جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

تاریخ جامعه‌شناسی معرفت


تاریخ جامعه‌شناسی معرفت

تاریخ تکوین و تطور جامعه‌شناسی معرفت را می‌توان تقریبا به سه دوره تقسیم کرد:
۱) دوره بنیانگذاری،
۲) دوره کاوشگری
۳)دوره ادینبورا.
در دوره بنیانگذاری، اجزا‌ی متفرق و پراکنده …

تاریخ تکوین و تطور جامعه‌شناسی معرفت را می‌توان تقریبا به سه دوره تقسیم کرد:

۱) دوره بنیانگذاری،

۲) دوره کاوشگری

۳)دوره ادینبورا.

در دوره بنیانگذاری، اجزا‌ی متفرق و پراکنده جامعه‌شناسی معرفت در آثار مختلف مارکس، دورکیم و شلر در حال تکوین و تقویم است. با این وصف در بزرگترین اثر مانهایم “ایدئولوژی و اتوپیا” Ideology and utopia(‌) است که جامعه‌شناسی معرفت اولین صورت‌بندی منظم خود را می‌یابد. طرح و معرفی تفصیلی آرای این متفکران مهم فرصت و مجال مناسب و جداگانه‌ای را می‌طلبد. با این حال، مروری بر برجسته‌ترین مواضع هریک از اینها، به منظور متمایز نمودن این دوره از دوره‌های متعاقب ضروری است. کارل مارکس در کتاب خود، “گامی در جهت نقد اقتصاد سیاسی” A Contribution to theh critique of pditical Economy(‌)، معتقد است که تغییر در زیر بنای اقتصادی موجب تغییر در روبنا می‌‌شود. اقتصاد سیاسی می‌تواند دگرگونی‌های اوضاع اقتصادی را با همان دقت موجود در علوم مشخص کند. همواره باید میان اوضاع اقتصادی و اوضاع و احوال حقوقی، سیاسی، زیبایی شناختی یا فلسفی - به طور خلاصه، اوضاع ایدئولوژیکی - تمایزی قائل شد. از این رو برخی معتقدند که مارکس برای علوم طبیعی منزلتی کاملا جدا از منزلت ایدئولوژی قائل می‌‌شود. به عبارت دیگر، ایدئولوژی توسط اوضاع یا منافع اجتماعی و اقتصادی تعین می‌یابد یا تقویم می‌‌شود اما اقتصاد سیاسی و علوم طبیعی این‌گونه نیستند. دورکیم در نتیجه‌گیری کتاب ماندگار خود،‌”اشکال ابتدایی حیات دینی”‌

‌)The Elementary Forms of the Religious life(تاملات جامعه‌شناختی خود را به طور چشمگیری مورد ارزیابی‌های قاطع قرار می‌دهد. وی تصریح می‌کند: قائل شدن منشا اجتماعی برای اندیشه منطقی به معنی کم‌ ارزشیا بی‌ارزش کردن تفکر منطقی به منزله دستگاهی مصنوعی و قراردادی نیست، بلکه صرفا مرتبط ساختن اندیشه منطقی به علتی است که به طور طبیعی موجب آن اندیشه است. با این وصف، به نظر دورکیم، صرف اینکه جامعه را علت طبیعی اندیشه منطقی بخوانیم موجب نمی‌‌شود که این اندیشه موضوع مناسبی برای تحلیل‌های جامعه شناختی محسوب شود. به علاوه چون جامعه به منزله شناسنده خاص، درباره هرچه بیندیشد آن را ویژه و خاص می‌گرداند، تصویرها و بازنمایی‌های جمعی collective representations(‌‌) و دستگاه‌های تصوری‌اش شامل عناصری انفسی و درونی است که اگر بخواهیم به واقعیت بیشتر نزدیک شویم و آن را بفهمیم، باید این عناصر را کشف و سپس طرد کنیم. لب موضع دورکیم این است که: اشیاء را نمی‌توان در قالب مفاهیم اجتماعی، که از ابتدا در آنها دسته‌بندی شده‌اند، محصور کرد، بلکه باید آنها را مطابق اصول خاص خودشان سازماندهی کرد. بنابراین، سازماندهی منطقی logical organization(‌‌) از سازماندهی اجتماعی Social organization(‌‌) متمایز و مستقل می‌شود.

منظور نهایی دورکیم این است که اگر چه مفاهیم را، به تعبیری، می‌سازد و اشیا در قالب آن مفاهیم جامعه ساخته دسته‌بندی می‌شوند، لیکن ما باید اشیا را در نهایت “مطابق اصول خاص خودشان” دسته‌بندی کنیم. و این سخن، یعنی چنانچه دسته‌بندی‌های اولیه مطابق اصول خاص اشیا نباشد، باید آن دسته‌بندی‌ها را اصلاح کرد. به بیانی دیگر، دورکیم می‌خواهد بگوید دسته‌بندی اولیه‌ای که جامعه صورت می‌بخشد می‌تواند صادق یا کاذب باشد. اگر دسته‌بندی اشیا مطابق اصول خاص خودشان بود، صادق و صحیح است و اگر نبود کاذب و سقیم است و باید آن را اصلاح کرد. اگر قدری در این موضع تامل کنیم، در خواهیم یافت که بر محور “اصول خاص” اشیا می‌چرخد. به عبارت دیگر اگر فرضا اصول خاص اشیا در اختیار ما نباشد، یعنی ما ندانیم که آنها چیستند، یا بدانیم لیکن دانستن ما قوم به قوم یا قرن به قرن تغییر کند، در آن صورت تمیز دسته‌بندی صادق از کاذب و به تبع آن، اصلاح دسته‌بندی‌ها منتفی می‌شود. حال که روشن شد چگونه موضع دورکیم بر محور “اصول خاص” اشیا استوار است، شایسته است اصول خاص را قدری مورد تامل بیشتر قرار دهیم. در سطور بالا گفتیم “اگر فرضا” اصول خاص اشیا در اختیار ما نباشد و یا تغییر کند، اینک شایسته است سوال کنیم آیا چنین اصولی به واقع در اختیار ما هستند؟ یعنی آیا، به طور یقینی، ما می‌دانیم که آنها چیستند و کدامند؟ به نظر من، اگر دورکیم در جهت یافتن و معرفی “اصول خاص” اشیا، قدری تلاش می‌کرد، بزودی و به سهولت در می‌یافت که آنها به چه میزان فرار و چموش و بازیگرند و چگونه هنگامی که اجماع و اطمینانی از صید آنها حاصل شده، درمی‌یافت که صید، به واقع جانشین و نماینده “آنها” بوده، نه خود آنها بوده، نه خود آنها و اجماع و اطمینان به وجود آمده چیزی جز اطمینان و اجماع جامعه خود وی نبوده است اما متاسفانه چنین تلاشی صورت نمی‌گیرد.‌