جمعه, ۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 21 February, 2025
خاتمی نو بیاید

گر شناخت همه جانبه از دموکراسی، توسعه، نهادهای سیاسی و حکمرانی میداشتیم و اگر میتوانستیم در طی این ۳ دهه گذشته بستر آزادی، دموکراسی، رشد، توسعه و حکمرانی خوب را قانونمند و نهادینه کنیم، امروزه میتوانستیم از یک دموکراسی رو به جلو و بالنده و حضور آگاهانه مردم، احزاب، نهادهای مدنی، رسانهها و ... برخوردار باشیم. در این صورت تقاضا و مطالبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی چارچوبدار و اثرگذاری شکل میگرفتند که شخصیتها، احزاب و جناحهای سیاسی باید مطابق با آن کار خود را در عرصه سیاسی شروع میکردند و در زمانهای انتخاب (ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، شوراهای شهر و روستا ...) با توجه به توان خود برنامههایشان را برای اجرای این تقاضای اجتماعی ارائه میکردند و خود را موظف به پیگیری آن میدانستند (تقاضا محوری، یا محوریت مردم در فرایند انتخاب کردن و انتخاب شدن).
اما به دلایلی چند، موانع مختلفی همچون عدم شناخت و معرفت همه جانبه ما از فرایندهای رشد، توسعه، آزادی، دموکراسی، بروز جنگ تحمیلی، محدودیتهای ناشی از تقابل و تنش ما به ویژه در درون کشور و با دنیای غرب، فعالیتهای نیروی قدرت طلب داخلی و غیره، همه و همه باعث گردید که کودک دموکراسی و آزادی ایران در طی این سه دهه هر روز برای تنفس و تغذیه خود دچار محدودیتهای آشکار و پنهان گردد؛ فرایندی که موجب گردید تقاضا و مطالبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی از جامعیت، کفایت، فراگیری و پایداری لازم برخوردار نگردد. بهطوریکه در غیاب این عدم کارایی و اثربخشی تقاضای اجتماعی، در این سه دهه اخیر نقش اول در انتخاب کردن متوجه عرضه (عرضه یک شخصیت، عرضه توسط جناحها و احزاب، عرضه از طرف جایگاه قدرت و ...) شود. این نقطه شروع عرضهمحوری، موجبات عدم رشد و تکامل فرایند تقاضامحوری (حضور همیشگی مردم، احزاب، نهادهای مدنی) را فراهم کردهاست و خواهد کرد.
از اینروست که رویکردهای عرضهمحور در این کشور مقطعی است، یعنی هر از چندگاهی به ویژه هنگام انتخاب ریاست جمهوری، دغدغه شخصیت پیدا کردن، قهرمان پیدا کردن، نجاتبخش پیدا کردن در بازی یکطرفه بین بازیگران مختلف سیاسی و جریانهای نزدیک به حاکمیت شکل میگیرد تا فردی معرفی شود که بتواند رإیآور باشد (آنهم رأی در موقع انتخابات نه پیش و پس از آن) تا از این رهگذر جناحهای سیاسی بتوانند چیدمان افراد جناح خود را در سطوح مختلف حاکمیت داشته باشند و بعضی از اقدامات و عملکردها را تعقیب کنن، آنهم به دور از مطالبات و تقاضای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مردم و تقید به پاسخگویی به آن.
در فرایند این عرضهمحوری در دموکراسی ناقص ایران است که عرضه انتخاب حاکمیت در سالهای ۷۶ و ۷۵ (جناب ناطق نوری) با تقاضا و مطالبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور همراستا نمیشود و مردم با نفی انتخاب ارکان حاکمیت، به رقیب او (جناب خاتمی) رأی میدهند. بدیهی است که اینگونه رأی نفی دارای ساختار و کارکرد، آثار و پیامدهایی بسیار متفاوت از رأی اثباتی (از روی آگاهی و معرفت و در فرایند زایش و تکامل خود) است. رأی اثباتی برخاسته از رویکرد تقاضامحوری است و این نیز بستر اصلی دموکراسیخواهی است. اما رأی نفی در رویکرد عرضهمحوری است. انتخاب رئیس جمهوری نهم نیز با رویکرد عرضهمحوری بود و فردی با عملکردهای ناشناخته در استانداری و شهرداری تهران، با سامان و سازمان بخش قدرتمندی از حاکمیت انتخاب میشود تا نمود دیگری از عرضهمحوری را به نمایش و به عمل گذارد.
