شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به باید ها و نباید های محدودیت موضوعی در تئاتر دفاع مقدس


نگاهی به باید ها و نباید های محدودیت موضوعی در تئاتر دفاع مقدس

خاطرم هست سال گذشته, که قرار بود تیم فوتبال «پاس تهران» به موسسه ای در همدان واگذار شود, تمام متخصصان و پیشکسوتان فوتبال, یکصدا فریاد اعتراضشان بلند شد اعتراض, نه به این خاطر که این باشگاه به همدان می رود و نه به این دلیل که موسسه ای در همدان پول خرید این تیم را دارد بلکه معتقد بودند اگر مسئولین علاقه مندند استانی دیگر در کشور صاحب فوتبال شود, باید این ورزش را در آن استان تقویت کنند

خاطرم هست سال گذشته، که قرار بود تیم فوتبال «پاس تهران» به موسسه ای در همدان واگذار شود، تمام متخصصان و پیشکسوتان فوتبال، یکصدا فریاد اعتراضشان بلند شد. اعتراض، نه به این خاطر که این باشگاه به همدان می رود و نه به این دلیل که موسسه ای در همدان پول خرید این تیم را دارد؛ بلکه معتقد بودند اگر مسئولین علاقه مندند استانی دیگر در کشور صاحب فوتبال شود، باید این ورزش را در آن استان تقویت کنند. چرا که انتقال تیم با بازیکنانش به شهری دیگر، موجب رشد عمیق نخواهد شد، زیرا بن مایه و ریشه ی لازم وجود ندارد.

یکی از فرمالیست های روسی به نام شکلوفسکی می گوید: "اشکال جدید هنری از تغییر شکل انواع پست تر به وجود می آیند. مثلا رمان های داستایفسکی از تعالی رمان های جنایی به وجود آمده و یا اشعار بلوک block (الکساندر بلوک، شاعر سمبولیست روسی- متوفی۱۹۲۱)، شکل تکامل یافته ی ترانه های کولیان است. بدین ترتیب خون جدیدی به ادبیات تزریق می شود که در مباحث جدید ادبی به آن «بازگشت به بدویت» rebarbarization می گویند". (۱)

حالا سوال این جاست که آیا رشد ناقص، آهسته و نا امیدانه ی تئاتر دفاع مقدس ــ که اگر حمایت و جذب برخی از نیروهای بدنه ی حرفه ای تئاتر کشور به این گونه ی نمایشی توسط انجمن تئاتر دفاع مقدس نبود، همین نفس های تکضربه هم خاموش شده بود ــ ناشی از بی پشتوانه گی این نوع موضوعی نمایش نیست؟ آیا عدم توجه به دستاوردهای چندین قرنه ی تئاتر مقاومت جهان، آن هم در بستری خالی از ریشه و تجربه ی فنی، موضوع مورد نظر را ناکام نگذاشته است؟ و آیا در جهان سرعت «دات کام» ها و دامنه ی وسیع پرداختی تاویل گرا نسبت به موضوعی واحد،این ژانر کم بنیه می تواند جایگاه تاثیر گذار خود را بیابد؟

محدوده ی موضوعی در تئاترمقاومت جهان:

بحث بر سر وجود یا وجود ایدئولوژی در تئاتر، بحث بی حاصلی است که گه گاه کسانی برای سخنوری و ایجاد میدانی برای گرد و غبار به راه می اندازند. مگر انسان ــ حتا در سخیف ترین و کاسبکارانه ترین سطح فکری ــ می تواند بدون ایدئولوژی باشد؟ ساده انگارانه است که بگوییم؛ فلان درام که اساسا ماهیت رومنس و عاشقانه دارد، ایدئولوژیک نیست و فلان اثر جنایی یا حماسی، هست! هر اثری که که بازگوی برآیند ذهنی و اعتقادات اندیشه ورزانه ی انسانی نسبت به موضوعی خاص یا جهان پیرامون است، صاحب تفکر و ایدئولوژی است و به همین دلیل، محدوده ی ارگانیک مشخصی از بازگویی اندیشه، توالی نظریه پردازی و در مواردی که اشاره خواهد شد، حیطه ی موضوعی را در بر می گیرد.

اگر چه نظریه پردازانی چون تودروف اذعان داشته اند: «ضرورتی وجود ندارد که اثری ادبی، وفادارانه در گستره ی یک ژانر خاص باقی بماند» ،(۲) اما در آثاری که به سبب تکنیک، تغییر ژانری نامحسوس در میانه ی اثر ایجاد می کنند هم، با یک خط ثابت فکری روبرو هستیم چون با یک اندیشه مواجهیم.

آثاردراماتیکی ــ خصوصا در حوزه ی سینما ــ مثال زدنی است که تلاش کرده اند حادثه ی دراماتیک را تاویل گرانه از چند زاویه ی دید مورد بررسی قرار دهند. آثاری چون شرق بهشت «الیا کازان»، نوبت عاشقی «محسن مخملباف» و بسیار نمونه های دیگر. ولی در

این نمونه ها هم با یک جریان فکری روبرو هستیم که از جایگاه های متفاوت به گره نمایشی می نگرد. دلیل آن هم روشن است؛ چنان که اشاره شد وجود یک اندیشه است که درام را خلق کرده والا تاویل حقیقی را باید نزد مخاطبینی که با مغزهای جدا و اندیشه های گوناگون نگاه می کنند جست.

وقتی که بحث محدوده ی موضوعی در تئاتر مطرح می شود، به گمان من به این معنا نیست که همه ی درام نویسان می بایست جریان فکری به خصوصی را دنبال کنند یا موضوع واحدی را برگزینند بلکه، این معنا را تداعی می نماید که اگر در مورد اتفاقی به خصوص ــ در این جا جنگ ــ نوشتیم، باید با توجه به حقیقتی که برخورد اجتماعی با این جنگ از خود ساطع نموده عمل کنیم تا بتوانیم آن را بازتاب حقیقی اجتماع پیرامونمان بدانیم.

شاید نمایشنامه ی پیک نیک در میدان جنگ «فرناندو آرابال» از نمایش های قابل ذکری باشد که با تمام توانایی به تقبیح جنگ می پردازد اما، در همین اثر مثال زدنی از آثار ضد جنگ هم، آرابال منکر این نیست که وقتی یک طرف، بازی را آغاز کرد، طرف دیگر مجبور است وارد بازی شده و به دفاع از خود بپردازد. پس بی ثمر بودن و زشتی جنگ بر کسی پوشیده نیست. آن چه مورد تأیید و تمکین است، دفاع از خود در برابر آغاز کننده ی این بازی شوم است.

پس از جنگ دوم جهانی، آثار فراوانی از سوی بزرگان تئاتر و سینمای جهان ساخته شد ــ چنان که هنوز هم امتداد دارد ــ و در آن ها تنفر و سیاهی جنگ با هنرمندی هرچه تمام تر به نمایش گذاشته شد؛ آثاری که قهرمانان بسیاری در درام معاصر پرورید اما هیچ کدام از این قهرمانان مؤید جنگ نبودند. بزرگی و الگو سازی ایشان در راه حقیقت دفاع در برابر دژخیم بود که این حقیقت تاویل گرا نیست که اگر در آن تاویل به خرج دهیم، تنها مهر تأییدی به حضور بی وقفه ی جنایت زده ایم!

پس محدوده ی موضوعی تئاتر جنگ روشن می شود که نه محدود کردن برخورد با حوادث جنگ و تبعات آن است و نه محدود کردن جنگ ستیزی. به قول دوستی : "اگر ما به گذشته برگردیم، اگر مردای آلمانی به گذشته بر گردن، اگر مردای بریتانیایی برگردن و اگر ژاپنی ها و فرانسوی ها و تمام مردای دیگه برگردن، یعنی با تمام گفته ها، نوشته ها، نقاشی ها، فیلم ها، سوسک ها، سنگرای تک نفره و خونه مون به گذشته برگردیم، نسل های بعدی همیشه محکومند که گرفتار هیتلرای آینده بشن. این جوری هیچ وقت پسرا از جنگ متنفر نمی شن و عکسای سربازا رو توی کتابای تاریخ نشون نمی دن و به اونا نمی خندن. اگر پسرای آلمانی یاد گرفته بودن که از خشونت متنفر باشن، هیتلر مجبور بود بره برای خودش ژاکتشو ببافه.(۳)

در حقیقت، حضور درام پس از جنگ برای جنگی که رخ داده کاری نمی تواند بکند بلکه تاثیرش برای جنگ هایی است که رخ نخواهد داد که اگر بدهد هم به ما نوع عملمان را چنان که شایسته ی وجود انسان است یاد آوری می کند. در حقیقت، قهرمان درام جنگ که از موطنش دفاع می کند و از مردمی که از اجزاء همان وطن هستند، در کنار دفاع می جنگد. با چه می جنگد و در تقابل و مبارزه است؟ با خشونت. پس اگر هنرمندان بزرگ جهان پا را از محدوده ی موضوعی فراتر می گذاشتند، امروز چقدر تئاتر و فیلم در تأیید و تهییج جنگ ورزی و خشونت داشتیم!

این محدوده ی موضوعی نیز اساسا چیزی نیست که حکومت های سیاسی به جامعه ی هنری دیکته کنند بلکه اگر هنرمند در پی شهودی شریف و انسانی باشد، خود بدان پای بند خواهد

بود. در بحث ارزش های متغیر و لایتغیر، ارزش های دفاع در همه ی جهان - چنان که در تاریخ هنر و جامعه شناسی ثبت شده - از جرگه ی لایتغیرها هستند. رفتارهایی چون؛ راستگویی، مهربانی، کمک به هم نوع ، خویشتنداری و غیره، در تمام تاریخ و نزد تمام فرهنگ ها قابل ستایش بوده اند و به مذهب و مسلک و فرهنگ و موقعیت جغرافیایی خاصی ارتباط ندارند. و از همین گروه اند حب به انسان، وطن و آرمان خواهی برای مبارزه با جنایت و خشونت.

محدوده ی موضوعی در تئاتر دفاع مقدس:

بسیار شنیده ایم که آن چه هاله ی تقدس بر سر دارد، خود را از دامان نقد که اصولش بر تخریب و نوسازی است مبرا نموده و وجود صفت «مقدس» در انتهای ژانر مورد بحث به هنرمند ایرانی اجازه ی نگاه منتقدانه نداده و دایره ی حرکتش را تنگ می کند.

بیایید همین جا، من ــ که صاحب هیچ پست دولتی نیستم، از هیچ ارگانی حقوق نمی گیرم و از این نمد کلاهی ندارم ــ و شما ــ که حقوق بگیر هر جایی هستید یا نیستید ــ تکلیفمان را با این موضوع ساده روشن کنیم و ضعف علمی و شهودی خود را به گردن نام ها و نشانه ها نیندازیم.

یکی از بزرگترین و زیباترین مجموعه های هنری جهان، که صد ها مجسمه ی عظیم هنرمندانه و خیره کننده، تابلوهای نفیس از برجسته ترین نقاشان معاصر و جلوه های هنری کم نظیر در کنار فضاسازی بسیار زیبا و معماری قابل توجه را یک جا در خود جای داده است، مجموعه ی «پارک موزه ی سرباز گم نام» در مسکو است که نظایر آن با همین نام و شکوهی کم و بیش نزدیک، در بسیاری کشورهای دیگر وجود دارد. خانه ی سنتی ساده و زیبای یادمان سرباز وطن در ژاپن، محلی است که همه ساله رئیس جمهور این کشور در آن جا حاضر شده و ادای احترام می کند. به گواهی پرفسور کامیابی مسک درهمایش آسیب شناسی تئاتر دفاع مقدس در ایلام، هنوزهم درمیادین و اماکن مشخصی که محل شهادت سربازان فرانسوی در پاریس است، مامورین شهرداری هر صبح دسته های گل به ادای احترام و قدردانی می گذارند و چه بسیارند از این دست قدر شناسی ها و تقدیس ها در سراسر جهان. پس تنها ما نیستیم که دفاع در برابر هجوم ددمنشانه ی عراق و خون های ریخته شده ی شهیدانمان را مقدس و گرامی می داریم و تازه باید عرق از پیشانی پاک کنیم که چرا تقدیر و تقدیسی در خور نکرده ایم. خطوط قرمز محدوده ی موضوعی ما نیز تنگ تر از آنان نیست که اگر باشد، دیگر حکم سانسور و ممنوعیت اندیشه می گیرد و قابل اعتراض است.

اما همین که این جانفشانی و فداکاری و دفاع در برابر تجاوز را گرامی بداریم، یعنی تمام خطوط قرمز حرمت های انسانی را پاس داشته ایم.

فلسفه ی معاصر معتقد است که «اراده ی جمعی» امری نظری و ناپیداست. چیزی در دید و قابل مشاهده نیست و معنای آن با تجمع توده نیز متفاوت است. وقتی در جشن یا سوگواری ملی، جماعتی به طور گسترده در خیابان ها و اماکن عمومی گردهم می آیند، اراده ی جمعی خود را متجلی نکرده اند؛ در واقع ایشان به سنتی از پیش تعیین شده گردن گذاشته اند و به کنداکتور یک برنامه ی اجتماعی که از روی تقویم قابل یاد آوری است عمل کرده اند. اراده ی جمعی جامعه که جامعه شناسان و تحلیل گران از پس آن به نقد یک ملت می نشینند، در حوادث غیر قابل پیش بینی است که متبلور می گردد و دفاع در برابر تجاوز ــ که مجموعه ی این تجاوز و دفاع را جنگ می نامند ــ ، از جمله نقاط تاریخی نادری است که اراده ی جمعی جامعه قابل رویت است. شاید در مواردی نادر و اعجاب انگیز ــ چون حمله ی عراق به کویت ــ اراده ی جمعی به گریز استوار گردد کما این که در خرمشهر اتفاق دیگری افتاد، چنان که در سن پطرزبورگ. حالا اگر کسی قصد کند که حماسه ی سن پطرز بورگ و یا خرمشهر را به سخره بگیرد، با تجاوز کار همراه نشده و در مسیر تأیید و ترغیب به جنایت بر نیامده است و اراده ی جمعی درطرد او نخواهد بود؟!

پس تقبیح جنگ، چیزی است و تقدیس حماسه آفرینی، چیزی دیگر که نه تنها منافات ندارند، بلکه هم خون و در یک مسیرند. وقتی جنگ، مورد نکوهش قرار گرفت و شهادت مورد ستایش، به نسل های بعد کمک می شود تا سیاهی زشتی و سپیدی زیبایی را فراموش نکرده و هیتلرهای آینده بروند ژاکتشان را ببافند.

حالا در مسیر همین ایدئولوژی جهانی که جزو ارزش های لایتغیر تاریخی است، می توان از منظرهای گوناگون به جنگ نگریست و آن را مورد بررسی قرار داد.

دایره ی محدوده ی موضوعی تئاتر مقاومت جهان و تئاتر دفاع مقدس، پس تنگ نیست بلکه بر حفظ اصول انسانی بنا شده و قابل ارج است اما......

اما به شرطی که من، به سبب نا آگاهی از ماهیت تئاتر و جنگ و آن چه پیشینه ی نمایشی این ژانر است، دست به خود سانسوری نزنم. خودم، خودم را سانسور می کنم چون مرزها را نمی شناسم و نمی دانم که تئاتر مقاومت از کجا آغاز شده و چه کرده تا به امروز رسیده و چه سرمایه و دستاوردی برای من به ودیعه گذاشته است.

اما به شرطی که من، بتوانم ذهن خموده و بسته ام را آزاد کنم و از زوایای گوناگون به جنگ و تبعات آن بنگرم.

اما به شرطی که من، آن مایه از علم و ذات خلق هنرمندانه را برای آفرینش در خود داشته باشم و باران را بهانه ی سقوط از لیگ برتر نکنم.

کما این که در سال های اخیر ــ هرچند جسته گریخته ــ آثار نو پردازانه و تازه و قابلی در این گونه ی نمایشی دیده ایم که خالقان آن ها هنرمندانی بوده اند که در همین جهان عینی ما زندگی می کنند.

ما امروز در دنیای سرعت دات کام ها زندگی می کنیم و اگر از مواهبی که هنرمندان گذاشته ی تاریخ ادبیات دراماتیک جهان به ما هدیه کرده اند و کشف هنری نو به نو در دنیای امروز برخوردار نگردیم و مایه ی خلاقانه ی لازم را برای درک ساده ترین اصول نداشته باشیم و سال ها بر سر ضرب دو در دو چانه زنی کنیم، از این جهان سریع التاثیر و الانتقال جدید، به بیرون پرتاب می شویم، چنان که هم امروز در این وضعیتیم.

حسن گلدوست:

زیر نویس ها:

۱)انواع ادبی ــ شمیسا، سیروس ــ انتشارات فردوس ــ چاپ نهم ــ تهران ــ ۱۳۸۱ ــ ص ۲۴ و۲۵.

۲)همان ــ ص ۲۷ .

۳)یادداشت های شخصی یک سرباز ــ سلینجر، جی دی ــ م. علی شیعه علی ــ انتشارات سبزان ــ چاپ دوم ــ تهران ــ ۱۳۸۶ ــ پشت جلد.