چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

سهم زنان از اقتصاد ایران


سهم زنان از اقتصاد ایران

فعالیت اقتصادی زنان قدمتی به اندازه عمر بشر دارد, امااشتغال در مفهوم جدید آن كه فعالیت اقتصادی در ساعات معین و خارج از محیط خانه است, بیشتر محصول جهان صنعتی و جایگزین شدن كار در كارخانه ها و ادارات به جای فعالیت های كشاورزی و دامداری است كه در كنار خانه و در ساعات انعطاف پذیر, انجام می گرفت

سنت های ریشه دار اجتماعی و دینی، زنان را به سوی حفظ اركان خانواده دعوت می كند؛ اما هنجارهای دنیای متجدد - از دیگر سو - آنان را به حضور هر چه بیشتر در جامعه و همكاری فعال در مراكز اشتغال فرا می خواند. حال چگونه می توان این دو را با هم جمع كرد؟ در صورت به خطر افتادن یكی، اولویت با حفظ كدام است؟ و بالاخره در مهندسی جامعه و در سیاست گذاری های كلان و خرد برای تعیین نقش زنان و مردان، نقشه صحیح كدام است؟ اشتغال بانوان یا عدم اشتغال آنان، كدامیك در اولویت قرار دارد؟ این ها موضوعاتی است كه هر چند مختصر در این مقاله پیرامون آن بحث می شود .

فعالیت اقتصادی زنان قدمتی به اندازه عمر بشر دارد، امااشتغال در مفهوم جدید آن كه فعالیت اقتصادی در ساعات معین و خارج از محیط خانه است، بیشتر محصول جهان صنعتی و جایگزین شدن كار در كارخانه ها و ادارات به جای فعالیت های كشاورزی و دامداری است كه در كنار خانه و در ساعات انعطاف پذیر، انجام می گرفت.

علاقه و باور مردان این است كه آنها دنیا را اداره می كنند. البته مردان با این ادعا، خود را گول نزده اند، زیرا برای مثال، در دنیای سیاست هنوز هم بیشترین تعداد دولتمردان و قانونگذاران، به مردان اختصاص دارد. در زندگی اقتصادی نیز مردان مدیریت ها را در دست داشته و پردرآمد ترین مشاغل نیز در اختیار آنها است. در مقابل، این زنان هستند كه بیشترین سهم از مشاغل بدون حقوق دنیا را در اختیار دارند. اما باید گفت كه اكنون همه چیز در حال تغییر است. در حال حاضر، سهم زنان از كل نیروی كار جهان بسیار بیشتر از سهم آنها در قرن گذشته است. در برخی از كشور ها زنان اكثریت را در دانشگاه ها در اختیار دارند. با وجود این، دنیا هنوز دنیای مردانه است. جالب آن كه تأثیر این موضوع و ضرر عدم انجام آن در كشور های در حال توسعه بسیار بیشتر از كشورهای پیشرفته است. گزارش كمیسیون اجتماعی و اقتصادی سازمان ملل برای آسیا و اقیانوسیه (UNESCAP) در این زمینه نشان می دهد كه تبعیض جنسیتی در این منطقه از طریق ایجاد محدودیت های شغلی برای زنان، سالانه ۴۲ تا ۴۷ میلیارد دلار زیان به بار می آورد.

در حال حاضر، نرخ اشتغال زنان و مردان در منطقه آسیا و اقیانوسیه حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد با یكدیگر تفاوت دارد. در عین حال، نظام ضعیف آموزشی دختران در این منطقه ۱۶ تا ۳۰ میلیارد دلار زیان اقتصادی دیگر به همراه دارد.