ایستایی و عقببرندگی عرضهمحوری، دموکراسی ناقص ایران و عملکردهای بدون قانون و برنامه دولت نهم و رئیس آن، بحرانهای جدی در سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی، قواعد نهادی و مقبولیت و مشروعیت حاکمیت ایران را تاکنون باعث شده است. بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همچون فقر، تورم، بیاعتمادی، عدم مشارکت، ناامیدی، تبعیض، تضاد و ... برای کشور و مردم، نتیجهی این رویکرد عرضه محوری در انتخابات است.
اکنون در جغرافیا و شرایط کنونی جامعه و کشور چه باید کرد؟ به کجا باید تکیه کرد؟ از چه زمانی باید شروع کرد؟ این سئوالی است که هر دو جناح و دو قطب سیاسی کشور با آن مواجهاند؛ قطب به اصطلاح اصولگرایان (عرضهمحوران در فکر، اندیشه و عمل) و قطب اصلاحطلبان (تقاضامحوران و یا شبهتقاضامحوران در فکر، اندیشه و عمل). هر دو قطب از چندی پیش فعالیتهای گستردهای را برای یافتن پاسخ این پرسش آغاز کردهاند؛ فعالیتهایی که در این چند ماه باقیمانده به انتخابات تشدید نیز خواهد شد.
اصولگرایان دغدغههای بیشمار رویکرد اصلاحگری را نداشته و ندارند. نگرانی آنها انتخابی در میان افراد خود و از جنس تفکر خود است که با در اختیار داشتن امکانات وسیع ارتباطی، رسانهای، سیاسی، مالی و ... و با فضاسازی مقطعی و هیجانی بتوانند نمایش روز انتخابات را شکل بدهند و رأی زینتی مردم را مزین به کار و اهداف خود سازند.
اما اصلاحطلبان در این فضا، فاقد ساختار و کارکردهای لازم هستند و نتوانستهاند و نگذاشتهاند فرایندهای لازم برای انتخاب را در فضای تقاضامحور داشته باشند. از این رو یا باید نسبت به انتخابات آتی ریاست جمهوری کنار باشند و خاموش (که این زیبنده اصلاحگری نیست) و یا انتخاب بهینگی دوم (Second Best) را در غیاب فضای آزاد، سالم و برابری فرصتها و اندیشهها داشته باشند.
انتخاب بهینگی دوم در شرایط کنونی ایران نیز در قالب رویکرد تقاضامحوری و دموکراسی بالنده نیست، بلکه انتخابی است از طرف عرضه (جناحهای سیاسی اصلاحگر) با رویکرد و اندیشه تقاضامحوری (همانند انتخابات دوم خرداد ۷۶ و شعار رویکرد جامعه مدنی، که متأسفانه کار جدی و اساسی و پایدار و نهادینهشده برای آن صورت نگرفت، زیرا اگر این امور انجام میشد، کشور انتخابی به غیر از نتیجه انتخاب ریاست جمهوری نهم پیدا میکرد).
در فضای انتخاب بهینگی دوم، اصلاحطلبان باید در اندیشه عرضهای باشند که این عرضه، اندیشه، تفکر، تعهد در عمل به آزادی، دموکراسی، توسعه، رشد و مشارکت مردم را داشته باشد. عرضهای که بتواند جغرافیای نابسامان و ناامید مردم درگیر در مسائل ابتدائی خود را به امید، حرکت و بالندگی وا دارد.
فردی که در این جغرافیا باید عرضه شود، باید شخصیتی باشد با پشتوانه تاریخی و برخوردار از سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی کشور. شخصیتی که آنهایی که میشناسند از او امید خیر داشته باشند و آنهایی که نمیشناسند، انتظار داشته باشند که از سوی او شری متوجه آنها و کشور نشود.
