چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

هدیه‌ای پر از محبت


هدیه‌ای پر از محبت

(این داستان واقعی است)
روزی دختری کوچولو کنار کلیسای کوچک محلی ایستاده بود؛ دخترک قبلاً یک بار آن کلیسا را ترک کرده بود، چون به شدت شلوغ بود. همانطور که از جلو کشیش رد می شد، با …

(این داستان واقعی است)

روزی دختری کوچولو کنار کلیسای کوچک محلی ایستاده بود؛ دخترک قبلاً یک بار آن کلیسا را ترک کرده بود، چون به شدت شلوغ بود. همانطور که از جلو کشیش رد می شد، با گریه و هق‌هق گفت: «من نمی‌تونم به کانون شادی بیام!»

کشیش با نگاه کردن به لباس‌های پاره، کهنه و کثیف او تقریباً توانست علت را حدس بزند؛ دست دخترک را گرفت، به داخل برد و جایی برای نشستن او در کلاس کانون شادی پیدا کرد.

دخترک از اینکه برای او جایی پیدا شده، بی‌اندازه خوشحال بود و شب موقع خواب به بچه‌هایی که جایی برای پرستیدن خداوند نداشتند، فکر می‌کرد.

چند سال بعد، آن دختر کوچولو در همان آپارتمان فقیرانه اجاره‌ای که داشتند، فوت کرد. والدین او با همان کشیش خوش قلب و مهربانی که با دخترشان دوست شده بود، تماس گرفتند تا کارهای کفن و دفن دخترک را انجام دهد. در هنگامی که داشتند بدن کوچکش را جابه‌جا می‌کردند، یک کیف پول قرمز چروکیده و رنگ و رو رفته پیدا کردند که به نظر می‌رسید دخترک آن را از میان زباله‌ها پیدا کرده باشد.

داخل کیف ۵۷ سنت پول و یک کاغذ وجود داشت که روی آن با یک خط بد و بچگانه نوشته شده بود: «این پول برای کمک به کلیسای کوچکمان است برای اینکه کمی بزرگ‌تر شود تا بچه‌های بیشتری بتوانند به کانون شادی بیایند.»

این پول تمامی مبلغی بود که آن دختر توانسته بود در طول دو سال به عنوان هدیه‌ای پر از محبت برای کلیسا جمع کند. وقتی که کشیش با چشم‌های پر از اشک نوشته را خواند، فهمید که باید چه کند؛ پس نامه و کیف پول را برداشت و به سرعت سمت کلیسا رفت و پشت منبر ایستاد و قصه فداکاری و از خودگذشتگی آن دختر را تعریف کرد.

یک روزنامه که از این داستان خبردار شد، آن را چاپ کرد. بعد از آن، یک مشاور معاملات ملکی مطلب روزنامه را خواند و قطعه زمینی را به کلیسا پیشنهاد کرد که هزاران هزار دلار ارزش داشت. وقتی به آن مرد گفته شد که آن‌ها توانایی خرید زمینی به آن مبلغ را ندارند، او حاضر شد زمینش را به قیمت ۵۷ سنت به کلیسا بفروشد. اعضای کلیسا مبالغ بسیاری هدیه کردند و تعداد زیادی چک پول هم از دور و نزدیک به دست آن‌ها می‌رسید.

در مدت پنج سال، هدیه آن دختر کوچولو تبدیل به ۲۵۰ هزار دلار پول شد که برای آن زمان مبلغ خیلی زیادی بود (در حدود سال ۱۹۰۰). محبت فداکارانه او سودها و امتیازات بسیاری را به بار آورد.