چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
گلاب آدینه در زندگی خانوادگی
بعید است کسی را پیدا کنید که از دستش دلخور باشد. اصلا کافی است لحظهای چهرهاش را در ذهنتان متصور شوید تا لبخندهای زیبا و دلنشینش را به یاد آورید و به آرامش برسید.
او علاوهبر اینکه همسری مهربان برای «مهدی هاشمی» است، وظیفه سنگین دیگری نیز برعهده دارد؛ «اداره یک سینما و تئاتر حرفهای در خانه!» او فرمانده یک خانواده کاملا هنرمند است؛ دخترشان «نورا» که مانند پدر و مادر بازیگری میکند و «سیاوش اسعدی» داماد خانواده هم کارگردانی میکند؛ خودتان قضاوت کنید در چنین خانه و خانوادهای چقدر اتفاقات سینمایی میافتد و چه حرفهایی ردوبدل میشود. حرفهای «گلاب آدینه» همیشه خواندنی است، بهخصوص زمانی که قرار باشد درباره زندگی، همسر و البته دنیای این روزهایش صحبت کند.
● نسخه هر کاری قبل از ساخت در خانه ماست
حدود ۶ سالی میشود که فیلمی در سینما از من نبود، البته به این صورت نبوده که طی این سالها اصلا کار تصویری انجام نداده باشم اما واقعیت این است که در این ۶-۵ سال متنی که برایم جالب باشد وجود نداشته است! در این مدت ۲ کار ویدئویی انجام دادم که قرار بود تبدیل شود اما نشد؛ یکی به نام «دوازده روز» که اقتباسی از نمایش «اریک امانوئل اشمیت» بود که کارگردان جوانی به نام «نصرت هرمزی» آن را ساخته بود و دیگری هم کاری به اسم «نار» بود که کارگردان جوانی به نام خانم «بهاره رضایی» آن را ساخته بود که آن هم سرنوشت مشابهی داشت، البته گویا قرار است در جشنواره فیلم کودک و نوجوان اکران شود. هر دوی این کارگردانها نخستین کار بلند سینماییشان را میساختند و با توجه به اینکه روحیات، نظرات و همچنین متنشان را دوست داشتم، در کارشان بازی کردم. بهتر است بگویم قسمت نشده تا امروز سریال یا فیلم سینمایی جدیدی بازی کنم وگرنه هر کاری ساخته میشود، دوستان لطف دارند و حتما یک نسخه از آن کار قبل از ساخت در خانه ما هست.
● به دست آوردن شهرت که کاری ندارد
به دست آوردن شهرت که کار مشکلی نیست، کافی است ۳-۲ هفته به هر بهانهای روی آنتن تلویزیون باشی، بعد از آن مشهور میشوی! این محبوب شدن است که مشکل به دست میآید؛ وقتی شهرت دارید، مجبور هستید بهگونهای رفتار کنید که شهرتتان، محبوبیت را نیز برایتان به ارمغان بیاورد، نه منفورتان کند! بعد از اینها ماندگاری و چگونه ماندن برای به موفقیت رسیدن یک بازیگر اهمیت دارد؛ همه اینها را میتوان با آموزش به دیگران آموخت. نیروهای جوان و آدمهای جدید حتما باید وارد بازیگری شوند تا این عرصه تازه بماند و خون در رگهایش جریان داشته باشد. بهشخصه به هر کسی که دوست دارد وارد این حرفه شود، خیرمقدم میگویم اما بهتر است قبل از ورود، فرد آموزشهای لازم را دیده باشد و توسط دانشکدهها و آموزشگاههای معتبر بهصورت علمی وارد این حرفه شوند.
اگر تا حدودی در این حرفه به موفقیتهایی رسیدهام، فقط بهدلیل پیگیر بودن، غمگین نشدن، همیشه امیدوار بودن، به جلو نگاه کردن و از پا ننشستن بوده است. فکر میکنم هدف همه ما آدمها این است، در هر قدم و در هر کار و شرایطی که هستیم، انسانهای بهتری شویم. کسی که تلاش میکند انسان بهتری شود، منشا اثری خواهد شد که دیگران هم انسانهای بهتری شوند. من هم مثل هر انسان دیگری دوست دارم در هر قدم از زندگیام بهتر شوم و اگر توانستم، به بغلدستیام هم برای بهتر شدن کمک کنم.
● اگر همسرم نباشد نمیدانم چه کنم؟
مطمئنا هر کسی براساس حرفهای که دارد شرایط خاص خودش را دارد، بنابراین مجبور است قواعد زندگیاش را برپایه شرایطش برنامهریزی کند، من و آقای مهدی هاشمی هم براساس شرایط کاریمان قواعد زندگیمان را ریختهایم و از اول زندگی مشترکمان هم طبق همین اصول جلو رفتیم. کارهای یکدیگر را همیشه دنبال میکنیم اما من هیچوقت این جسارت را نمیکنم بخواهم کار آقای هاشمی را نقد کنم اما اگر راهنماییهای ایشان نباشد واقعا نمیدانم چه کاری درست است و چه کاری اشتباه. نقش ایشان در کارهای من خیلی بیشتر از یک مشاور است. دخترم «نورا» نیز چند سالی میشود ازدواج کرده و از ما جدا شده، ایشان هم در حرفه بازیگری فعالیت میکند. در جواب اینکه نورا از کجا تعالیم بازیگری را آموخته باید بگویم از روزی که چشم باز کرد و به دنیا آمد با دنیای ما آشنا شد و پدر و مادرش را میدید که چطور درگیر این وادی هستند، بنابراین خودش خودبهخود آنچه باید میآموخت را آموخت و طی این سالها حسابی تجربه کسب کرد.