زنان در سراسر جهان نقش بسیار مهم و تعیین كننده ای در اداره امور خانواده و جامعه دارند. آنان برای تسریع روند تغییر و تحقق هدف های توسعه پایدار، می توانند مسئولیت بسیارجدی و مهمی را برعهده گیرند. آموزش زنان و مشاركت آنان در بازاركار نقش بسزایی در توسعه كشور داشته به گونه ای كه حدود نیمی از جمعیت شاغلین دركشور را زنان تشكیل می دهند. از سوی دیگر، در هرجامعه ای پرورش نسل آینده به دست زنان است و حتی اگر آنها جذب بازار كار شوند، آموزش می تواند آنها را در پرورش بهتر فرزندان یاریگر باشد. در كشور ما طی سال های اخیر زنان هم در بحث اشتغال فعالیت عمده ای داشته اند و در این زمینه باید فعالیت های فرهنگی را در جهت بهبود نقش سنتی مادران انجام دهیم تا موقعیت زنان در جامعه بهبود یابد و زنان با تزریق فكر و ایده به كالبد اقتصادی جامعه، مسیر رشد و توسعه را هموارتر سازند .

آنها می توانند در تمام قسمت های اقتصادی بازوی اصلی و قدرتمندی برای پیشبرد اهداف باشند. زن به عنوان یك مادر و یا به عنوان شخصی كه در زندگی اجتماعی و شغلی با افراد مختلف در ارتباط است و به خاطر ویژگی های روحی و عاطفی بخصوص خود، می تواند یك حامی و نگهبان در جامعه و در نتیجه حافظ توسعه پایدار باشد. زنان باید به خود اهمیت و ارزش خاصی دهند تا بتوانند در تمام زمینه ها مدیران خوبی باشند. در دنیا زنانی وجود دارند كه با همت و سعی خود توانسته اند مدیران موفقی شوند. زنان باید هنجارهای رفتاری مشخص و تعیین كننده ای را در زمینه های مختلف بپذیرند و آنها را ترویج دهند ولی اجرای این برنامه ها احتیاج به یك محیط سالم در جامعه دارد ولی با وجود این هنوز در جامعه ایرانی نرخ مشاركت زنان دراقتصادناچیزاست.

براساس آمار به دست آمده در سال ۱۳۸۰ نرخ مشاركت زنان بین ۲۴- ۱۵ سال فقط ۱۳ درصد بوده است و براساس سرشماری سال ۱۳۷۵ در ایران بیش از ۱۳ میلیون زن ایرانی شغل خود را خانه داری توصیف كرده اند. البته این تعداد به منزله پائین بودن چشمگیر نرخ مشاركت زنان در بازار كار است و علت این امر هم نقش دوگانه زن در خانواده و اجتماع است. زن با بهره مندی از خصایل، استعداد ها و روح لطیف انسان گرایی در پی ایجاد آرامش برای هر دو محیط است.

پس توسعه كشورهای درحال رشد برای زنان نقشی دوسویه به همراه دارد و بی گمان نقش زنان در مشاركت ، مفهومی فراتر از حضور آنان دارد. براساس پیش بینی های انجام شده تا سال ۱۳۸۸ یك سوم نیروی كار زنان بین سنین ۲۰ تا ۲۴ ساله است و عرضه نیروی كار زنان در گروه سنی ۲۴ - ۲۰ ساله از ۱۷‎/۲ درصد در سال ۱۳۷۵ به ۳۲ درصد در سال ۱۳۸۸ افزایش خواهد یافت و به عكس سهم آنان در گروه سنی ۲۵ ساله و بیشتر از ۶۱‎/۳ درصد به ۵۶ درصد كاهش خواهد یافت . در واقع نرخ مشاركت زنان روندی فزاینده داشته است و از مهم ترین دلایل این افزایش را می توان در افزایش سطح تحصیلات زنان عنوان كرد.

علاوه بر این عامل، افزایش سطح تحصیلات موجب بالارفتن سن ازدواج و كاهش نرخ زاد و ولد گردیده كه موارد فوق، مشاركت در فعالیت های اقتصادی را تشدید نموده است و با توجه به این موارد پیش بینی می شود كه در سال های آینده نرخ مشاركت زنان و عرضه كار آنان همچنان از روندی فزاینده برخوردار شود كه این امر باعث رشد توسعه اقتصادی كشور می گردد.