کیست که با چنین کارنامهای در دست بتواند در فضای ناامیدی و بحرانی فعلی، امید، ثبات و آرامش برای کشور ایجاد کند؟ کیست که دولتهای جهان بویژه دولتهای در حال نزاع با ایران با انتخاب او اعلام آتشبس کرده و تلاش برای تعامل سازنده و دوطرفه با ایران را داشته باشند؟
در فضای عدم بازتعریف و تحول در جریان اصلاحطلبی کشور (عدم بازتعریف و تحول در نحوه نگرشها و ارزشهای اصلاحطلبان، عدم بازتعریف آنها از خود در این شرایط محیطی، و عدم رصد همهجانبه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی آنها از کشور و عدم تدوین مکتوب شناخت از شرایط محیطی و ارائه راهکارها و برنامه لازم برای امور و از همه مهمتر عدم استنباط و تفاهم واحد آنها از شناخت و راهحلها) رویکرد انتخاب بهینگی دوم (ورود با موازین عرضهمحوری و لیکن با اندیشه ساختن شرایط و بسترها برای تقاضامحوری) ایجاب میکند که ناخواسته کسانی که در اندیشه ایرانی آباد، آزاد، باثبات، آرام و با تعامل سازنده با جهان هستند، به دنبال شخصیتی باشند که با حضور خود بتواند به این ناامیدیها و نابسامانی پایان دهد و جغرافیای حاکم بر کشور را دگرگون سازد. در بین جریان اصلاحطلبان واقعی و معتقد به دموکراسی، آزادی، رشد و توسعه کشور در این فضا و مقطع زمانی کسی نمیتواند و ظرفیت لازم برای ایجاد این امید، آرامش، حرکت و بالندگی در این فضای بحرانی را ندارد جز جناب آقای خاتمی.
خاتمی اگر قبول کند وارد میدان شود، از نظر موازین معامله و فردی، بازنده است، زیرا باید خود و خانوادهاش را ویران کند تا بلکه بتواند کشور را بسازد، آنهم با بیشمار موانع آشکار و پنهان، به نام دین و غیردین، به نام قانون و غیرقانون، به نام دولت و غیردولت و به نام همراه و غیرهمراه. از اینرو ملاحظه این موازین فردی و شخصی به خاتمی حکم میکند باتوجه به سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی با ارزش خود و هشت سال تجربه دولتداری و داشتن کارنامه قابل قبول از طرف ملت ایران، پا به این میدان نگذارد.
اما اگر موازین حضور به غیر از موازین به خود توجه کردن و معاملهگری باشد و اگر موازین این باشد که اگر چیزی داریم متعلق به مردم است و لذا آبروی خود را میگذاریم تا خدمتی به مردم داشته باشیم (اصولی که خاتمی در موقع ثبت نام انتخابات دوم ریاست جمهوری خود به زبان راند)و اگر اصول خاتمی چنین باشد که هست، خاتمی باید وارد عرصه شود برای جنگ با نابسامانیها، ناامیدیها و عقبرفتها. خاتمی در سال ۸۰ به هنگام حضور در انتخابات دوم خود گفت که اگر لازم باشد برای هدفم آبرو میدهم. اکنون آمدن او در انتخابات ۸۷ با بحرانهای جدی حاکم در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، فرهنگی و بحران در مقبولیت و مشروعیت و کارآمدی حاکمیت امری میشود واجب. زیرا شرایط در انتخابات ۸۰ عادی و امیدبخش بود و اکنون غیرعادی است و بحرانی.
