یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
دلایل اثبات وجود خدا
دلایل اثبات وجود خدا به اندازهی آفریدههایش میباشند! هر آفریدهای در این جهان، بزرگترین دلیل بر وجود خداوند و وحدانیت او در خلق، مالکیت و تدبیر امور عالم، از کوچکترین ذره در زمین گرفته تا بزرگترین کهکشان در فضا است.
۱) دلیل فطرت
اولین دلیل دال بر وجود خداوند، برهان فطرت است، چون اذعان به ربوبیت پروردگار، امری فطری و ضروری است که در درون هر انسان فاجر و فاسقی یافت میشود، احساسی فراگیر است که همهی درون انسان را پر کرده تا اعلام دارد که به آفرینندهاش اقرار میکند و او را اله میداند و هرگز نمیتواند و قدرت آن را ندارد که این حقیقت را رد و یا به فراموشی بسپارد.
به باور بسیاری از مفسرین، این فطرت همان عهد و میثاقی است که خداوند قبل از آفریدن انسانها از آنها گرفته تا بر ربوبیتش گواه باشند، و آن را حجتی انکارناپذیر قرار داده تا هرگز نتوانند با بهانه و عذر پیروی از آباء و اجداد، آن را انکار کنند یا زیر نقاب نادانی، خود را مخفی نمایند.
خداوند میفرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی شَهِدْنَآ أَن تَقُولُواْ یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَـذَا غَافِلِینَ أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَآ أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ» الأعراف: ١٧٢ - ١٧٣
(ای پیغمبر! برای مردم بیان کن) هنگامی را که پروردگارت فرزندان آدم را از پشت آدمیزادگان (در طول اعصار و قرون) پدیدار کرد و (عقل و ادراک بدانان داد تا عجایب و غرایب گیتی را دریابند و از روی قوانین و سنن منظّم و شگفتانگیز هستی، خدای خود را بشناسند و بالاخره با خواندن دلایل شناخت یزدان در کتاب باز و گستردهی جهان، انگار خداوند سبحان) ایشان را بر خودشان گواه گرفته است (و خطاب بدانان فرموده است) که: آیا من پروردگار شما نیستم؟ آنان (هم به زبان حال پاسخ داده و) گفتهاند: آری! گواهی میدهیم (توئی خالق باری. ما دلایل و براهین جهان را موجب اقرار و اعتراف شما مردمان کردهایم) تا روز قیامت نگوئید ما از این (امر خداشناسی و یکتاپرستی) غافل و بیخبر بودهایم یا این که نگوئید: نیاکان ما پیش از ما شرک ورزیدند و ما هم فرزندان آنان بودیم (و چون چیزی در دست نداشتیم که با آن حق را از باطل بشناسیم، از ایشان پیروی کردیم. لذا خویشتن را بیگناه میدانیم. پروردگارا!) آیا به سبب کاری که باطلگرایان (یعنی نیاکان مشرک ما که بنیانگذاران بتپرستی بودهاند) کردهاند ما را (مجازات میکنی و در روز رستاخیز با عذاب خود) نابودمان میگردانی؟
شاید بعضی مواقع روکردن به گناه و رفاهطلبی، حجابی بر این ندای درونی باشد، یا در گوشههای فراموشی و غفلت گم شود اما خیلی سریع به هنگام شداید و سختیها، حجابها زدوده و کلبههای محقر غفلت ویران میشوند، در نهایت کافر ملحد به سوی خدا برمیگردد و سر ذلت بر درگاه خداوند مینهد!.
خداوند میفرماید:
«هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّی إِذَا کُنتُمْ فِی الْفُلْکِ وَجَرَیْنَ بِهِم بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَآءَتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَجَآءَهُمُ الْمَوْجُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنَا مِنْ هَـذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ» یونس: ٢٢
او است که شما را در خشکی و دریا راه میبرد (و امکان سیر و حرکت در قارهها و آبها را برای شما میسّر میکند). چه بسا هنگامی که در کشتیها قرار میگیرید و کشتیها با باد موافق سرنشینان را (آرام آرام به سوی مقصد) حرکت میدهند، و سرنشینان بدان شادمان میگردند، به ناگاه باد سختی وزیدن میگیرد و از هر سو موج به سویشان میدود و میپندارند که (توسّط مرگ از هر سو) احاطه شدهاند (و راه گریزی نیست. در این وقت) خدا را به فریاد میخوانند و طاعت و عبادت و فرمانبرداری و دین را تنها از آن او میدانند (چرا که همه کس و همه چیز را بسی ضعیفتر و ناتوانتر از آن میبینند که کاری از دست آنان برآید و از این ورطه رستگارشان نماید. بدین هنگام عهد میکنند که) اگر ما را از این حال برهانی، از زمرهی سپاسگزاران خواهیم بود (و دیگر به کسی و چیزی جز تو روی نمیآوریم و هرگز این و آن را به فریاد نمیخوانیم و نمیپرستیم).
«وَإِذَا غَشِیَهُمْ مَّوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُّقْتَصِدٌ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَآ إِلاَّ کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ» لقمان:۳۱
(منکران خدا) هنگامی که (سوار کشتی میشوند و) موجهایی همچون کوه آنان را فرا میگیرد، خالصانه خدا را به فریاد میخوانند و عبادت را خاصّ او میدانند. ولی هنگامی که آنان را نجات داده و سالم به خشکی رساندیم، برخی از ایشان میانهروی را در پیش میگیرند (و بر ایمان خود وفادار و پایدار میمانند، و تعداد زیادی دوباره خدا را فراموش کرده و راه کفر در پیش میگیرند). آیههای ما را هیچ کسی جز خیانت پیشگان ناسپاس، انکار نمیکند.
حتی بزرگترین مشرکان و ملحدان تاریخ هم نتوانستند، این ندای درونی را سرکوب و آن را انکار نمایند، هر چند از روی ظلم و تکبر با زبان بدان اقرار نمیکردند ولی دلهایشان به آن یقین داشت، همانگونه که خداوند دربارهی قوم فرعون میفرماید:
«وَجَحَدُواْ بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَآ أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ» النمل: ١٤
ستمگرانه و مستکبرانه معجزات را انکار کردند، هر چند که در دل بدانها یقین و اطمینان داشتند. بنگر سرانجام و سرنوشت تباهکاران چگونه شد؟ (مگر در دریا غرق نشدند و به دوزخ واصل نگشتند؟).
«وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ» الزخرف: ٩
اگر از مشرکان بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، قطعاً خواهند گفت: خداوند باعزّت و بس آگاه. (چرا که میدانند بتهای ایشان چنین کاری را نکردهاند و آنان به معبودان خود حقّ خالقیت نمیدهند).
«قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالأَرْضِ أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ وَمَن یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ» یونس: ٣١
بگو: چه کسی از آسمان (به وسیلهی اشعّه و باران) و از زمین (به وسیلهی فعل و انفعالات خاک و رویش گیاهان و درختان و میوهی آنها) به شما روزی میرساند؟ یا چه کسی بر گوش و چشمها توانا است (و آنها را میآفریند و بدانها نیروی شنوائی و بینایی میدهد)؟ یا چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون میآورد (و حیات و ممات در دست او است)؟ یا چه کسی امور (جهان و جهانیان) را میگرداند؟ (پاسخ خواهند داد و) خواهند گفت: آن خدا است، (چرا که آفریدگار جهان و روزیرسان مردمان و مدبّر کار و بار هستی، به اقرار وجدان بیدار، خداوند دادار است). پس بگو: آیا نمیترسید و پرهیزگار نمیشوید؟
۲) دلیل خلقت
دومین دلیل بر اثبات وجود خدا، دلیل خلقت است، تعدد این دلیل به اندازهی شمارهی همهی مخلوقات است، هر چیزی که در آسمان و زمین آفریده شده، دال بر وجود خداوند خالق است، آیات روشنگری که هر شک و شبههای را برطرف میسازند، و هر منکر و حقپوشی را لال میگرداند، و متکبرین و دشمنان را ناچار به اعتراف میکند، چون دربردارندهی دلایل متقن و روشنی بر ربوبیت و الوهیت خداوند میباشد.
این مخلوقات با آن همه عظمت و بزرگی و هماهنگی که دارند عبث و بیهوده آفریده نشدهاند، همچنین خودشان آفرینندهی خودشان نیستند، این چیزی است که فطرت بدان اذعان دارد، و به ضرورت و بداهت بدان پی میبرد، پس هیچ فرضیه و گزینهای باقی نمیماند مگر اینکه بگوییم با دست توانمند خداوند شکستناپذیر و دانا آفریده شدهاند، خداوندی که آفرید و هماهنگی بخشید و اندازهگیری کرد و رهنمون ساخت.