● عوامل رویكرد زنان به اشتغال

اگر علت رویكرد زنان به اشتغال به عنوان یك پرسش مطرح گردد، غالباً پاسخ هایی چون: كمك به اقتصاد خانواده، كمك به اقتصاد ملی، عزتمندی اجتماعی، اثبات قابلیتهای زنان در عرصه های اجتماعی، استقلال مالی، فرار از تنهایی ناشی از تجرد یا زمان فراغت، به دست آوردن پشتوانه ای برای ایام پیری، ضرورت حضور در عرصه های زنانه از جمله: معلمی دختران و مامایی، مطرح می شود كه در جای خود قابل تأمل است؛ اما نگاه دولت ها و نظام مسلط جهانی به مقوله اشتغال زنان می تواند با حساسیت ها و انگیزه های دیگری نیز دنبال شود كه نمی توان از آن غافل شد. افزایش زنان تحصیلكرده و تغییر نظام ارزشی، مطالبات آنان را برای حضور در صحنه های اقتصادی افزایش می دهد و هر دولتی به ناچار باید پاسخگوی مطالبات مشروع شهروندان خود باشد. از این رو پیوسته میان رشد تحصیلات دختران و تقاضای ورود به بازار كار، نسبتی معنادار دیده می شود.

میل دولت ها به تسریع در دستیابی به شاخصهای توسعه سبب می شود كه تمامی امكانات موجود از جمله پتانسیل زنان به عنوان نیمی از قوای فعال جامعه، به كار گرفته شود. امروزه حضور زنان در فعالیت های اقتصادی، خود نشان دهنده اهتمام دولت ها به پیگیری اهداف توسعه شمرده می شود.

● آثار و پیامدها

شاید ظاهرترین اثراشتغال، احساس عزت مندی و ارزشمندی است. در صورتی كه شخص احساس كند فعالیتی مفید برای جامعه انجام داده یا مشكلی را برطرف نموده و یا در جریان تولید دانش و ارتقای فرهنگ جامعه گام برداشته است، به چنین احساسی دست می یابد. گاه نیز احساس عزتمندی ناشی از تأثیرات فرهنگ مسلط است. در جایی كه احراز یك مسئولیت و مقام، ارزش به حساب آید، احساس عزتمندی منوط به احساس مشاركت در سازندگی اجتماع نیست؛ بلكه صرفاً با احراز پست به دست می آید.

● برخی از آثاراشتغال زنان به جنبه درآمدزایی آن بازمیگردد؛ از جمله:

۱) امكان پشتیبانی اقتصادی آنان از خانواده فراهم می گردد. فعالیت زن، در فرض اول گرچه به بالا رفتن درآمدهای خانواده و برخورداری از تسهیلات رفاهی بیشتر می انجامد، اما ضرورتاً رضایت مندی و آرامش بیشتر را به ارمغان نمی آورد. احساس رضایتمندی منوط به برقراری نوعی تعادل میان امكانات و خواسته هاست. بنابراین اگر در فرض توسعه امكانات، سطح انتظارات نیز بالاتر رود، افزایش درآمد ها صرفاً به حرص مصرف دامن زده است، نه به نشاط و لذت خانواده. در فرض دوم، اما فعالیت اقتصادی زن ضامن بقای خانواده است، به ویژه در شرایطی كه حمایت های دولتی ناكافی باشد و سیستم حمایتی دیگری از جمله حمایت های خویشاوندی نیز موجود نباشد.

۲) برخورداری از اقتدار اقتصادی و كم شدن وابستگی اقتصادی به همسر، سبب تغییراتی در روابط زن و مرد و سرپرستی خانواده می شود به گونه ای كه در شكل جدید، مرد كانون اقتدار خانواده و سرپرست آن نیست. این نكته به ویژه برای فمینیست ها حائز اهمیت است. در نگاه آنان، اشتغال زنان به استقلال اقتصادی می انجامد و قدرت اقتصادی زن، معادله قدرت سیاسی را در خانواده بر هم می زند و شكل جدیدی از خانواده متولد می شود كه مردسالار نیست. بنابراین می توان انتظار داشت كه كشمكش های خانوادگی نیز افزایش یابد، مگر آنكه فرهنگ مسلط نیزاشكال جدید روابط خانوادگی را به رسمیت شناسد.

۳) استقلال مالی زن به كم شدن نگرانی از آینده منجر می شود كه از یك سو، آرامش بخش و از سوی دیگر مشكل ساز است. قطع وابستگی اقتصادی و كم شدن احساس نیاز به همسر، آستانه تحمل پذیری را كاهش و میل به جدایی را با احساس مشكلاتی در زندگی زناشویی، افزایش می دهد . برخی آمارها در كشورهای غربی نشان می دهد كه آمار طلاق در خانواده هایی كه زنان شاغل دارند تا چهار برابر خانواده های دیگر است.

۴) از آنجا كه استقلال مالی زن به تغییراتی در روابط زن و مرد منجر و نظام جدیدی مبتنی بر مشاركت در تصمیم گیری حاكم می شود، فرزندان با مشاهده رفتار جدید و همانندسازی، خود را برای ایجاد رابطه ای دموكراتیك در زندگی مشاركتی آینده آماده می سازند و فرهنگ جدیدی در خانواده های نسل آینده ایجاد می گردد .

▪ ویژگی دیگراشتغال مدرن، دوری از خانه است كه خود آثاری در پی دارد؛ از جمله:

۱) عدم حضور پدر و مادر در خانه سبب می شود كه زمانی كه فرزندان به نظارت والدین نیازمندند، آنان را در كنار خود احساس نكنند. از این رو تربیت فرزندان به ویژه در سنین رشد، با اختلال مواجه می شود و زمینه آسیب پذیری آنان به دلیل فقدان كنترل و نظارت، افزایش می یابد. چنانچه آمار بزهكاری فرزندان در خانواده های فاقد حضور مادر، بیشتر است.

۲) دوران كودكی مهمترین زمان پرورش عاطفی فرزند است و عدم حضور مادر به ویژه در سه سال ابتدایی حیات، حیات كودك را با مشكلات عاطفی مواجه می سازد. سپردن فرزندان به مهد كودك نیز به دلیل آن كه فعالیت های پرورشی مهد كودك ها قاعدتاً با انگیزه های اقتصادی انجام می شود، نمی تواند جایگزین بسیار مناسبی برای مادر باشد.

۳) گفته می شود كه زن به دلیل حضور در خارج از منزل، به ناچار به اتخاذ روش ها و تنظیماتی در اداره زندگی می پردازد كه بیشترین نظم و كارآیی را نتیجه دهد. به عبارت دیگر گرچه حضور كمّی زن در خانه كاهش می یابد، اما كیفیت حضور وی تقویت می شود؛ هم در ساعات كمتر به فعالیت های بیشتری می پردازد و هم فرزندان را با چگونگی تصمیم گیری و انجام امور خود آشنا می كند. بنابراین فرزندان مادران شاغل، توانمندتر و از پشتكار بیشتری برخوردارند.

۴) مستمر و منظم بودن ساعات كار نیز پیامدهایی خواهد داشت. اشتغال تمام وقت بانوان كه گاه با طی مسافت آمد و رفت به ۱۰ ساعت در روز بالغ می گردد، با در نظر گرفتن حفظ فعالیت های خانگی، به فشار مضاعف و استهلاك قوای جسمی و روحی زنان می انجامد. امروزه فشار مضاعف به عنوان یكی از مهمترین آثاراشتغال زنان مورد توجه دانشوران واقع شده است. توصیه های فمینیستی به ضرورت مشاركت مردان در كارهای خانگی نیز چندان ثمربخش نبوده است.

۵) فعالیت خانگی زنان با وجود تكراری و سنگین بودن، انعطاف پذیر است و آنان كارهای خانگی را با میل خود تنظیم و جا به جا می كنند. از این رو با ویژگی انعطاف پذیر زنانه كاملاً هماهنگ است. چنین امتیازی البته دراشتغالات رسمی مشاهده نمی شود. این عدم تناسب می تواند به فشارهای عصبی و بیماریهای روانی و همچنین به كاهش كارآیی آنان در محیط خانواده، كه انجام فعالیت مادری و همسری به نشاط كامل نیازمند است، منجر گردد.

۶) خستگی ناشی از كار خانگی و كار مزدوری سبب می شود كه زن در رابطه زناشویی - در ارتباطات كلامی و ارتباطات جنسی، كمتر فعال شود و این خود به مخاطراتی در روابط خانوادگی می انجامد.

برخی آثاراشتغال نیز ناشی از نوع فعالیتی است كه زنان به آن اشتغال دارند.

به دلیل آن كه در برنامه ریزی های ملی مربوط به اشتغال به ویژگی های زنانه چندان توجه نمی شود، زنان نیز در عرصه های مشابه مردان و با شرایط مشابه به فعالیت می پردازند كه هم به طبیعت زنانه آنان لطمه وارد می سازد و هم به كاهش حضور خانگی آنان در ساعات حساس می انجامد؛ به عنوان مثال نتیجه كشیك های شبانه، عدم حضور در كنار اعضای خانواده در ساعاتی است كه عدم حضور آنان بیشتر حس می شود. حضور در عرصه های مردانه نیز سبب كمرنگ شدن صفات زنانه و برعكس پذیرش صفاتی چون میل به تسلط گری است كه مردانه تلقی می شود. این تغییرات سبب می شود كه زن در محیط خانواده، آنجا كه ویژگی های زنانه كارآیی خود را آشكار می سازند، فعال عمل نكند.

● اسلام واشتغال زنان

دستیابی به نگاه دینی پیرامون اشتغال زنان، منوط به نگاهی جامع به آموزه های مختلف است؛ آموزه هایی كه هر یك به جنبه ای از موضوع توجه كرده اند. به برخی از آموزه های دینی مرتبط بااشتغال می توان اشاره نمود:

الف) تساوی زن و مرد در اصل آفرینش و گوهر اصلی انسانیت (روح)

ای مردم! از پروردگارتان كه شما را از نفس (گوهر) واحدی آفرید و جفتش را نیز از آن خلق نمود و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراكنده كرد، پروا دارید. (۱)

ب) تساوی در وصول به بالاترین مراتب كمال و معنویت

هر مرد یا زن مؤمنی كه عمل شایسته انجام دهد، قطعاً او را با زندگی پاكیزهای حیات (حقیقی) بخشیم.(۲)

ج) استقلال اقتصادی زنان و مردان

برای مردان از آنچه كسب كرده اند بهره ای است و برای زنان نیز از آنچه كسب كرده اند بهره ای است. (۳)

پس از پذیرش اصول فوق، مدعای اصلی مقاله اولویت دادن به حضور جدی زنان در اداره امور داخلی خانواده است و اشتغال به طور كلی و بویژه در خارج از خانه، مرتبه ثانوی دارد و پس از فراغت از مسئولیت اولیه مطلوبیت می یابد.

● برخی وظایف دولت در قبال اشتغال بانوان

۱) اصلاحات فرهنگی به منظور برجسته شدن و كارآمدی نقش مادری و همسری زن و قرار گرفتن فعالیت های دیگر در اولویت های بعدی.

۲) تأمین حداقل معیشت برای افراد سرپرست خانواده به منظور عدم اضطرار همسران به شركت در فعالیت های اجباری درآمدزا.

۳) حمایت ویژه ازاشتغال زنان و مردان سرپرست خانواده در قالب واگذاری اولویت های استخدامی، معافیت های بیمه ای و. . . به گونه ای كه تمایل كارفرما به جذب افراد مجرد، كاهش یابد.

۴) حمایت های خاص تأمین اجتماعی از زنانی كه به اضطرار، سرپرستی خانواده را به عهده می گیرند.

۵) اصلاح نظام آموزشی باتوجه به كارآمدی ها و ویژگی های هر یك از دو جنس و انتظارات جامعه از آنان، اصلاح نظام آموزشی و ایجاد رشته های متناسب با زنان كه آنان را در اولویت جذب قرار دهد، زمینه ساز تمایل آنها به سمت احراز مشاغل متناسب با وضعیت تحصیلی و تخصصی خواهد شد.

۶) توسعه مشاغل خانگی و تجزیه نمودن فعالیت های صنعتی قابل تجزیه به گونه ای كه در منزل قابل انجام باشد.

۷) ایجاد مشاغل نیمه وقت و انعطاف پذیر.

۸) ایجاد تسهیلاتی كه زنان بتوانند پس از برخورداری از مرخصی های طولانی به دلیل تربیت فرزند، به محیط كار باز گردند.

۹) تشویق زنان و مردان به حضور در عرصه های متناسب با ویژگی های هر یك از دو جنس در قالب طرحهای حمایتی خاص.

۱۰) تشویق زنان به حضور در فعالیت های گروهی غیردولتی از جمله: درامور خیریه، امداد، حمایت از سالمندان، پژوهش، هنر و حفظ محیط زیست.

● جهانی سازی و حضور زنان

قدرتهای بزرگ دنیا در مسأله جهانی سازی مدت ها است كه عزمشان را جزم كرده اند كه جهانیان را در خدمت اهداف اقتصادی یا ایدئولوژیك لیبرالیسم كنترل فرهنگی كنند. برای جریان اصولگرایی اسلامی هم نقشه ریخته اند. به همین دلیل در سال ۷۴ برای كنترل بنیادگرایی اسلامی سه محور پیشنهاد شد كه محور سومش، محور زنان بود. آنجا دقیقاً به این نتیجه رسیده بودند كه مهمترین سنگر در مقابل نظام سرمایه داری، خانواده است؛ چون خانواده دو كار مهم انجام می دهد: اول انتقال ارزش ها از نسلی به نسل دیگر؛ چون پدر ها و مادر ها چیزهایی را كه خودشان ارزش می دانند، به نسل بعد منتقل می كنند و این ارزش ها معمولاً ارزش هایی نیست كه متناسب با نظام سرمایه داری باشد؛ مثلاً پیوستگی اعضای خانواده و گروهی بودنشان با فرهنگ فردگرایی كه آنها تبلیغ می كنند، نمی سازد. فرهنگ زهد و قناعت در خانواده با فرهنگی كه آنها می خواهند یعنی مصرف گرایی نمی سازد.

دوم این كه خانواده موقعی كه كار خودش را درست انجام دهد، هزینه ها را پائین می آورد و این یعنی بحران در مصرف برای نظام سرمایه داری. این ها اگر نظام خانواده را سست كنند به خیلی از اهدافشان رسیده اند! پس موضوع «زن» و مسائل پیرامون آن پتانسیل بسیار عظیمی است كه می تواند هم در ایجاد جریان اصلاحی و هم در جریان انحرافی نقش ایفا كند. متأسفانه در جوامع اسلامی نسبت به اهمیت این مسأله غفلت شده و زمینه بسیار مناسبی برای بهره برداری و استفاده و برنامه ریزی دیگران (نظام سرمایه داری) فراهم شده است.

علیرضا ابراهیمی