اگر خاتمی به خاطر مصالح کشور وارد عرصه انتخابات شود، این شرایط کدام خاتمی را طلب میکند؟ بعضی گفتهاند خاتمی، خاتمی است و او را نمیشود عوض کرد. باید گفت اگر خاتمی را نمیشود عوض کرد او با حساب و کتاب فردی و اجتماعی که باید داشته باشد، نباید وارد عرصه انتخابات شود. و لیکن خاتمی اگر حاضر شد وارد عرصه انتخابات شود، خاتمی عوضشده است. خاتمی بیمناک از اوضاع کشور، نگران از عزت مردم، نگران دموکراسی، آزادی، عدالت، رشد و توسعه است. اصلاً این نگرانیهای جدی و اساسی که بصورت نامتعارف حاکم بر کشور شده است، او را عوض کرده است و به اینجا رسانده که حاضر است همه چیز خود را فدای این سرزمین کند و او را وادار ساخته و مجبور کرده تا وارد انتخابات شود. به راستی بدون این نگرانیها چرا باید او وارد این عرصه شود؟ و اگر این نگرانیها او را وادار کرده که به خاطر مصلحت کشور و مردم وارد کارزار شود و بیش از سال ۸۰ آبرو، جسم، روح و جان خود را فدای آن کند، در این صورت این فضا و شرایط محیطی حکم میکند که خاتمی و تیم همراه او نگاه نو، حرف نو، روش نو، برنامه نو، سازمان نو، نظم نو، و مدیریت نو داشته باشند. بدیهی است که خاتمی این بار برای این کارزار سخت نه برای انتخاب شدن خود، بلکه برای نجات کشور و اینکه نگذاریم ایران بیش از این از قافله رشد و توسعه جهان و کشورهای منطقه عقب بیفتند آمده است. از این رو همراهان و تیم او نیز باید نو باشند و به موارد ۷ گانه نوها در بالا در پندار، تفکر و عمل پایند باشند.
خاتمی در این رهگذر چون به خاطر مردم و کشور پا در میدان گذاشته، در عمل اتکایش به مردم است، دلنگران آنهاست تا دلنگران کیان حاکمیت، زیرا رفع دلنگرانی مردم، ثمرهاش اقتدار حاکمیت است. خاتمی در این دوران اگر انتخاب شوند دولتش پشتوانه مردمی را دارد. این خاتمی با این تیم همراه میتوانند اقتصاد، سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی را سامان دهند. اینها میتوانند روان پریشان مردم و دلنگرانی آنها نسبت به وضعیت خود و کشور را تبدیل به امید کنند. اینها میتوانند مشارکت گسترده مردم و رشد و بالندگی در عرصهها را فراهم سازند. اینها میتوانند دولت به دور از نفت و رانت را شکل دهند.
خاتمی در این عرصه، انسان بزرگی است زیرا هنر انسان بزرگ آن است که به آسانی کار نمیاندیشد، بلکه به عظمت آنچه خواهد یافت، فکر میکند.
هنر خاتمی و تیم همراه او با مؤلفههایی که بخشی از آنها یاد شد، باعث میشود که نیروها و دینامیزم اقتصادی و اجتماعی کشور تجربه زمین خوردن این دوران را فرصت الهی برای خود بدانند تا بلند شدن، استوار شدن و بالندگی را بیاموزند. تیم همراه خاتمی نه از افراد متعارض و ناهماهنگ با یکدیگر تشکیل خواهد شد و نه از افراد یکدست و یک جناح بلکه از افرادی روشنضمیر، آیندهنگر، تحولخواه، دارای بینشهای متفاوت و لیکن هماهنگ در چارچوب برنامهها و دارای استنباط واحد از امور کشور در اجرا و عمل.
امید است حضور خاتمی، فرصتی پیش روی مردم ناراضی از حاکمیت و نظام انتخاباتی آن باشد؛ مردمی که نارضایتی خود را به صورت غیبت انتخاباتی در این چند دوره اخیر نشان دادهاند. امید این این مردم با حضور خاتمی این بار جوشان، خروشان و علیرغم وجود و مشاهده مصائب حاکم بر کشور، آگاهانه و پایدار در این انتخابات و سایر انتخابات شرکت کنند و خاتمی و یاران او نیز پاسخ این خروش و جوشش را قانونمند و نهادینه کنند، برای بیمه کردن کیان و عزت کشور.
محمد ستاریفر
نقل از سایت موج سوم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست