جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

در ضرورت آسیب شناسی نقد ادبی در ایران


در ضرورت آسیب شناسی نقد ادبی در ایران

نقد و به ویژه نقد ادبی از دیرباز در این دیار اوضاع چندان به سامانی نداشته است و متاسفانه هرچه به لحاظ زمانی پیش آمده ایم, همپای رشد کمی آنچه در تصور عمومی نقد نامیده می شود, رشد کیفی خاصی مشاهده نمی شود و

نقد و به‎ویژه نقد ادبی از دیرباز در این دیار اوضاع چندان به سامانی نداشته است و متاسفانه هرچه به لحاظ زمانی پیش آمده‎ایم، همپای رشد کمی آنچه در تصور عمومی نقد نامیده می‌شود، رشد کیفی خاصی مشاهده نمی‌شود و آنچه تحت عنوان نقد ادبی جدی، در گذشته در برخی از ماهنامه‎ها یا فصلنامه‎های وزین ادبی شاهد بودیم؛ کماکان در این دست نشریات به شکلی انگشت‎شمار قابل مشاهده است اما از دیگر سو باوجود رشد روز افزون روزنامه‎ها و گاه هفته‎نامه‎هایی که اغلب بخشی قابل توجه از فضای خود را به ادبیات و نقد ادبی اختصاص داده‎اند و همچنین فضای مجازی که حجمی نامحدود از امکان انتشار نقد ادبی را فراهم آورده است، در میان خیل آنچه در این سال‎ها به عنوان نقد ادبی (در حوزه ادبیات داستانی) شاهد هستیم، نمونه‎های در خور اعتنا و قابل تأمل بسیار محدودند، چنان که به جرأت می‎توان گفت بخش اعظم چنین مطالبی از سر سوءتفاهم نقد نامیده می‎شوند و اگر بخواهیم واقع‎بینانه نامی برای آنها پیدا کنیم، یک مرور یا معرفی کتاب مناسب‎ترین عنوان برای چنین نوشته‎هایی‎ است. هرچند که این‎ سنخ یادداشت‎ها (مرور و معرفی کتاب به شکلی کوتاه) نیز خود دارای ساختار و الگویی هستند که در اغلب این یادداشت‎ها رعایت نمی‌شود.

به نظر من عمده این مشکل از زمانی آغاز شد که وب‎سایت‎های شخصی در فضای مجازی این امکان را به وجود آوردند تا هر نوشته بدون بررسی کیفی، به راحتی امکان انتشار داشته باشد. سایت‎های ادبی جدی‎تر نیز در پاره‌ای موارد، به دلیل عدم بنیه مالی یا در نداشتن داشتن تیمی حرفه‎ای برای تهیه مطالب برای تامین مطالب خود به ناچار رویکرد سهل‎گیرانه‎ای را در انتخاب مطالب در پیش گرفتند و برایند این شرایط در فضای مجازی باعث شد برخی یادداشت‎های احساسی یا چند اشاره به کلی‎گویانه آن هم محدود به مضمون اثر، نقد محسوب شود. این مسئله اما صرفا خاص فضای مجازی نبود، در پاره‎ای از نشریات بخصوص آنها که کار کردن با آنها نه نامی دارد و نه نانی (یعنی نه اسم و رسمی دارند که نوشتن در آنها اعتباری باشد و نه اینکه حق التالیفی پرداخت می‎کنند که انتظار مطالب با کیفیت داشته باشند)، به وضوح قابل مشاهده است چراکه این نشریات وابسته‎اند به مطالب رسیده یا دوستانه و نه حاصل سفارش به منتقدی حرفه‎ای.

صرفنظر از کیفیت فنی و در واقع درون‎متنی این نقدها باید به مسائل برون متنی آنها نیز اشاره داشت. متاسفانه در فضای ادبی امروز یک نوع بده، ‎بستان دوستانه حاکم است که به انحای مختلف می‎توان بازتاب آن را در نوشته‎ها و نقدهای ادبی دید. در واقع در غیاب منتقدان حرفه‎ای، بسیاری از نویسندگان به شکلی ذوقی وظیفه نوشتن درباره آثار منتشر شده را برعهده گرفته‎اند. بنابراین - فارغ از سطح کیفی این نقدها- درموارد بسیاری شاهدیم که این نویسندگان براساس روابط دوستانه یا (گاهی هم) خصمانه، به میدان آمده و اگر در گذشته از کسی تعریفی شنیده‎اند یا انتقادی تندی، می‎کوشند به همان شکل پاسخ ‎گویند یا مهر محبت نویسندگان را که چشم به عنایت دوستان دوخته‎اند، تلافی کنند. البته در این میان بازار تکه و پاره کردن تعریف و تعارف داغ‎تر است.

عمده این نقدها نیز یا در فضای مجازی یا در همان نشریاتی که چون حق التالیفی پرداخت نکرده و مجبورند به مطالب رسیده اکتفا کنند، منتشر می‌شود. بنابراین فراوانند مواردی که شاهد انتشار مطالب متعددی درباره یک اثر متوسط یا زیر متوسط هستیم که نویسنده‎اش از مناسبات و روابط عمومی خوبی در فضای ادبی برخوردار است و اما در همان حال، نویسنده‎ دیگری که اثر بهتری ارائه کرده، چون در خلوت خود و به‎دور از این روابط کار می‎کند، اثرش مهجور مانده یا بازتابی متناسب با ارزش واقعی خود پیدا نمی‎کند. البته ماجرا مفصل‎تر از این است و از جنبه‌های دیگر نیز برخوردار است اما ما مجبوریم که بحث را با ذکر این نکته که «نقد ادبی در این ایام به‌شدت نیازمند یک آسیب‎شناسی جدی‎ است»؛ تمام کنیم!

حمید رضا امیدی سرور