یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نویسنده‌ای با جای پای خودش


نویسنده‌ای با جای پای خودش

● آن‌ها چه کسانی بودند؟!
(مجموعه داستان)
▪ احمد آرام
▪ نشر افق
▪ ۱۳۸۷
▪ ۲۰۰۰ نسخه
احمد آرام به تازگی مجموعه داستان «آنها چه کسانی بودند» را به وسیله نشر افق منتشر کرده است. آرام که …

آن‌ها چه کسانی بودند؟!

(مجموعه داستان)

احمد آرام

نشر افق

۱۳۸۷

۲۰۰۰ نسخه

احمد آرام به تازگی مجموعه داستان «آنها چه کسانی بودند» را به وسیله نشر افق منتشر کرده است. آرام که پیش از این «غریبه‌ در بخار نمک‌» و رمان «این مرده حالش خوب است» را در کارنامه خویش به ثبت رسانده در مجموعه داستان «آنها چه کسانی بودند» سعی بر آن داشته تا دست به تجربه‌ای جدید زده و تشخص ادبی خود را بیشتر کند. مجموعه داستان «آنها چه کسانی بودند» تجربه‌ای متفاوت در ادبیات داستانی ایران به حساب می‌آید که می‌تواند شکل دیگری از داستان کوتاه را به مخاطب عرضه کند. داستان‌های این مجموعه از ساختار قوی و تکنیک‌های مدرن داستان نویسی بهره‌مند‌اند. نثر محکم و چابک نویسنده در گیرایی و کشش داستان‌ها نقش مهمی را به عهده دارد. این مجموعه شش داستان دارد. داستان اول به نام «جفو» فضایی پر از سکون و هراس‌آور در جنوب را نمایش می‌دهد و داستان آخر، «هرگونه صحبت درباره برامس یا بروکنر اکیدا ممنوع» حمله تروریستی به برج‌های دوقلوی آمریکا را دستمایه قصه خود کرده است. کمی فضای نمایشی را نیز در تمام داستان‌ها می‌توان حس کرد که بی‌ارتباط با فعالیت گسترده احمد آرام در زمینه نمایش و ادبیات نمایشی نیست.

شخصیت‌های این داستان‌ها سردرگمی قریبی دارند که خواننده را به خود نزدیک کرده و وارد جریان داستان می‌کنند. در بیشتر داستان‌ها راوی مدام تغییر می‌کند و آن قدر سرعت این تغییر زیاد است که گویی خواننده یک حادثه را در آن واحد از چند دوربین مختلف مشاهده می‌کند. از طرف دیگر فضای کولاژ وار داستان‌ها نظم ذهنی خواننده را به هم می‌ریزد:

«زخم بستر گرفته بودم و تو مرا بغل کردی و بردی به باغ تیمارگاه. مانند طفل کور و کری مرا از زیر درختان غان عبور دادی. بوی جلبک‌ها زیر دماغم می‌زد و مرا خوشحال می‌کرد.

روی نیمکت سنگی می‌نشینیم و به یک عنکبوت سیاه نگاه می‌کنیم. چه شد که خواب‌مان برد؟ نمی‌دانم اما می‌دانم که خیلی خسته بودیم. بیدار که شدیم خرت و پرت‌هایت را دزدیده بودند.»

«به او گفتی بیا و در این هوای ملس با یکدیگر محاوره کنیم. به تو خیره می‌شود و تو مانند خرمگس‌های سمج رهایش نمی‌کنی و از فواید محاوره با او حرف می‌زنی، اینکه محاوره چیز خوبی است و دقت ما را در گزینش واژه‌ها اندازهگیری می‌کند»

این نکته به خصوص در داستان «نگاه گاو سهل‌الوصول به مینوتورهای خاکستری» به خوبی مشهود است بخش اول داستان این‌گونه شروع می‌شود: چشم‌هام را باز می‌کند. و چند صفحه بعد بخش دوم داستان با راوی جدید: چشم‌هاش را به زور باز کردم. و بخش سوم یا راوی سوم نیز با این جمله شروع می‌کند: چشمانش کاملا باز بود. با این وصف این تجربه متفاوت، تجربه موفقی نیز بوده است که در گیرایی و کشش خواننده به سوی خود پیروز بوده و از طرف دیگر نظر منتقدان را نیز جلب می‌کند.

احمد آرام با این مجموعه نشان داد که مسیر خاص خود را در ادبیات ایران طی می‌کند و به دنبال تکرار تجربه‌های پیشین نیست. حتی هزیان‌های شخصیت‌هایش نیز متفاوت و بدیع‌اند:

«تو بیرحمانه به دنده‌اش می‌کوبی. از خواب می‌پرد و بی‌اراده جمله‌ای به زبان می‌آورد که هیچ ربطی به مکانی که در آن قرار داریم نداشت. به گمانم گفت: «استراتژی تجاوز» یا یک چیزی شبیه به این. بعد‌ها که جمله را به یادش آوردیم گفت که چنین جمله‌ای را نمی‌شناسد و شاید گفته باشد: «اورانیوم ضعیف شده» و هاج و واج نگاهش کردیم» (بخشی از داستان «همینطور است»)

مهیار زاهد