اثبات آفریننده در قرآن با همان آیاتی صورت گرفته که در آن هستند مانند اثبات خورشید با نورش، یعنی ضرورتاً با دیدن نور به خورشید پی میبریم، همچنین با شنیدن آیات قرآن به وجود خدا دست مییابیم، پس نیازمند قیاس و غیر آن نیستیم.
«أَمْ خُلِقُواْ مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ» الطور: ٣٥
آیا ایشان (همین جوری از عدم سربرآوردهاند و) بدون هیچ گونه خالقی آفریده شدهاند؟ و یا این که (خودشان خویشتن را آفریدهاند و) خودشان آفریدگارند؟
۳) اجماع همهی ملتها
یکی دیگر از دلایل اثبات وجود خداوند، اتفاق و اجماع همهی ملتها از روزگاران گذشته تا حال بر وجود خداوند میباشد، به گونهای که هیچ گروه و طایفهای منکر وجود خدا نبوده و نیست، مگر افراد معدودی که آن هم اجماع منعقدهی ملل و اقوام را خدشهدار نمیسازد، و به عقیده و سخن آنها توجهی نمیشود.
بزرگان و محققینی که در مورد ادیان و مذاهب بشری و الهی تحقیق و تفحص کردهاند، بیان داشتهاند که همهی امتها به خالقیت خداوند مؤمن بودهاند و هیچکدام از آنها در ربوبیت خداوند به شریک و انبازی قائل نبودهاند.
خداوند میفرماید:
«قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِّن ذُنُوبِکُمْ وَیُؤَخِّرَکُمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَـمًّـی قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَآؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ» إبراهیم: ١٠
پیغمبرانشان بدیشان گفتند: مگر دربارهی وجود خدا، آفرینندهی آسمانها و زمین، بدون مُدِل و نمونهی پیشین، شکّ و تردیدی در میان است؟ (مگر عقل شما کتاب باز هستی را نمینگرد و به مؤلف آن راه نمیبرد؟).
بدون شک پیامبران در این مورد امتهای خود را مخاطب قرار دادهاند، هیچکدام از آنها در آن شک نکردهاند، البته جایی برای شک و تردید وجود ندارد، چون هر کس در آن شک کند ابتدا باید به محسوسات اطرافش شک و گمان ورزد.
۴) دلیل عقلی
در گذشته بیان کردیم که دلایل دال بر وجود خداوند به تعداد آفریدهها هستند، و همهی این دلایل بر سه اصل بنا شدهاند که عقل به صراحت به صحت آنها گواهی میدهد، و قرآن و سنت هم بر آنها دلالت میکنند، به گونهای که انسانها از هر قوم و قبیله و رنگ و جنسی که باشند نمیتوانند آن را انکار کنند.
▪ اصول مذکور عبارتند از:
ـ اصل اول: هر فعلی فاعلی دارد
عدم و نیستی چیزی را نمیآفریند، این ضرورتی عقلی و حقیقتی شرعی است، هر عقلی آن را میپذیرد و کتاب خداوند هم آن را اثبات فرموده است.
خداوند میفرماید:
«أَمْ خُلِقُواْ مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ أَمْ خَلَقُواْ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بَل لاَّ یُوقِنُونَ» الطور: ٣٥ ٣٦
آیا ایشان (همین جوری از عدم سربرآوردهاند و) بدون هیچگونه خالقی آفریده شدهاند؟ و یا این که (خودشان خویشتن را آفریدهاند و) خودشان آفریدگارند؟ یا این که آنان آسمانها و زمین را آفریدهاند؟! بلکه ایشان طالب یقین نیستند.
انسان عاقل چگونه این حقیقت را انکار میکند در حالی که لباسی که به تن کرده و ماشینی که سوار آن میشود و سایهای که او را از گرمی خورشید نگهداری میکند، حتی غذا و آشامیدنی، خلاصه هر چیزی که گرداگرد انسان قرار گرفتهاند بر این حقیقت خدشهناپذیر گواهی میدهند؟! اصلاً معقول و ممکن نیست که همهی این اشیاء بیشمار بدون خالق و سازنده ایجاد شوند.
اگر این اصل را به کار گیریم، و همهی مخلوقات گرداگرد خود را ببینیم که در این جهان پهناور ایجاد شدهاند، یقین پیدا میکنیم که لاجرم هر فعلی فاعلی دارد.
ـ اصل دوم: هر فعلی نشانگر توانایی و صفات فاعل آن است
چون میان فعل و فاعل علاقه و ارتباط ناگسستنی وجود دارد، هر فعلی که صورت میگیرد آیینهای از قدرت و توانایی فاعل آن است، مثلاً اگر لامپ الکتریکی را مشاهده میکنیم متوجه میشویم که سازندهی آن دارای شیشه و سیمهای گوناگونی بوده و به هر کدام از آنها علم و آگاهی کافی داشته، و چنین توانایی در او وجود دارد که بتواند اینگونه از شیشه و سیم استفاده کند، جدا از اینها باید به الکتریسیته هم علم و آگاهی کافی داشته باشد.
بدینگونه متوجه میشویم که میان فعل و فاعل ارتباط تنگاتنگی بر توانایی و صفات فاعل حاکم است و این قاعده را در هر موجودی آشکارا میبینیم.
قرآن کریم ما را به این اصل متقن راهنمایی کرده است، و ما را تشویق فرموده که به مخلوقات جهان خیره شویم تا در خلال آن بسیاری از صفات خداوند را بشناسیم.
خداوند میفرماید:
«اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَاباً فَیَبْسُطُهُ فِی السَّمَآءِ کَیْفَ یَشَآءُ وَیَجْعَلُهُ کِسَفاً فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ فَإِذَآ أَصَابَ بِهِ مَن یَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلِ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ مِّن قَبْلِهِ لَمُبْلِسِینَ فَانظُرْ إِلَی آثَارِ رَحْمَةِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِیِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَآ إِنَّ ذَلِکَ لَمُحْییِ الْمَوْتَی وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» الروم: ٤٨ - ٥٠
خدا کسی است که بادها را وزان میسازد و بادها ابرها را برمیانگیزند. سپس خدا آن گونه که بخواهد ابرها را در (پهنهی) آسمان میگستراند و آنها را به صورت تودههایی بالای یکدیگر انباشته و متراکم میدارد و (پس از تلقیح، ای انسان) تو میبینی که از لابلای آنها بارانها فرو میبارد، و هنگامی که آن (باران حیاتبخش) را بر کسانی از بندگانش میباراند، آنان خوشحال و مسرور میگردند. آنان قطعاً (لحظاتی) پیش از نزول باران، ناامید و سرگردان بودهاند. به آثار (باران یعنی) رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را پس از مردنش زنده میکند. آن کس (که زمین مرده را این چنین با نزول باران زنده میکند) زنده کنندهی مردگان (در رستاخیز) است و او بر همه چیز توانا است.
چگونگی ایجاد باران و باریدنش بر زمین مرده و زنده کردن آن، همه دال بر وجود و توانایی آفریننده هستند، مخصوصاً قدرت زنده کردن مردگان و برپایی قیامت، همچنانکه به رحمت خداوند اشاره میکند که چگونه به داد مردم میرسد.
خلاصه، شناخت بعضی از صفات فاعل از خلال مشاهدهی افعال و آثارش روشی عقلی و شرعی است که عقل به ضرورت آن را درک میکند، و نصوص شرعی نیز بر آن مهر تأیید زده و آنرا اساس مهمی برای شناخت حقایق ایمان قرار دادهاند.
با بهکارگیری این اصل متوجه میشویم که این جهان خالقی دارد و خالق آن دارای صفات فراوانی است که هر مخلوقی به بخشی از آنها اشاره میکند، با تدبر در عظمت و بزرگی مخلوقات به قدرت بینهایت خداوند عزیز، و با دقت در حیات موجودات به حیات مطلق پروردگار پیمیبریم و با مشاهدهی نظم و دقت در آنها به حکمت و علم خداوند دست پیدا میکنیم و با وحدت در نظام آفریدهها و قوانین ثابتش به وحدانیت خداوند علم پیدا میکنیم.
بنا به قواعد و بیانات گذشته میتوانیم بگوییم که همهی این مخلوقات با دستان توانا و حکمت و علم بیپایان خداوند همیشه زنده که هیچ چیز بر او چیره نمیشود آفریده شدهاند.
ـ اصل سوم:
هرگز نمیتوان کاری را به کسی نسبت داد که از انجام آن عاجز است
این هم یکی دیگر از اصول عقلی است که عقل بدان گواهی میدهد و شریعت هم بر آن دلالت میکند، ممکن نیست بتوان به فردی که لال است و لکنت زبان دارد فصاحت و بلاغت نسبت داد، و عقلاً ممکن نیست به حیوانی که عقل و اراده ندارد یا انسان جاهلی که چیزی نمیداند، ساختن سفینهای فضایی و داشتن معلومات فراوان را نسبت داد!! یا نمیتوان عملیات جراحی مغز را به فرد دهاتی صحرانشین و گوسفندچرانی نسبت داد! همچنانکه نمیتوان نوشتن کتابی در مورد اتم را به او منسوب کرد.
همچنین نمیتوان به صخره سنگی قدرت آفریدن و روزی دادن و زنده کردن و میراندن و سود و زیان رساندن را نسبت داد.
خداوند میفرماید:
«أَیُشْرِکُونَ مَا لاَ یَخْلُقُ شَیْئاً وَهُمْ یُخْلَقُونَ * وَلاَ یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَلاَ أَنْفُسَهُمْ یَنصُرُونَ * وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی ٱلْهُدَیٰ لاَ یَتَّبِعُوکُمْ سَوَآءٌ عَلَیْکُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صَامِتُونَ * إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَٱدْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ * أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَآ أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَآ أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَآ أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ٱدْعُواْ شُرَکَآءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ» الأعراف: ١٩١ - ١٩٥
آیا چیزهائی را انباز خدا میسازند که نمیتوانند چیزی را بیافرینند و بلکه خودشان هم آفریده میشوند؟ انبازهای آنان نه میتوانند ایشان را یاری دهند و نه میتوانند خویشتن را کمک نمایند. (ای بتپرستان!) شما اگر انبازهای خود را به فریاد خوانید تا شما را هدایت کنند، پاسخ شما را نمیتوانند بدهند و خواستهی شما را برآورده کنند. برای شما یکسان است، خواه آنها را به فریاد خوانید، و خواه خاموش باشید (و آنها را به یاری نطلبید. در هر دو صورت تکانی و کمکی از آنها نمیبینید). بتهایی را که بجز خدا فریاد میدارید و میپرستید، بندگانی همچون خود شما هستند (و کاری از آنان ساخته نیست و نمیتوانند فریادرس شما باشند). آنان را به فریاد خوانید و (از ایشان استمداد جوئید) اگر راست میگوئید (که کاری از ایشان ساخته است) باید که به شما پاسخ دهند (و نیاز شما را برآورده کنند). آیا این بتها دارای پاهایی هستند که با آنها راه بروند؟ یا دارای دستهایی هستند که با آنها چیزی را برگیرند (و دفع بلا از شما و خویشتن کنند؟) یا چشمهایی دارند که با آنها ببینند؟ یا گوشهایی دارند که با آنها بشنوند؟ (پس آنها نه تنها با شما برابر نیستند، بلکه از شما هم کمتر و ناتوانترند. در این صورت چگونه آنها را انباز خدا میکنید و آنها را میپرستید؟). بگو: این بتهایی را که شریک خدا میدانید فراخوانید و سپس شما و آنها همراه یکدیگر دربارهی من نیرنگ و چارهجویی کنید و اصلاً مرا مهلت ندهید (و اگر میتوانید غضبم کنید و نابودم گردانید. امّا بدانید که اینها موجودات غیرمؤثّری هستند و کمترین تأثیری در وضع من و شما ندارند).
خداوند میفرماید:
«وَاتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ آلِهَةً لاَّ یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَهُمْ یُخْلَقُونَ وَلاَ یَمْلِکُونَ لأَنْفُسِهِمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً وَلاَ یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَلاَ حَیَـاةً وَلاَ نُشُوراً» الفرقان: ٣
(مشرکان) سوای خدا، معبودهایی را برگرفتهاند (و به پرستش اصنام و کواکب و اشخاصی پرداختهاند) که چیزی را نمیآفرینند و بلکه خودشان آفریدههایی بیش نیستند، و مالک سود و زیانی برای خود نبوده، و بر مرگ و زندگی و رستاخیز اختیار و توانی ندارند.
خداوند میفرماید:
«قُلْ أَرَأَیْتُمْ شُرَکَآءَکُمُ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ الأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّمَاوَاتِ أَمْ آتَیْنَاهُمْ کِتَاباً فَهُمْ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّنْهُ بَلْ إِن یَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضاً إِلاَّ غُرُوراً» فاطر: ٤٠
بگو: آیا دربارهی انبازهای خود که علاوه از خدا آنها را هم به فریاد میخوانید، خوب دقّت کردهاید؟ نشانم دهید آنها کدام چیز زمین را آفریدهاند؟ و یا در آفرینش (کدام چیز) آسمانها مشارکت داشتهاند؟ یا شاید کتاب (آسمانی) در اختیار مشرکان گذاردهایم و ایشان حجّت روشنی از آن (بر کار شرک و بتپرستی خود) دارند؟! (اصلاً ایشان دلیل عقلی و دلیل نقلی ندارند) و بلکه ستمگران جز وعدههای دروغ به یکدیگر نمیدهند (و فقط همدیگر را گول میزنند).
اگر این اصل را به کار گیریم متوجه میشویم که در میان همهی آفریدهها نمیتوان به هیچکدام از آنها آفریدن را نسبت داد، چون هیچکدام از آنها به صفات حکمت، علم، آگاهی، بزرگی، سیطره، هدایت، زنده بودن، دوام و بقاء ... متصف نیستند! پس وقتی که آفریدن را به هیچ کدام از مخلوقات نمیتوان نسبت داد، معلوم میشود که خالق هستی غیر از هستی و طبیعت مخلوق است.
نویسنده: دکتر صلاح صاوی
تهیه و ویراست جدید:سرویس دین و دعوت
منبع: ما لا یسع المسلم جهله.
دکتر صاوی متولد ۹ نوامبر ۱۹۵۴ از یک خانوادهی متدین و اهل قرآن مصری در استان اسیوط است. در هفت سالگی قرآن را حفظ نموده است و ۶ برادر و ۲ خواهرش همگی حافظ کل قرآن کریماند. در سال ۱۹۸۵ از دانشکدهی شریعت و حقوق ازهر دکترای خود را با رتبهی اول دریافت نموده است. همکنون رییس دانشگاه بینالمللی آمریکای لاتین، رییس اکادمی شریعت در آمریکا و نیز دبیرکل مجمع فقهای شریعت آمریکا است.
از صلاح صاوی کتابهای زیادی به چاپ رسیده است که برخی از آنها عبارتند از:
۱. تساؤلات الأمریکان حول الإسلام.
۲. أصول الإیمان (۱).
۳. ما لا یسع المسلم جهله.
۴. ما لا یسع التاجر جهله.
۵. تهذیب شرح الطحاویة.
۶. تقریب الصارم المسلول علی شاتم الرسول.
۷. المجادلة - مساجلة فکریة مع العلمانیین-.
۸. الوجیز فی فقه الإمامة العظمی.
۹. التعددیة السیاسیة.
۱۰. الحرمات والحقوق الإنسانیة فی خطبة الوداع.
۱۱. تأملات فی مسیرة العمل الإسلامی.
۱۲. مراجعات حول الثوابت والمتغیرات.
۱۳. نوازل فقهیة علی الساحة الأمریکیة.
۱۴. الجامع فی أصول العمل الإسلامی.
۱۵. مدی شرعیة الانتماء إلی الأحزاب والجماعات الإسلامیة.
۱۶. نظریة السیادة وأثرها علی شرعیة الأنظمة الوضعیة.
۱۷. قراءة فی کتاب دعاة لا قضاة.
۱۸. الثوابت والمتغیرات فی مسیرة العمل الإسلامی.
۱۹. وقفات هادئة مع فتوی إباحة الربا.
۲۰. قضیة تطبیق الشریعة.
۲۱. المواجهة بین الإسلام والعلمانیة.
۲۲. تهافت العلمانیة.
۲۳. التطرف الدینی الرأی الآخر.
۲۴. مدخل إلی ترشید العمل الإسلامی.
۲۵. جماعة المسلمین مفهومها وکیفیة لزومها فی واقعنا المعاصر.
۲۶. من الجوانب الفقهیة فی علاقة الإسلام بالغرب.
۲۷. تحقیق الخلاف فی مرتبة الإتباع.
۲۸. فاعلم أنه لا اله إلا الله.
۲۹. مشکلة الاستثمار فی البنوک الإسلامیة وکیف عالجها الإسلام.
۳۰. هکذا فامضوا أیها الدعاة.
۳۱. المخرج من الفتنة.
۳۲. هکذا تکلم الدعاة.
۳۳. منزلة الصحابة فی القرآن.
۳۴. المسائل الأساسیة فی مسیرة الحرکة.
۳۵. ما لا یسع الطبیب جهله.
۳۶. فقه النوازل.
۳۷. وماذا بعد العدوان؟
۳۸ . فتاوی الوسطیة.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست