دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

دوباره زیستن


دوباره زیستن

نگاهی به اجرای نمایش عروسکی ”پستچی می آید” به کارگردانی ”کلودیو هوکمن” از آرژانتین

در قرون وسطی، به هنگام باززایی نمایش از دل کلیسا و فرهنگِ دینی‌اش، نمایش عروسکی یکی از موثرترین ابزار روحانیون نمایشگر برای تحت تأثیر قرار دادن مومنین بود.

چرایی این امر از بطن ایده نمایش عروسکی بر می‌آید؛ آن‌جا که با آفرینش فضایی خیالی، جهانی را به دید می‌آورد که در یکپارچگیِ آن، دوزخ، برزخ، بهشت و دنیای فانیِ مخاطب، به نمایش در می‌آمد. تماشاگران با نگاه درونِ جعبه جادویی عروسک‌ها، به یکباره تمامی دنیاها را می‌دیدند، و در تجربه‌ای معنوی، متنبّه می‌شدند و تزکیه می‌یافتند.

نمایشِ عروسکی "پستچی می‌آید"، بدین سیاق، دست به آفرینش جهانی می‌زند که در نتیجه آن تجربه‌ای انسانی از زندگیِ مردمان شهرِ درون جعبه جادو، به دید می‌آید. اجرا کننده‌ای که توأمان وظیفه روایت داستان و جان بخشی به عروسک‌ها را بر دوش دارد، همراه با نامه‌ای پا به صحنه می‌گذارد. در ابتدای امر، به شیوه اکثر اجراهای خارجی در ایران، سعی بر ارتباط با مخاطب ایرانی از طریق نشانه‌هایی آشنا دارد: نامه‌ای که او با خود آورده است با نشانیِ ایران- تهران- خیابان حجاب -کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مخاطبان ایرانی‌اش را به واکنش وا می‌دارد. او فرایند آوردن نامه را از بوئنس آیرس به تهران شرح می‌دهد و در نهایت نامه را به شخصی که در ردیف تماشاگران نشسته و به روایت او، گیرنده نامه است، می‌رساند و پس از این پیش درآمد، روایت و اجرای خود را پی می‌گیرد.

راوی، شهری را با آدم‌هایش شرح می‌دهد که تصویر خیالی‌اش بر دیواره جعبه جادوی عروسک‌ها نقش بسته است. تصویری که یادآور همان تکنیک اجرایی قرون وسطایی است. اجراکننده با تکیه بر ابزار و آلاتِ فنّی این جعبه جادو و همچنین عروسک‌های متنوع کاغذی و باتومی و انگشتی، به روایت داستان‌های این شهر می‌پردازد:

داستان حول محور پیرمردی به نام لورنزو می‌گردد که زندگی آرام و رخوت‌ناکی را از سر می‌گذراند. سگِ پیرمرد در تلاش است که او را از خمودگی در آورد. پیرزنی کنجکاو، در همسایگی پیرمرد در پی کشفِ اسرار و سر در آوردن از زندگیِ همسایگان خود است. پیرزنِ مذکور در جریان کنجکاوی‌اش متوجه می‌شود که پیرمرد درون خانه‌اش صندوقی دارد که قفلی بر آن زده شده است. او این خبر را در سراسر شهر پخش می‌کند که پیرمرد درون خانه‌اش گنجی پنهان کرده است. خبر به گوش دزدان شهر می‌رسد. آنها صندوق پیرمرد را می‌ربایند و پس از باز کردن در آن متوجه می‌شوند که درونش جز نامه‌هایی با تاریخ‌های متناوب از گذشته، چیز دیگری نیست. دزدان در ابتدا می‌خواهند نامه‌ها را بسوزانند، اما در نهایت از سر دلسوزی برای پیرمرد تصمیم می‌گیرند هر هفته شنبه‌ها یکی از نامه‌ها را برای پیرمرد پست کنند.

داستان سرراست این اجرای عروسکی، در نهایت فراتر از نمود ساده خود می‌رود و ایده زیستنِ دوباره گذشته را، با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش، که از محتوای هر نامه ارسالی بر می‌آید، در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. این امر ویژه‌ترین عنصر نمایشِ "پستچی می‌آید" است.

به نسبتِ نمایش‌های اجرا شده در «جشنواره سیزدهم»، این اجرا با داستانش، جایگاهی منحصر به فرد از خود می‌نمایاند. ظاهر و ساختمان ساده داستان، تا پیش از تصمیم دزدان برای پس دادن نامه‌ها، تکراری است؛ اما با تصمیمِ ویژه دزدها در فرستادن هر نامه در هر هفته به پیرمرد، ناگهان خاص می‌شود. حالا با هر نامه‌ای که می‌آید، پیرمرد بخشی از گذشته‌‌اش را با همان واکنش عاطفی همراهِ نامه، در زمان حال، زندگی می‌کند.

ویژه بودن این امر در زیستنِ دوباره پیرمرد است. این زیستنِ دوباره، نیرویی از حیات را درون او می‌دمد که به واسطه آن زندگی جدیدی را آغاز می‌کند. این که هر هفته نامه‌ای برای پیرمرد می‌آید که دیگر مشخصه‌های پیشین خود را ندارد. به این معنا که نامه‌های جدید، یکسره سرشتی متفاوت از نامه‌های درون صندوق، قبل از دزدیده شدن، را به دید می‌آورد. نامه‌های درون صندوق، گذشته‌ای بود که در مَحبس مستور خود امتدادی نداشت. تنها با بیرون آمدن از صندوق و تصمیمِ ویژه دزدان، ناگهان این نامه‌ها امتداد «گذشته» در زمانِ «حال» شد. امتدادی که دگرگونی زندگی پیرمرد را در پی داشت.

عنصرِ نامه در پیوندش با پیش درآمد این نمایش، مؤید ایده اصلی این نمایش است: پستچی می‌آید. این‌که راوی/عروسک‌گردان نمایش در ابتدا با خود نامه‌ای می‌آورد و سپس نمایشی در باب پیرمرد و گنجینه نامه‌هایش را اجرا می‌کند. کیفیتِ این ایده جدا از مهارتِ اجرا کننده در جان‌بخشی به عروسک‌ها و ایجاد فضا، در حیطه داستان و روایت، و در راستای آثار ارزشمندی از این دست، پس از پایان نمایش در «ذهن مخاطب» به حیات خود ادامه می‌دهد. بدین معنا که پس از پایان نمایش، اثر امتداد آن در ذهن مخاطب باقی می‌ماند.

مهارت و توانایی چشم‌گیرِ راوی/عروسک‌گردان نمایش، نقش مهمی در همپایی و همراهیِ این داستان دارد. این‌گونه که اجراکننده سعی می‌کند با ایجادِ فضایی فانتزیک و خیال‌انگیز، در عینِ سادگی، فضایِ شهری را بنمایاند که در آن پیرمرد قصه در روندِ روایت‌های آدم‌ها و ماجراهای این شهر، به ایده فلسفی و جدیِ در تقابل با سادگی فضای نمایش- «دوبار زندگی کردن» نزدیک شود. این جریان یادآورِ آن پرسشِ گوته است که کیفیتِ درام را در نظر دارد: "چه باید کرد تا همه چیز نمایش، هم تازه و نوع باشد، هم با معنا و لذت آفرین؟". از سویی دیگر و مضافاً، این جریان یادآورِ ایده «سهل و ممتنع» بودن است. سادگی ساختار و پیچیده و عمیق بودن معنا. این‌که چگونه در بیانِ ساده و فانتزیکِ اجرا، مفهومی عمیق نهفته است، و چگونه این مفهوم عمیق در جریانی بطئی آشکار می‌شود.

تمامی مهارتِ اجراکننده در کیفیتِ بکارگیریِ ابزارش، نمودِ سادگی فضایی است که می‌آفریند: تغییر صداهای پیاپیِ اجراکننده در تغییر نقش‌ها، استفاده از عروسک‌هایی با تکنیک‌های مختلفِ اجرایی همچون عروسک باتومی، کاغذی و انگشتی- و همچنین دخالت هوشمندانه عروسک‌گردان در فضای صحنه‌ای عروسک‌ها و ایجاد تقابل دراماتیک میان وجود انسانی خود به عنوان بازیگر- و جسمیتِ جان یافته این عروسک‌ها توسط خودش، سازنده این فضاست.

نمایش «پستچی می‌آید» در عینِ سادگی، به یاری اجرای درخشانِ راوی/عروسک‌گردان خود موفق می‌شود مفهومی عمیق را در قالبِ این نمایشِ عروسکی ارائه دهد. نمایشی که هیچ‌گاه ادعای «مفهوم عمیقِ» خود را با تصاویر فهم ناشدنی و غامض ارائه نمی‌دهد و این آشکارا برخلافِ شیوه برخی نمایش‌های عروسکیِ وطنی است که مُجِدّانه می‌کوشند فلسفی باشند و مفاهیم عمیق را به زور، در قالب نمایش عروسکی به خورد تماشاگر دهند!

رضا شاهبداغی