پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

همچنان نگاه جنسیتی به زن


همچنان نگاه جنسیتی به زن

زن و نگاه جنسیتی به او موضوعی است كه امروزه در فرهنگ های گوناگون سراسر جهان می توان ردپایی از آن گرفت از آمریكا گرفته تا همین تهران خودمان

زن و نگاه جنسیتی به او موضوعی است كه امروزه در فرهنگ های گوناگون سراسر جهان می توان ردپایی از آن گرفت؛ از آمریكا گرفته تا همین تهران خودمان.

از فرهنگ هایی كه خود را به سلطه غرب فروخته اند، انتظاری جز این نیست كه از سویی برخی حقوقی مدنی را برای زنان تعریف می كنند و در جامعه جا می اندازند كه زن و مرد برابر و یكسانند. اما از سوی دیگر حتی در قالب همان حقوق برابر نیز از زنان انتظار دارند كه نقش یك كالای جنسی را بازی كنند. برای اثبات این ادعا كافی است به عرصه هایی كه قرار است زنان و نقشی برابر مردان ایفا كنند، توجه كنیم تا در یابیم كه حتی در چنین مواردی نیز زن نقشی برتر از یك ویترین جنسی ندارد. فی المثل چگونه است كه در عرصه رقابت های ورزشی مردان بسیار پوشیده تر از زنان ظاهر می شوند؟ نگاهی به پوشش زنان و مردان در عرصه های مختلف ورزشی در دهكده جهانی، مانند تنیس و دوو میدانی به وضوح این ادعا را ثابت می كند و یا كافی است در برنامه های تلویزیونی و اجرای خبر نگاهی به آرایش و پوشش زنان و مردان بیندازیم تا دریابیم كه زنان این گونه جوامع، حتی زمانی كه در نقش اجتماعی و ظاهراً فرا جنسیتی ظاهر می شوند، مكلفند كه نقش ویژه و البته در اولویت خود را به بهترین شكل بازی كنند. چه بسا كه اگر تن به این نگاه تحمیلی ندهند، اصولاً به بازی گرفته نشوند.

اما در فرهنگ سنتی و حتی مدرن ما نیز كیفیت برداشت عمومی جامعه از زنان، فراتر از این نیست، چه آنگاه كه زن قرار است فقط در زوایای خانه تعریف شود، چه آن زمان كه مانند عروسكی در كوچه و خیابان و محل كار به خودنمایی می پردازد.

آنانی كه در پیروی از نگرش غربی، در پی اثبات تساوی حقوق زن و مرد، مبنای اسلام را به سخره می گیرند، در عمل زن را در اسباب تفریح و خوش آمد مردان تعریف می كنند، چرا كه همین كه زنی در پی زیباتر جلوه كردن در چشم مردان به تزئین و آرایش خود می پردازد، خود را از مراتب انسانی پائین كشیده و نقش كالا را بازی كرده است. از طرف دیگر، وقتی كه در نگاه سنتی، از زن انتظار می رود در وهله اول، همسر خوبی برای شوهرش باشد- حال این كه شوهر او چگونه مردی است و آیا نقش شوهری خود را به خوبی ایفا می كند یا نه، فرقی نمی كند- در حقیقت دوباره گرفتار همان برداشت جنسیتی شده ایم.

در جامعه ما، مرد چنان تعریف شده كه با شنیدن این كلمه، نه تنها وظیفه همسری و پدری را در نظر نمی گیریم كه ابتدا نقش اجتماعی و مسئولیت های فراوان را در ذهن مجسم می كنیم، حال آن كه كلمه زن، مترادف همسر می شود و جایگاه اجتماعی پیدا نمی كند.

چنین نگاهی در كنار بی توجهی قانونی و نظارتی به مسئولیت های مردان در قبال همسران و خانواده موجب می شود پدیده های آزار دهنده اجتماعی نظیر فرار دختران از خانه، رشد تصاعدی طلاق و روابط نا بهنجار بروز پیدا كند و هر روز رشد بیشتری داشته باشد. آیا پدیده ای كه امروز با عنوان «مانكن های خیابانی» به كلیشه روز تبدیل شده است، یكی از نتایج چنین بی توجهی هایی نیست؟

آیا اگر زنان متناسب با توان و تحصیلات خود امكان رشد در موقعیت های اجتماعی می داشتند و فرصت رقابت با مردان هم تراز شان كه سال ها پس از آنان وارد عرصه های اجتماعی شده اند فراهم بود و همچون مردان فرصت آزمون و خطا پیدا می كردند، بدون آن كه زیر ذره بین باشند و پدیده ای به نام «سقف شیشه ای» در مسیر ارتقای شغلی آنان وجود نمی داشت، باز هم خیل عظیمی از زنان، احساس می كردند كه باید در نقش یك كالای جنسی خود را در معرض خریداران قرار دهند؟ آیا اگر چنین تقاضایی از سوی مردان جامعه نمی بود و اصولاً زن حتی در بستر خانواده به شكل یك كالای جنسی تعریف نمی شد، باز هم شاهد چنین فاجعه ای بودیم؟ و آیا مگر هر پدیده ای در جامعه از قاعده عرضه و تقاضا پیروی نمی كند؟

آیا اگر عرصه های تفویض شده به زنان در اجتماع این قدر كم و محدود نبود، باز هم شاهد رقابت های زنانه و حتی حسادت های زنانه كه راهشان را از خانه به سوی اداره و خیابان هم باز كرده اند، بودیم تا شاهد سركوفت مردان جامعه باشیم كه زنان، خود عرصه فعالیت را برخود تنگ می كنند؟

آیا چنین برداشتی از زن در دین مبین اسلام و در كلام خدا نیز هست؟

نگاهی به زنانی كه قرآن معرفی می كند و نقشی كه برای آنان قائل است، شاید رهنمود خوبی برای ما باشد تا ببینیم چقدر به آیات الهی پایبند بوده ایم.

داستان آسیه، داستان عجیبی است. او زنی است كه اتفاقاً در جایگاه همسری تعریف نمی شود، چرا كه قرار است نقش اجتماعی بزرگی بازی كند و از طرفی شوهرش مردی نیست كه لیاقت زنی چون او را داشته باشد. آسیه فراتر از فهم و درك بسیاری از مردان عصر خود به پیامبر زمانش، موسی، ایمان می آورد و در این مسیر، نه تنها از دست دادن تمامی موقعیت های اجتماعی خود را به عنوان همسر فرمانروا به هیچ می گیرد كه شكنجه و مرگ را به زندگی در بارگاه فرعون ترجیح می دهد و خداوند به این جهت است كه او را می ستاید.

مریم زن دیگری است كه در جایگاهی فراتر از نقش همسری و حتی مادری تعریف می شود. خانه این دختر جوان قرارگاه ملائكه است و میوه های بهشتی او تعجب و غبطه ذكریا را برمی انگیزاند. مریم در جایگاه مادری نیز نقشی كاملاً اجتماعی بازی می كند، او خاستگاه رسالت است.

اما ملكه سبا، بلقیس، زنی مشرك است كه به سوی توحید می آید. كافی است كه این فرمانروا را با دیگر فرمانروایان كه در قرآن از آنها نام برده شده و همگی مرد هستند مقایسه كنیم، مردانی مثل فرعون و نمرود. سرزمین آباد سبا را ببیند در مقابل سرزمین های غرق ظلم و جور این حاكمان. حكومت داری عاقلانه و منصفانه بلقیس را كه پس از شنیدن پیام سلیمان، به مشورت با درباریانش می نشیند و مدبرانه به آنها می گوید كه وقتی سرزمینی تصاحب شد، امرای آن ذلیل و خوار می شوند، مقایسه كنیم با رفتار مستبدانه فرعون و نمرود با اطرافیانش.

ادب و متانت بلقیس را در برابر سلیمان در كنار طغیانگری آن مردان فرمانروا در برابر معجزات پیامبران قرار دهیم. حجب او را می بینیم در دربار سلیمان زمانی كه به اشتباه دامنش را بالا می گیرد تا از آب بگذرد و بعد پی می برد كه پا روی شیشه گذاشته است و مقایسه كنیم با تكبر فرعون. نگوییم شكوه دربار سلیمان او را خاضع كرده است كه رفتار انسانی او را پیش از آن نیز دیده ایم و مگر نه این كه شكوه موسی در ماجرای اژدها بر فرعون نیز ظاهر شد و مگر نه این كه نمرود گلستان شدن آتش بر ابراهیم را دید؟

بلقیس به پیامبری سلیمان ایمان آورد و سركشی نكرد، اما مردان فرمانروا تا آخرین دم زندگی و با دیدن معجزات پیاپی، به جنگ با پیامبران عصر خود ادامه دادند.

راستی هدف قرآن از این مثال ها چیست؟ آیا قرآن نقش جنسیتی برای زن تعریف می كند؟ پس چرا در میان تمامی فرمانروایان نام برده شده در قرآن فقط یك نفر و آن هم یك زن است كه چنین نقش اجتماعی بزرگی بازی می كند؟

چرا در میان آن همه مردان متكبر، خودسر، مستبد و ناتوان، فقط یك زن به چنین نمادی از عقل، تدبر و اطاعت فرمان خدا تبدیل می شود؟

خداوند هیچ گاه مردم سرزمین سبا را جز به جهت آن كه مشرك بوده اند، به دلیل دیگری سرزنش نمی كند و مثلاً نمی گوید چه مردم نادانی كه حكومت زنی را پذیرفته اند.

در این خطوط پایانی به جملاتی از سخنان رهبر معظم انقلاب كه در دیدار گروهی از بانوان عنوان شده و راهنما و سرمشق من بوده است، اشاره می كنم:

«فاطمه زهرا(س) در قله بشریت قرار دارد و كسی بالاتر از او نیست و می بینیم كه آن بانوی مسلمان، این فرصت و قدرت را یافت كه خودش را به این اوج برساند. پس فرقی بین زن و مرد نیست و بخصوص شاید از همین جهت است كه خدای متعال در قرآن كریم، آن وقتی كه راجع به نمونه انسان های خوب و نمونه انسان های بد مثال می زند: و ضرب الله مثلاللذین امنوا امراهٔ و فرعون (تحریم آیه ۱۱) در مقابل هم در مورد انسان بد و نگونسار و كج رفتار و انسانی كه در جهت غلط حركت می كند به زن نوح و لوط مثال می زند. این جا، جای سؤال است كه مرد هم بود، حالا یكی از مرد و یكی را زن مثال می زد. نه، در همه قرآن وقتی می گوید: ضرب الله للذین آمنوا یا ضرب الله للذین كفروا، در هر ۲ مورد از زن مثال می زند. آیا این به معنای آن نیست كه ما باید از دیدگاه اسلام، به برداشت غلط و متأسفانه مستمر در تاریخ بشریت نسبت به جایگاه زن پاسخ بدهیم؟ اسلام می خواهد بایستد و این برداشت و روش و فهم غلط از مسأله زن را- كه در طول تاریخ هم وجود داشته است- تصحیح كند.

من تعجب می كنم- جز استثناها- چرا این گونه بوده است؟ چرا بشریت همواره درباره مسأله زن و مرد، كج فكر كرده است و می خواهد در مقابل این بایستد. شما از تعلیمات انبیا كه بگذرید، در همه برداشت ها و تحلیل ها و تفكرات بشری، جایگاه زن و مرد، جایگاه غلطی می باشد. حتی در تمدن های خیلی بلند پایه دنیای باستان- مثل تمدن روم و ایران- برداشت از زن، یك برداشت غلط است كه من دیگر نمی خواهم جزئیات و تفاصیل را بیان كنم و لابد خودتان می دانید و می توانید هم مراجعه كنید.

(دیدار با بانوان پزشك ۲۶ دی ۶۸).

سمیرا اصلان پور