● شبیه هستند
بازیگرهای نسل جوان امروز ایران، هیچ فرقی با بازیگران نسل جوان دوران ما ندارند؛ در هر دورهای هم آدمهای برجسته ظهور کردهاند و هم آدمهای معمولی و پیشپا افتاده. بازیگران جوان زیادی هستند که کارهایشان را دوست دارم، در تئاتر خانم «پانتهآ پناهیها» هستند که بهترین نمونه یک بازیگر پرتلاش است یا «سیما تیرانداز»، «مهسا مهجور»، «پانتهآ بهرام» و «داریوش موفق» ، «آقای سرابی» و خیلیهای دیگر که بازیگران قابل و توانایی هستند.
● زندگی مشترک ما مشکل ندارد
من و آقای هاشمی همیشه هم از یکدیگر دور نیستیم. قبل از اینکه آقای هاشمی برای بازی در فیلم «غیرمجاز» مجبور شوند از تهران دور شوند، چند سال هر دویمان کارمان در تهران بود و کنار یکدیگر بودیم؛ الان هم که کارشان تمام شده، مثل همیشه خیلی به هم نزدیک هستیم. همواره تفکر من و آقای هاشمی از داشتن یک زندگی خوب، داشتن حال خوب بوده، بنابراین تمام تلاشمان این بوده که هیچگاه سختیها را سخت نبینیم. وقتی آدم در اخبارها میبیند مثلا در آفریقا قحطی آمده و این تنها عوامل طبیعی نیستند که چنین اتفاقاتی را رقم میزنند و عامل اصلی اکثرشان خود ما مردم هستیم که با کمک نکردنمان به یکدیگر شرایط را بیشتر و بیشتر بغرنج میکنیم و حتی حاضریم صدها تُن شکر و برنج را داخل دریا بریزیم تا تعادل اقتصادی جهان بههم نخورد، حالمان خراب میشود. من و آقای هاشمی وقتی چنین اتفاقاتی یا بیعدالتیها و خشونتها را میبینیم، دیگر رویمان نمیشود نام «مشکل» را روی مسائل زندگیمان بگذاریم، بنابراین خدا را شکر در زندگیمان چیزی به نام «مشکل» در زندگیمان نداشتهایم. اوایل زندگیمان، واقعا بدون هیچ پولی با هم ازدواج کردیم اما این بیپولی هیچگاه ما را در زندگی اذیت نکرد چون آن زمان به این مسائل فکر نکردیم که خانهمان حتما باید مبل آنچنانی داشته باشد یا اصلا مبل داشته باشد، حتما باید برای عروسی اقواممان کادوی گرانقیمت ببریم و... ؛ همیشه فکر کردیم همانطور که شرایطمان ایجاب میکند باید زندگی کنیم و همین برایمان لذتبخش است. من و آقای هاشمی سعی کردهایم فقط برای خودمان زندگی کنیم و زندگیمان را براساس زندگی دیگران پایهریزی نکنیم.
● مانع یکدیگر نمیشویم
بعضی وقتها با توجه به اینکه زمان کاری من و آقای هاشمی به هم نمیخورد، نمیتوانیم همه جا کنار یکدیگر باشیم. یکی از بهترین تفریحهای آقای هاشمی، رانندگی در جاده، آن هم تنهایی است. به خاطر نوع کاری که داریم، نمیتوانیم همیشه یکدیگر را همراهی کنیم، اصلا معنای زندگی این نیست که زن و مرد حتما باید به یکدیگر چسبیده باشند! با هم بودن، به معنی به هم چسبیدن نیست! باید یاد بگیریم با هم باشیم اما مستقل از هم. وقتی زن و مرد از یکدیگر مستقل باشند، میتوانند بهترین کمک و یاور برای لحظات سخت زندگیشان باشند، دیگر مانع هم نخواهند بود اما زمانی که به یکدیگر بچسبند، خیلی زود دستوپاگیر میشوند و باعث آزار هم میشوند. زمانی که آقای هاشمی میخواهد یکی از تفریحات لذتبخش زندگیاش (تنها رانندگی کردن در جاده) را تجربه کند، اگر بخواهم مانع از کارش شوم، پس کجا میتواند به آسایش خیال و آرامشی که نیاز دارد برسد؟ دوست داشتن این نیست که زن و مرد حتما باید با هم مسافرت بروند یا حتما باید همه جا با هم باشند. بهترین مثال را «جبران خلیل جبران» در اینباره آورده است که میگوید: «هیچگاه ستونهای یک ساختمان عظیم به یکدیگر چسبیده نیستند اما با وجود جداییشان از یکدیگر، توان نگهداشتن یک ساختمان عظیم را دارند.»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست