چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
تریلری که با نامش مخاطب را سردرگم می کند
● یک: فیلمی که شبیه انتظار مخاطب نیست
اغلب، نام یک اثر سینمایی است که تکلیف مخاطب را با آن روشن میکند یعنی پیش از ورود به سالن نمایش و یحتمل، پیش از خرید بلیت از گیشه. با همین نام است که مخاطب مشخص میکند که خواهان دیدن چنین فیلمی هست یا نه؛ چرا که نام، ژانر فیلم را هم مشخص میکند، مخاطب را در محدوده هویت تقریبی فیلم هم قرار میدهد؛ یا میپسندد یا نمیپسندد. ممکن است مخاطب طالب چند ژانر باشد اما وقتی که به سراغ گیشه میرود، آن دم فقط طالب یک ژانر است که باید با روحیات آن دماش سازگار باشد. اگر نام فیلم، چنین خواستهای را برآورده نکند، گستره ارتباطی هماهنگی که میان سینماروها، همیشه به شکل شفاهی و در چارچوب «نقل» برقرار است، کار دست فیلم و سازندگان آن میدهد. اصلاً ممکن است یک فیلم، خیلی خوب جمع شده باشد اما اگر نامش با ژانرش در تضاد باشد، افت فروش میآورد.
به این مسئله، عامل دوم را هم اضافه کنید یعنی پوستر فیلم را که پیش از «آنونس»، وضعیت فیلم را برای تماشاگر روشن میکند. «سلام بر عشق» ساخته اصغر نعیمی، فیلم خوشساختی است. توسط کارگردان، خوب جمع شده. فیلمنامهاش، با اینکه از ایدهای بشدت تکرار شده در سینمای ایران و جهان، آسیب دیده اما چه در حوزه گفتوگونویسی و چه از منظر شکلدهی به وضعیت، «متن» روبراهی است [گرچه مشکل «علیت» دارد] با این همه ژانر آن، هیچ تناسبی با نامی ندارد که به مخاطب اعلام میکند «بیایک فیلم «رمنس» ببین». با پوستر هم تناسبی ندارد که به مخاطب میگوید: «کجایی؟ اینجا یک فیلم «کمدی - موزیکال» داریم!»؛ «سلام بر عشق» یک «تریلر» است که گاه به سمت «نوآر» هم میل میکند مخصوصاً در شخصیتپردازی و کمتر در ساماندهی به «وضعیت».
در خبرها آمده که سازندگان فیلم، انتظار فروشی میلیاردی را داشتهاند [که غیر محتمل نمیبود با این ساخت، فیلمنامه و حضور ستارگانی که خلاف آثار پرستاره این روزها، خوب بازی کردهاند] اما این انتظار، لااقل در سالنهای نمایش برآورده نشده شاید در پخش خانگی، نتیجه بهتری حاصل شود. این غافلگیری سازندگان در ارزیابی سقف فروش، محتملاً حاصل پیامی است که با «نام» و «پوستر» فیلم به مخاطب منتقل میشود و کاملاً در تضاد است با خود فیلم. [اوایل دهه پنجاه، یک ترجمه شسته و رفته از رمان «فارغ التحصیل» - که براساس آن فیلم مشهور «گراجوئت» با بازی درخشان داستین هافمن روی پرده رفت وارد بازار نشر ایران شد اما ناشر که بازار «روایات محبانه» را داغ میدید نام رمان را به «در سکرات عشق» تغییر داد و یک عکس کارت پستالی از همان دست که بر کارتهای دعوت مراسم عقد و ازدواج نقش میبندد، روی جلد به چاپ رساند!
▪ نتیجه: رمانی که در چارچوب «واقعگرایی اجتماعی» شکل گرفته بود و نقد کوبندهای بر ساختار اجتماعی جامعه امریکا در دهه هفتاد میلادی بود، مخاطبان اصلی خود را نیافت و مخاطبان «روایات محبانه» هم از آن استقبال نکردند. خب، هنوز هم اگر به کتابفروشیهای جلوی دانشگاه تهران سری بزنید، بعد از گذشت تقریباً چهل سال میتوانید نسخهای از شمارگان ۲هزار نسخهای آن را بیابید!]
● دو: قصهای که بارها در سینما تکرار شده!
فیلم، یک «تریلر» است با محوریت بازگشت یک تبهکار، به محیطی که از آن گریخته. واقعنمایی این اثر، تقریباً بینقص است و آدمهایش، با آنچه خارج از مرزهای سینما، در جامعه میگذرد، هماهنگاند و محتملاً بهتر از این هم میتوانستند باشند اما ایده تکراری اثر، کار را دشوار کرده. قصه فیلم، لااقل در ۸۰درصد آثار گنگستری شصت سال اخیر دنیا، به تصویر کشیده شده. در ایران هم، این قصه تازه نیست. چارچوب این قصه مشخص است. یک تبهکار، به دلیل تشکیل خانواده، از گذشته خود بریده است اما همکاران سابقش، چون او یک تخصص منحصر بفرد دارد، سعی میکنند او را وارد یک بازی جدید کنند.
در اکثر موارد، تخصص تبهکار، باز کردن قفل گاوصندوق است و تقریباً بدون استثنا، در مصداقهای چنین روایتی، اعضای باند، به هم نارو میزنند و به طور معمول، یکی از نزدیکان آن تبهکار کنار کشیده، دزدیده میشود تا او وادار به همکاری شود. [یکی از نمونههای نسبتاً جدیدتر چنین قصهای فیلم «سرقت در شصت ثانیه» با بازی نیکلاس کیج است] همچنین، همیشه یک تبهکار زن توی بازی دخیل است که نه مثبت است نه منفی و در برخی نسخهها، دلیل حضورش در عملیات، یک عشق شکست خورده نسبت به «تبهکار از گذشته بریده» است.
در سینمای ایران، یک نمونه خوب برای چنین قصهای داریم. فیلم «نرگس» که فیلمنامه و کارگردانی قابل توجهی دارد. در فیلم نعیمی، تقریباً همه چیز شسته رفته است و شاهد یک مجموعه بازی خوب، یک بازی درخشان و یک بازی جالب توجه هستیم. نیکی کریمی بازیاش جالب توجه است اما فیلمنامه، نقشاش را کمتر از آنچه که لازمه چنین قصهای است، در خود جای داده و پایان کار او هم، «فاقد قطعیت» است یعنی مخاطب تکلیفش با این شخصیت روشن نیست که چه سرانجامی مییابد [میمیرد، نمیمیرد یا...] آتیلا پسیانی، بازیاش درخشان است.
فیلمنامه هم توانسته به پخته شدن این نقش بسیار کمک کند. «انگیزهها»، در «متن» خوب شکل گرفتهاند فقط یک دستانداز در شکلدهی به «وضعیت اولیه» دیده میشود که تا پایان «متن»، روایت را دچار مشکل میکند. یک حرفهای مثل پسیانی، چرا باید خودش را درگیر باندی کند که به قول خودش «تمیز» کار نمیکنند؟ دزدی از گاوصندوق، نیازی به آن همه آدم نامطمئن ندارد. فیلمنامه به ما میگوید که این سرقت، با سه نفر هم میتواند شکل بگیرد که میگیرد. پس چه نیازی به آن بقیه است که سرکردهشان، نقشه بریزد و «حیایی» را در آن سرقت آغازین فیلم، متهم نشان دهد؟ طبیعیتر این نبود که این گروه، به عنوان «رقیب» وارد قصه شوند؟
«سلام بر عشق» فیلم خوش ریتمی است و حتی در لحظاتی که اغلب فیلمهای ایرانی دچار افت ریتم میشوند یعنی صحنههای مربوط به محیط خانه و خانواده، دچار سکون نمیشود. همه میدانیم که حفظ ریتم در یک اثر متمایل به اکشن [آن هم در صحنههای یادشده] چقدر دشوار است. فیلم، در یادماندنی نیست، قرار هم نیست که باشد. ساخته شده که مخاطبان خود را به سالنهای سینما بکشاند و آنها را راضی از خروجی سالنها، به بیرون هدایت کند و این کار چندان مشکلی نمیتوانست باشد اگر سازندگان فیلم، با انتخاب درست نام و عکسی که برای پوستر در نهایت قرار بود انتخاب شود، مخاطبان را دچار اشتباه محاسبه برای انتخاب این فیلم خاص و خود را درگیر افت سقف فروش مورد انتظارشان، نمیکردند.
یزدان سلحشور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست