عروسکهای مجموعه که به نوعی مکمل کاراکترهای خلق شده روی کاغذ بودند، هوشمندیهایی به کار رفته بود تا به گونهای کاراکتر را بر مبنای رفتارشناسیاش معرفی کند. از موهای چتری هادی که روحیه شیطنت او را برجسته میکرد گرفته تا قیافه مودب هدی با آن پیراهن گلگلی و روسری کوچکی که در خانه و بیرون از خانه بر سر داشت تا الگویی برای دختربچههای همسن و سالش باشد. مادربزرگ با موهای سپیدی که از زیر چارقد پیدا بود و عینکی که بر چشم داشت و پدر با آن سبیلهای سیاه پرپشت که مشخصه مردان و پدران دهه ۶۰ بود.
آقبابا هم با آن چشمهای پف کرده، موهای جوگندمی، چینهای روی پیشانی و روپوشی که همیشه بر تن داشت یک کاراکتر آشنا و ملموس بود که ویژگیهای ظاهری و رفتاریاش با هم هماهنگ شده بود.
صداپیشگان این کاراکترهای عروسکی، سومین و آخرین جزء تعیینکننده بودند که با انتخاب هوشمندانه و خلق صدایی متناسب با کاراکتر خلق شده و عروسک طراحی شده، به این عروسکها جان دادند و توانستند آنها را در ذهن مخاطب زنده و خاطرهانگیز کنند؛ مثل مرحوم آژیر، حمید جبلی، دنیا فنیزاده و... که از صداپیشگان و عروسکگردانان این مجموعه عروسکی بودند.
مجموعه عروسکی «هادی و هدی» با تکیه بر وجوه برجستهای که به آنها اشاره شد توانست در دهه ۶۰ مخاطب کودک و نوجوان را با خود همراه کند و همچنان پس از گذشت سالها خاطرهانگیز و همراه با نوستالژی باشد. مجموعهای که هدف اولیه آن ارائه الگوهای رفتاری، زندگی و... برای مخاطب هدف کودک و نوجوان بود و در واقع حرکتی برای تربیت نسل بزرگسال امروز؛ نسلی که فضا و حال و هوای این آثار را به نوعی در یادآوری شرایط و فضای ذهنی خود در آن زمان ارزیابی میکند و همین وجه است که ماندگاری و خاطرهانگیزی چنین آثاری را در طول زمان افزایش میدهد.
در این مجموعه با تکیه بجا بر جذابیتهای موسیقایی یک کار عروسکی، هوشمندی در تلفیق کاراکتر نمایشی که روی کاغذ خلق شد با عروسکی که از مواد بیجان شکل گرفت و در نهایت صدایی که به آن جان داد و دستهایی که آن را به حرکت واداشت، جزئیات رفتار، گفتار و مناسبات میان شخصیتها در ذهن مخاطب آن روزگار تکثیر شد.
همین وجه باعث شد هادی و هدی هرچند تنها عروسکهای محبوب تلویزیون در دهه ۶۰ نبودند، اما به واسطه ویژگیهایی که قصه و روابطشان را منحصر به فرد میکرد، برجسته و ماندگار شوند.
هادی و هدی با تکیه بر قرینهپردازیای که چهبسا ناخواسته با فضای عمومی شهر و جامعه در دهه ۶۰ شد و الگوی خانوادهای که تلاش میشد در ناخودآگاه افراد وارد شود ـ تا به نوعی در جهت ترسیم همین تصویر از خانواده حرکت کند ـ توانست روح زمان خود را وارد کار کند.
همین وجه است که امروز پس از گذشت سه دهه هنوز تماشای قصههای این خواهر و برادر متضاد را با طعمی از تلخی و شیرینی گذشته همراه میکند و هنوز هم تماشای عمق سیاه تصویر و عروسکهایی که در خانه و بیرون از خانه یکجور لباس میپوشند و حرف میزنند و... حس و حال دهه پرمخاطره ۶۰ را برای همه کسانی که حال و هوای آن دوران را چشیدهاند، تداعی میکند با همه تلخیها و شیرینیهایش، با همه تیرگیها و روشنیهایش، با همه محدودیتها و صداقتهایش.
● موسیقی در خدمت درام
در یک کار عروسکی، وجه موسیقایی از اهمیت ویژهای برای ارتباط برقرار کردن با مخاطب کودک برخوردار است. مجموعه عروسکی هادی و هدی هرچند با توجه به طراحیای که شده بود در طول قصه از ترانه و موزیک برای معرفی شخصیتها یا پیشبرد درام و خلق لحظاتی برای همراهی بیشتر مخاطب بهره نبرد، اما ترانه و آهنگ تیتراژ آن توانست با تکرار در ذهن مخاطب جای خاصی پیدا کند.
این ترانه همراه بود با همخوانی کاراکترهای ثابت و همیشگی مجموعه که به نوعی خود، قصه و مجموعه را معرفی و بعلاوه وجه عروسکی و قصه پردازی حاکم بر این مجموعه را برجسته میکردند.
همزمان با خواندن این ترانه، کاراکترها در محوطه یک پارک نشان داده میشدند که بچهها در حال بازی بودند و پدر در حال روزنامه خواندن و آقبابا هم در ایوان مغازهاش قطعاتی را میخواند و بعد همه دست در دست هم مخاطب را برای دیدن و شنیدن قصه و داستان هر قسمت دعوت میکردند.
سحر عصرآزاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست