سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
شفاعتِ «غیر ممکن» و شفاعتِ «ممکن»

دعوت اسلامی معاصر در ایران، بدونِ نامِ نامیِ «ناصر سبحانی» برای هیچکس شناختهشده نیست. بدون تردید، استاد سبحانی یکی از مؤثّرترینْ، بنیانگزاران و برجستهترین رهبران این «جنبش مردمی» در ایران بیشمار میآید.
کمتر کسی از یاران این دعوت را در مناطق اهلِ سنّتِ ایران، میتوان یافت که روزی روزگاری، گوشِ دل به نوای روحنواز ماموستا ناصر سبحانی در زمینههای عقیده، تفسیر قرآن، عبودیت، تزکیه، اصول فقه و ... نسپرده باشد و از آثار بیبدیل آن اندیشمند بزرگ، عطش خود را فروننشانده باشد. ۲۸ اسفندماه ۱۳۸۸، بیست سال، از عروجِ ملکوتی و مظلومانهی آن داعی إلی الله، مجتهدِ محقّق و مفسّر بزرگ قرآن، به سوی معبود بیهمتا، میگذرد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
برای این که مسئلهی «شفاعت» بهتر و بیشتر روشن شود، در اینجا به بیان نوع دیگری از «شفاعت» میپردازیم که انجام آن از دیدگاه قرآن غیر ممکن و بعید است و اگر فرد یا افرادی به آن معتقد باشند، برای خدا شریک قرار داده و در نتیجه از رحمت او - جلّ جلاله - محروم میشوند.
در دنیا چنین مرسوم است که متخلفان از قوانین موجود در جامعه بازداشت و سپس دادگاهی شوند. مجرمی که دچار جرم شده، برای نجات خود وکیل مدافعی را گرفته تا او را کمک کند و نجات دهد. وکیل مدافع نزد قاضی رفته و سعی میکند فرد مجرم و جرم او را به گونهای جلوه دهد که از محکومیت و مجازات نجات یابد. اگر در این کار موفق شد چه بهتر، در غیر این صورت از راه دیگری وارد میشود و آن این که دست به دامن یک واسطه میشود تا آن واسطه از هر طریق ممکن قاضی را راضی کند و مجرم را نجات دهد.
البته گاه گاهی نیز پیش میآید که کسی واقعاً مجرم نیست و بیگناه است؛ اما قاضی چون «علم محیط بر اوضاع و احوال ندارد»، یعنی چون «جاهل» است، او را مجرم معرفی میکند و حکم زندان یا... را برایش صادر میکند. چنین فرد بیگناهی مجبور است برای نجات خود دست به دامن حامی و پشتیبان و وکیل مدافعی شود تا از این طریق واقعیت امر و بیگناهی او برای قاضی روشن شود و نجات یابد.
گاهی هم قاضی واقعاً میداند که فردی بیگناه است؛ اما چون «تابع هوا و هوس و آرزوهای نفسانی» خود است به هر دلیلی - مثلاً: تطمیع یا...- او را مجرم میشناسد. در چنین حالتی فرد بیگناه دست به دامن واسطهای میشود تا از آن طریق از صدور یا اجرای حکم جلوگیری کند. در دادگاهها و محاکم دنیایی و حکومتهای جاهلی چنین چیزهایی زیاد به چشم میخورد.
حال به خاطر این که مردم چنین فکر نکنند که دادگاه خدا نیز اینگونه است و در آنجا نیز چنین چیزهایی مطرح است، قرآن در بسیاری از آیات به این مطلب اشاره میکند که در دادگاه خداوند نه پشتیبان و نه وکیل مدافعی وجود دارد و نه نیازی به واسطه و پارتی هست؛ زیرا حاکم آن روز تنها خداست و هیچ چیز بر ذات خداوند متعال پوشیده نیست؛ یعنی خداوند علم محیط بر همه چیز و همه کس دارد. در آنجا اینگونه نیست که فرد مجرم، غیر مجرم و غیر مجرم، مجرم و گناهکار شناخته شود و علیه یکی و به نفع دیگری حکم صادر شود. از طرف دیگر خداوند متعال تابع هوا و هوس و آرزوهای نفسانی نیست و اصلاً چنین مسائلی برای او - جلّ جلاله - مطرح نیست تا فرد بیگناهی را مجرم و مجرمی را بی گناه بشناسد.
علاوه بر این، هر آنچه فرشتگان و بندگان صالح خدا میدانند، خداوند متعال خود، آنها را از آن مطالب آگاه کرده است؛ پس دیگر نیازی نیست که کسی نزد خدا برود و او را از واقعیت امر یا مسایل دیگر آگاه کند تا مبادا حکمی به ناحق صادر شود.
واقعیت امر این است که نه چیزی بر خداوند متعال پوشیده است که نیاز به روشن کردن داشته باشد و نه خداوند متعال - معاذ الله - تابع هوا و آرزوهای نفسانی است که کار نابجا و حکمی به ناحق صادر کند. به همین دلیل است که میفرماید: در دادگاه خداوند جای واسطهگری نیست و نیازی به وکیل مدافع نمیرود و در آنجا از آنچه در دادگاههای دنیایی مطرح است، خبری نیست. در آنجا هر فردی در گرو اعمالی است که خود در دنیا انجام داده است و بر اساس آنها محاکمه میشود و حکم صادر میگردد. در آنجا هر فردی به تنهایی در دادگاه حاضر میشود و جوابگوی اعمال و کردار خود است:
«وَ کُلُّهُم ءَاتِیْهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَرْدًا»،[۵۸] هر کدام از آنان (هر انسانی) در روز قیامت به تنهایی در حضور خدا قرار میگیرد.
در دادگاه خداوند متعال، هر فردی بر اساس ایمان و عمل صالح یا بر اساس کفر و اعمال زشتی که در دنیا داشته است، محاکمه میشود. در آنجا هر فردی به تنهایی در دادگاه حاضر میشود و کسی به خاطر اعمال دیگران مؤاخذه نمیشود و هر کس در گرو اعمال خود است و در این زمینه به کسی کوچکترین ظلمی نخواهد شد:
«فَالْیَومَ لاتُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَ لاتُجْزَونَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[۵۹]
پس از اتمام دادگاهی و پس از این که هر کس بر اساس اعمالش محاکمه شد و سرانجامش مشخص شد، و پس از آن که درجات و جایگاه هر فرد در بهشت یا جهنم بر همگان مشخص شد و بندگان صالح خداوند فهمیدند که هر فردی مستحق چه مقام و موقعیتی است - که این هم بر اساس درجات اعمال او صورت میگیرد-، خداوند متعال اجازه میدهد که هر فرد صالحی بر اساس مقام و موقعیتی که دارد برای دیگران دعای خیر کند. از طرف دیگر خداوند میفرماید که بدون اذن و اجازه او کسی نمیتواند لب به سخن بگشاید. حتّی فرشتگان که مأمور خداوند متعال هستند و مردم را به دادگاه احضار میکنند، نمیتوانند کوچکترین سخنی بگویند. اگر قرار باشد اجازهی سخنی به کسی داده شود تنها این است که اجازه داده میشود برای کافران درخواست لعنت و عذاب خداوند و دوری از رحمت و برای مؤمنان درخواست پاداش و جزای متناسب با وضعیت و احوال آنها، شود.
فرد کافر به اندازهی کفر و اعمال زشتی که در دنیا انجام داده است مورد لعنت قرار میگیرد و فرد مؤمن نیز به اندازهی ایمان و اعمال صالحی که در دنیا انجام داده است، از دعای خیر بهرهمند میشود. نه بیشتر و نه کمتر.
این همان شفاعتی است که در قیامت وجود دارد و خداوند متعال به آن اجازه میدهد. اما شفاعتی غیر از این، که در آن نیازی به وکیل مدافع و واسطه باشد، نه تنها وجود ندارد و قرآن به وجود آن اشاره نکرده است؛ بلکه بر اساس قرآن هر کس به آن اعتقاد داشته باشد «مشرک» و «گمراه» است. بر اساس آیات قرآن [و احادیث صحیح] تنها کسی یا کسانی مشمول «شفاعت» پیامبر خدا-صلّی الله علیه وسلّم- و سایر بندگان صالح خدا میشوند که خود را از چنین اعتقاد و تفکری نجات داده و هرگز چنین فکر نکنند که کسی به فریاد آنها خواهد رسید. هر فردی موظف است به خدا و برنامهی او - جلّ جلاله - ایمان داشته و مشغول انجام اعمال صالح و ادای مسئولیت و وظیفه بندگی خود باشد. وقتی هر فردی وظیفهی خود را به نحو احسن انجام داد و به خداوند متعال توکّل کرد و به او امیدوار بود، در این صورت بدون اینکه خود بداند، بندگان صالح خدا برایش دعای خیر میکنند. اما اگر در مسیر صحیح بندگی خدا قرار نگیرد و چنین تصور کند که بدون ایمان و عمل صالح مورد شفاعت بندگان خدا قرار میگیرد و آنها در قیامت به فریاد او خواهند رسید و او را از عذاب خداوند نجات خواهند داد، او در اشتباه محض و گمراهی به سر میبرد و هرگز به آنچه تصورش میکند نخواهد رسید.
چنین مشهور است که پیامبر خدا-صلّی الله علیه وسلّم- به دخترش فاطمهعلیها السلام فرمود: در فکر روز آخرت خود باش و چنین فکر نکن که چون دختر پیامبر خدا هستی، اگر هم عمل صالحی نداشته باشی، او به فریادت خواهد رسید. این را بدان و یقین داشته باش که اگر برای خودکار و عمل صالحی انجام ندهی از دست من چیزی برنمیآید. [و این مطابق همان چیزی است که خداوند میفرماید:]
«فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَومَئِذٍ وَ لایَتَساءَلُونَ»،[۶۰] زمانی که در شیپور دمیده شد و فرمان زنده شدن و حضور مردم در دادگاه خدا صادر شد دیگر نَسَبی در کار نیست. در آنجا خبری از آن نَسَب و انسابی که در دنیا وجود داشت، نیست و در این زمینه از کسی هم سؤال نمیشود. یعنی در آن روز هر فردی تنها است و گفته نمیشود: فاطمه دختر محمد-صلّی الله علیه وسلّم-. یا فلان شخص پسر فلان بندهی صالح خدا. هر فردی به تنهایی و با ایمان و عمل صالح خود حاضر شده و براساس آن محاکمه و محاسبه شده و به آنچه که شایستهی اوست دست مییابد. بعد از این که جزا و پاداش فرد مشخص و معلوم شد به بندگان صالح خدا اجازه داده میشود که برایش دعای خیر کنند.
این را هم باید بدانیم که انسان مسلمان نباید بیشتر از آنچه که خداوند متعال برای بندهاش مقرر کرده است برای او دعای خیر کند؛ مثلاً: اگر فردی بنا به درجهی ایمان و اعمال صالحی که در دنیا داشته است، در یکی از درجات پایین بهشت قرار گیرد، تنها لیاقت و شایستگی این جایگاه و مقام را دارد؛ پس سایر بندگان صالح خدا [که به آنها اجازهی دعای خیر و شفاعت داده میشود] حق ندارند در دعای خود از خداوند متعال بخواهند که درجهای بالاتر از آن را به آن بنده ببخشد. همانطور که در دنیا اگر کسی چیزی نخورد بر او جایز نیست که از خدا بخواهد که او را سیر کند؛ زیرا در این صورت درخواست او به این معنی است که خداوند به خاطر آن فرد، برنامه و قانون خود را تغییر دهد؛ چرا که خداوند چنین مقرر کرده است که برای سیر شدن، انسان باید غذا بخورد. حال اگر فردی بدون خوردن غذا از خدا بخواهد که او را سیر کند، در حقیقت از خدا خواسته است که نظم و برنامهی جهان را تغییر دهد. انسانی هم که ایمان و عمل صالح ندارد اگر از خدا بخواهد به او رحم کند یا از فرد دیگری بخواهد برایش از خداوند درخواست بخشش و غفران نماید، در حقیقت از خداوند خواسته است تا برنامهی خود را به خاطر او تغییر دهد. یا اگر فردی از خدا بخواهد که بیشتر از آنچه او مستحق آن است به او بدهد، چنین کاری غیر شرعی و غیر صحیح است.
آنچه درست و صحیح میباشد این است که برای هر فردی بنا به آنچه مستحق اوست دعای خیر شود. این را نیز باید بدانیم که دعا هرگز چیزی بیشتر از آنچه خدا برای هر فرد مقرر کرده است، به انسان نمیرساند. این تنها خداوند متعال است که برای انسان معین میکند که مستحق چه مقام و موقعیتی است. تنها پس از این مطلب و بر اساس مقام و موقعیت افراد است که بندگان صالح خدا مجاز هستند، برای یکدیگر دعای خیر و درخواست شفاعت نمایند. در صدر همهی این بندگان صالح خدا که مجاز به شفاعت هستند پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی-صلّی الله علیه وسلّم- قرار دارد. این پیامبر بزرگ خدا-صلّی الله علیه وسلّم- به همهی مؤمنین علاقه دارد و همراه با سایر پیامبران - علیهم السلام - برای مؤمنین دعای خیر میکند و همگی از خدا میخواهند که آنان را به آنچه که برایش تلاش کردهاند و مستحق آن هستند، برساند.
[شاید سؤال شود که: وقتی انسان به آنچه مستحق اوست میرسد پس چه نیازی به دعای پیامبران و....دارد؟ در جواب میگوییم:] انسان باید این را بداند که اینگونه نیست که هر فردی که ایمان و عمل صالح داشته باشد باید نسبت به جایگاه خود در بهشت مطمئن باشد و دیگر به اراده و مشیت خدا توجه نکند و آن را فراموش کند و چنین معتقد باشد که این ایمان و اعمال صالح او را به خوشبختی میرسانند. هرگز چنین نیست. - همانطور که قبلاً گفتیم: - برای سیر شدن دو چیز لازم استیکی تهیهی غذا و خوردن آن و دیگری توکل بر خدا. به همین ترتیب ایمان و عمل صالح نیز اسبابی برای رسیدن به سعادت و خوشبختی هستند و علاوه بر این، توکل بر خدا نیز لازم و ضروری است. بر هر فردی لازم است که بعد از فراهم کردن آن اسباب (ایمان و عمل صالح) به درگاه خدا روی آورد و بر او توکل کند و بگوید: خدایا! من برای رسیدن به خوشبختی و سعادت، ایمان و عمل صالح انجام میدهم پس تو نیز در این اسباب تأثیر بگذار تا به خوشبختی و سعادت واقعی برسم و از بدبختی و شقاوت نجات یابم. بندگان صالح خدا نیز برای او چنین دعا میکنند و او را اینگونه شفاعت میکنند که: خدایا! این شخص در دنیا به تو ایمان داشته و اعمال صالح انجام داده است، از تو میخواهیم که به او رحم کنی. دعای خیر اینگونه انجام میشود.
در قرآن دعاهای زیادی از زبان بندگان صالح خدا نقل شده و خداوند متعال آنها را بیان کرده است تا مؤمنان آنگونه برای یکدیگر دعا کنند. روح و محتوای همهی این دعاها این است که انسان باید نخست و قبل از هر کاری اسباب را آماده کند و آنها را به کار گیرد و پس از آن حق دارد که دست به دعا بردارد و بگوید: خدایا! من سبب فلان کار را فراهم کردم پس تو نیز در آن تأثیر بگذار و آن کار را برایم انجام بده.
همانطور که گفتیم: ایمان و عمل صالح تنها اسباب رسیدن به سعادت و خوشبختی دنیا و قیامت هستند و انسان موظف است بعد از فراهم کردن آن اسباب بر خدا توکل کند و به او امیدوار باشد و از او بخواهد که در آن اسباب تأثیر بگذارد و او را به خوشبختی و سعادت دنیا و قیامت برساند.
در بسیاری از آیات قرآن چنین آمده است:
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ»،[۶۱] کسانی که ایمان آوردند و به خاطر خدا تمام هست و نیست خود را رها کردند و هجرت نمودند و با تمام قدرت و توانایی خود، در راه خدا تلاش کردند، اینان به رحمت خدا امید دارند.
[در این آیه خوب دقت کنید.] خداوند میفرماید: چنین افراد مؤمنی پس از آن همه تلاش و کوشش و هجرت، به رحمت خداوند امیدوارند؛ زیرا آن ایمان و هجرت و آن کوشش و تلاش، همگی اسباب جلب رحمت خداوند هستند و همچون مثال غذا بدون اراده و مشیت خدا نمیتوانند انسان را به خوشبختی و سعادت برسانند. انسان اگر میلیاردها عمل صالح نیز انجام دهد باز هم باید تنها به خداوند امیدوار باشد و هرگز چنین تصور نکند که اعمال صالح به تنهایی او را به بهشت خواهند برد. در روایتی از پیامبر خدا-صلّی الله علیه وسلّم- آمده است که فرمود: «هیچ کس با اعمال صالح خود به بهشت نمیرود». یارانش عرض کردند: ای پیامبر خدا! حتی شخص شما؟ پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «بله، حتی شخص من. مگر این که خداوند به من رحم کند [چرا که اعمال صالح سبب هستند و اگر خداوند نخواهد اعمال صالح هرگز انسان را خوشبخت نخواهند کرد]».
● خلاصه و نتیجهگیری
- انسان باید به این که تنها خداوند متعال خالق و آفریننده است، معتقد و به آن ایمان داشته باشد.
- انسان باید چنین معتقد باشد که تنها خداوند متعال قادر و توانا بر انجام هر کاری است و همهی مخلوقات سبب انجام آنچه اتفاق میافتد میباشند. یعنی خداوند فاعل انجام امور، و مخلوقات اسباب انجام امور هستند.
- انسان باید چنین معتقد باشد که تنها خداوند متعال مالک و صاحب است. تنها اوست که تمام امکانات و نعمتها را فراهم میکند و تمام مشکلات و موانع را برمیدارد و سرانجام همه چیز تنها در دست اوست.
- انسان باید چنین معتقد باشد که تنها خداوند متعال «إله» است، یعنی تنها او «فرمانروا و فریادرس» است. غیر از او «فرمانروا و فریادرسی» وجود ندارد.
با چنین اعتقاد و ایمانی است که معنای «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» تحقق مییابد و بندهی خدا با خدای خود پیمان بندگی و عبودیت میبندد که تنها بندهی او باشد و تنها از او درخواست کمک کند.
نویسنده: استاد ناصر سبحانی (رحمهالله)
ارجاعات:
[۵۸]- مریم؛۹۵
[۵۹]- یس؛۵۴
[۶۰]-مؤمنون؛۱۰۱
[۶۱]- بقره؛۲۱۸
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست