یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

سـریال هایـی کـه جانشـینی برایشـان یـافت نشـد


سـریال هایـی کـه جانشـینی برایشـان یـافت نشـد

نگاهی به سریال های ماندگار و قدیمی تلویزیونی

سال‌هاست که اگر از متولدان دهه پنجاه و اوایل دهه شصت به قبل، درباره ماندگارترین سریال‌های تلویزیونی‌ای که به خاطر دارند سوال کنند بی‌تردید از مجموعه‌های تلویزیونی‌ای یاد می‌کنند که در دوران کودکی خود دیده‌اند‌. حتی کسانی هم که سن و سالی از آنان گذشته و در دهه شصت دوره جوانی و نوجوانی و حتی میانسالی را نیز طی می‌کردند به جرات نام سریال‌های جاودان آن روزگار را بر زبان می‌آورند‌.

هزاردستان‌، سربداران‌، بوعلی سینا و... نام سریال یا همان مجموعه‌های تلویزیونی‌ای است که هرگز بوی کهنگی نمی‌گیرند، چون در فیلمنامه آن اصول دراماتیک رعایت شده و کارگردان و تهیه‌کننده آن نیز به این نکته فکر نمی‌کرده کاری بسازد که یک بار فضای آنتن را پر کند و بعد از آن یا به آرشیو سپرده شود یا اگر چند بار به پخش ‌رسید بازهم فقط برای پر کردن آنتن باشد‌. این سریال‌ها یک اتفاق در تلویزیون کشور ماهستند که بخشی از تاریخ تلویزیون ما را می‌سازند؛ بخشی که تنها می‌توان به آن بخش افتخار کرد و با سربلندی آن را به نسل آینده هم نشان داد ‌چرا که دیگر این نوع سریال سازی در تلویزیون ایران ادامه پیدا نکرد و سریال‌های تلویزیون ایران اغلب روز به روز مسیر رو به اضمحلالی را طی کردند‌. آن چنان که پس از گذشت حدود سی سال هنوز شبکه‌های برون‌مرزی ایران‌(‌همچون آی‌فیلم‌) در مواقع حساس برای جلب نظر تماشاگرانش باز هم تصمیم به پخش این مجموعه‌های تلویزیونی می‌گیرد‌. به بهانه باز‌پخش چندین‌باره این ماندگار‌ترین سریال‌های تلویزیونی مروری می‌کنیم بر این سریال‌ها با د‌ر‌نظر گرفتن اولویت تاریخ پخش‌شان از تلویزیون یا همان سیمای جمهوری اسلامی ایران .

● افسانه سلطان و شبان:‌‌ طنزی که موقرانه خنده بر لب‌ها نشاند

طنز با لودگی فرق دارد. این را همه می‌دانند به خصوص آن‌ها که در گذشته ساخت مجموعه‌های تلویزیونی را برعهده داشتند. صحبت از سال‌ها پیش است؛ در واقع سی و دوسال پیش، هنگامی که مهدی‌ هاشمی و داریوش فرهنگ، ساخت مجموعه تلویزیونی «افسانه سلطان و شبان» را آغاز کردند.

در آن سال‌ها، برنامه‌های تلویزیون به دلیل شرایط خاصی که در عرصه سیاسی و اجتماعی حاکم بود و دگردیسی و تغییر بزرگی که در بینش و نگرش جامعه شکل گرفته بود، فاقد الگو و نمونه پیشینی از یک مجموعه طنز تاریخی بود و ساخت افسانه سلطان و شبان نخستین تلاش در این زمینه به شمار می‌رفت.

البته دامنه پیشگامی «افسانه سلطان و شبان» تنها به نخستین طنز تاریخی بودن، محدود نبود، بلکه این مجموعه در واقع نخستین مجموعه تلویزیونی خاطره ساز کشور بود که ساخت آن‌ها در دهه شصت و هفتاد خورشیدی انجام شد.

افسانه سلطان و شبان با الهام از «حکایت یوسف شاه سراج یا ستارگان فریب خورده»؛ نخستین رمان منتشر شده به زبان فارسی، ساخته شد. این رمان نوشته فتحعلی آخوندزاده است که در سال ۱۲۵۳ هجری خورشیدی یعنی زمانی نزدیک به یک قرن و نیم پیش توسط میرزا‌جعفر قراچه داغی به فارسی برگردان شده و به این ترتیب نخستین رمان به زبان فارسی منتشر می‌شود.

خط داستانی حکایت یوسف‌شاه سراج درباره پادشاهی است که در اختر و کوکب می‌بیند که قرار است حادثه بدی برایش رخ دهد و به همین دلیل دشمن خود را به جای خویش می‌نشاند تا اقبال بد بر او فرو افتد. نکته اینجاست که این داستان خود برپایه یک واقعه تاریخی در زمان حکومت شاه عباس صفوی بر ایران نوشته شده است که وقوع آن توسط اسکندر بیک ترکمان در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی گزارش شده است. این کتاب در کل مهم‌ترین سند تاریخی دوران شاه عباس یکم و پنج سال ابتدای سلطنت شاه صفی محسوب می‌شود و در بخشی از آن در حدود نیم صفحه شرح داده می‌شود که چگونه شاه عباس صفوی برای جلوگیری از فرود آمدن اقبال بد بر سرش، فردی را در روزی معین جای خود می‌نشاند!

مهدی‌ هاشمی و داریوش فرهنگ، با استفاده از این خط داستانی تاریخی، مدتی در متل صحرای نوشهر مقیم شدند تا به نگارش فیلمنامه نخستین مجموعه تلویزیونی خاطره‌ساز دهه ۶۰ خورشیدی بپردازند و به این ترتیب سرانجام داستانی طنز آلود درباره سلطانی خوشگذران و کوته‌فکر شکل می‌گیرد که شبانی ساده دل را به قصد فریب بخت و اقبال به جای خود می‌نشاند، اما سرانجام تلخک و دوست کاتبش که متوجه تغییر رفتار سلطان شده‌اند به جستجوی حقیقت می‌پردازند و تلخک جانش را در این راه از دست می‌دهد. کاتب که به ماهیت اصلی سلطان جدید پی برده است او را از اصل ماجرا باخبر می‌سازد و با هم نقشه‌ای برای از بین بردن درباریان و رهایی زندانیان طرح می‌کنند. وزیر اعظم کشته می‌شود و سلطان بانو خودکشی می‌کند. از سوی دیگر سلطان اصلی که عادت به زندگی روستایی ندارد در دِه شبان خرابکاری به بارآورده و پس از دریافت کتکی مفصل، توسط اهالی از دِه رانده می‌شود. در این میان خوابگزار اعظم مژده می‌آورد که آن تاریخ شوم گذشته و جان سلطان از تیرهای بلا در امان مانده است. سلطان و خوابگزار به قصر باز می‌گردند و کاتب به استقبال‌شان می‌آید. سلطان که از این موضوع تعجب کرده سراغ درباریان و ملازمانش را می‌گیرد و پاسخ می‌شنود که همگی در سیاهچال هستند. سپس کاتب با لبخندی درهای تالار را گشوده و زندانیان رها شده از بند با تیغ‌هایی بران به سمت سلطان حمله‌ور می‌شوند. کابوس سلطان به حقیقت پیوسته است.

این داستان طنز آلود با بازی مهدی ‌هاشمی در دو نقش سلطان و شبان، کارگردانی هنری داریوش فرهنگ و کارگردانی تلویزیونی مسعود فروتن در سال ۱۳۶۰ ساخته می‌شود و پخش آن با حمایت امام خمینی (ره) از شبکه یک صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به سرعت با استقبال عمومی جامعه مواجه می‌شود. به این ترتیب پایه نوعی از طنز تلویزیونی در قالب مجموعه‌ای داستانی ارایه می‌شود که در عین جذابیت برپایه رویدادی واقعی بنا گذاشته شده و از سوی دیگر برخلاف نمونه‌های دم دستی و ساده‌انگارانه‌ای که تنها با سخره کردن فرد و رفتارش موجب ایجاد طنز می‌شوند، با ایجاد موقعیت خنده‌دار، موجب ایجاد خنده و طنز شد. تاکید بر ایجاد موقعیت طنز به جای استهزای فرد، عاملی است که تجربه آن نه تنها در تلویزیون در سال‌های نخست دهه شصت انجام شد، بلکه در عرصه سینما نیز با فیلمهایی نظیر «کفش‌های میرزا نوروز» تجربه شد و نشان داد که از موفقیت زیادی نیز برخورداراست.

به هر تقدیر، افسانه سلطان و شبان، نخستین ساخته مهم تلویزیون در سال‌های نخست انقلاب بود که در خاطرات چند نسل از مردم کشور به شکل یک نقطه مشترک حک شده است و توانست در دل‌های مردم نفوذ کند.

● سربداران‌: آغاز باور به سینما و تلویزیون ملی

خاطره ملموس و شیرین «افسانه سلطان و شبان» از ساخت یک مجموعه تلویزیونی طنز تاریخی هنوز گرم بود که در همان سال‌ها مجموعه دیگری از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد که کفه ترازو را به نفع سینما و تلویزیون ملی در برابر انتقاداتی که به وجود و ضرورت آن مطرح بود، چرخاند. مجموعه تلویزیونی «سربداران» در واقع نقطه اوج شروع حرکتی در تلویزیون و سینما بود که به ساخت آثار متعدد تاثیر‌گذار دیگری انجامید.

مجموعه تلویزیونی سربداران، روایت بخشی از تاریخ مبارزات آزادی طلبانه مردم ایران در بخشی از تاریخ این سرزمین است. در این مجموعه تلویزیونی تاریخی که در سال ۱۳۶۳ ساخته شد نشان داده می‌شود که چگونه سربداران خراسان به رهبری شیخ حسن جوری، علیه استیلای ایلخانان مغول بر ایران قیام می‌کنند. کارگردانی این مجموعه را محمدعلی نجفی بر عهده داشت و کیهان رهگذر تهیه‌کننده، نویسنده و مشاور کارگردان بود.

امین تارخ در این مجموعه ماندگار، در نقش شیخ حسن جوری، سوسن تسلیمی در نقش فاطمه همسر شیخ حسن جوری، علی نصیریان در نقش قاضی شارح، محمدعلی کشاورز در نقش خواجه قشیری، زنده‌یاد فیروز بهجت محمدی در نقش طغای، زنده‌یاد جمشید لایق در نقش ارغون شاه، افسانه بایگان در نقش ترکان خاتون، محمد ابهری در نقش امیر محمود اسفراینی و عنایت بخشی در نقش خان باشتین، بازی کردند. از دیگر بازیگران این پروژه بزرگ سازمان صدا و سیمای ایران می‌توان به عطاءالله زاهد، جهانگیر صمیمی‌فرد، سعید اویسی، فتحعلی اویسی در نقش ایلچی طغای، حسین محجوب، اسماعیل محرابی، محمدعلی ساربان، بهروز بقایی، علیرضا شجاع نوری، چنگیز وثوقی در نقش محمد بیک، آتش تقی‌پور، مینو ابریشمی، رضا کرم‌رضایی، شهرزاد کمالی،‌ هاشم ارکان، حسین محب‌اهری و حسین خانی‌بیک اشاره کرد. سرپرست گویندگان این سریال نیز، علی کسمایی بود.

سربداران، از نظر ساخت و اجرا در حدی از استاندارد سینما و تلویزیون قرار داشت که پیش از آن تجربه نشده بود. داستان تاریخی آن با دقت زیادی پرداخت شده بود تا درعین وجود جاذبه روایی و نمایش روابط انسانی از اصل نمایش واقعیت قیام سربداران خراسان غافل نشود و به نمایش یک داستان عاطفی در بستر تاریخی تنزل نکند.

پخش مجموعه تلویزیونی سربداران در سال ۱۳۶۳ از شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران موجب شد تا برای نخستین بار مردم احساس کنند که یک مجموعه ایرانی از چنان گیرایی و زیبایی برخوردار است که می‌تواند بیشتر مردم را به تماشای خود ترغیب کند به شکلی که برای نخستین بار مردم اَبَرشهرهای کشور مشاهده کردند که به هنگام پخش یک برنامه از شبکه یک سیما، خیابان‌های شهر خلوت می‌شود!

دقت در انتخاب مناظر و مرایای تصویر شده در مجموعه سربداران به همراه طراحی لباس دقیق موجب شده بود تا تصویر دقیقی از دوران تاریخی که داستان مجموعه روایت می‌کرد برای بیننده آن فراهم شود. انتخاب بازیگر نیز برای نقش‌های متفاوت این مجموعه با دقت بالایی انجام شده بود تا بازیگران بر اساس خصوصیات و توانایی فنی بازیگری و فیزیک بدنی خود، متناسب با نقش انتخاب شوند و به این ترتیب برای مخاطب نقشی باورپذیر بازی کنند. همه این عوامل در کنار فیلمنامه‌ای که به دقت پرداخت شده بود موجب شد تا محمد علی نجفی کارگردان توانمند این اثر مجموعه‌ای خلق کند که به حق می‌توان از آن به عنوان نقطه تحولی در سینما و سیمای ملی یاد کرد. زیرا پس از نمایش این مجموعه بود که باور به توانمندی سینما و سیمای ملی در ساخت آثار عظیم و بزرگ سینمایی و تلویزیونی شکل گرفت و بستر برای ساخت آثار مهم دیگر فراهم شد.

به این ترتیب سربداران همزمان با داستانی که روایت می‌کرد، خود داستان سازی در عرصه سیما و سینمای کشور شد. داستان سربداران روایت مبارزه مردم برای آزادی بود و خود مبارزه‌ای برای اعتماد به سینما و سیمای ملی بود تا این باور به توانایی هنرمندان کشور ایجاد شود که می‌توان در داخل کشور به ساخت آثار مهم و تاثیر‌گذار اقدام کرد.

پخش سربداران با چنان استقبالی روبرو شد که تا مدت‌ها خاطره آن زنده و گرم‌بین مردم روایت می‌شد و تکیه کلام‌های آن به شکل ضرب‌المثل مورد استفاده مردم بود. کودکان بسیاری در مدرسه به بازی و تقلید صحنه‌هایی از آن در زنگ‌های تفریح پرداختند و با این کار نقش آن مجموعه را در ذهن خود جاودانه کردندو به این ترتیب مجموعه سربداران بدل به یکی از خاطره‌سازهای بزرگ و مهمی شد که با گذشت سی سال از ساخت آن هنوز نقشی پر‌رنگ در ذهن جامعه دارد و بازپخش آن در برخی شبکه‌ها مانند «آی‌فیلم» با استقبال مخاطب روبرو است.

● بوعلی سینا: چگونه علم‌آموزی در سطح ملی ترویج شد

تماشای مجموعه سربداران موجب شد تا علاقمندی عمومی به تاریخ ایران جلب شود و جامعه به سطحی از انگیختگی عمومی رسد که نیاز به بازخوانی و مرور دیگر جنبه‌ تاریخ ملی احساس شود. ساخت و پخش مجموعه تلویزیونی «بوعلی‌ سینا» در واقع پاسخی به همین نیاز برانگیخته ملی بود.

نویسندگی و کارگردانی مجموعه تلویزیونی بوعلی سینا را زنده‌یاد کیهان رهگذر برعهده داشت. ساخت این مجموعه در سال ۱۳۶۴ انجام شد و نمایش آن پس از نمایش اثر موفق سربداران با استقبال زیاد مواجه شد و طعم روند مستمری از ساخت آثار درخور اعتنا در تلویزیون را نوید داد. در این مجموعه عظیم تاریخی، امین تارخ در نقش بوعلی سینا کنار بازیگرانی چون زنده‌یاد فیروز بهجت‌‌محمدی، زنده‌یاد جمشید لایق، اسماعیل محرابی، چنگیز وثوقی و سرور نجات‌اللهی بازی کرد. ساخت موسیقی این مجموعه نیز بر عهده فرهاد فخرالدینی بود. عوامل ساخت و تولید مجموعه تلویزیونی بوعلی سینا در ساخت آن تلاش بسیاری کردند تا فضای ایران در سده چهارم را باز‌آفرینی کنند و در این راه به شکلی موفق شدند که هنوز خاطره تصویری آن با گذشت بیست و هشت سال از زمان ساخت مجموعه از یادها پاک نشده است.

یکی از نقاط قوت مجموعه بوعلی سینا موسیقی متن آن است که نهایت دقت در بازآفرینی صوتی حال و هوای سده چهارم در آن به کار رفته است به شکلی که اکنون بسیاری از ایرانیان به ناخودآگاه هنگام صحبت از تاریخ ایران در سده‌های چهارم طنین آن را در ذهن مرور می‌کنند.

محور داستانی مجموعه بوعلی سینا درباره زندگی بوعلی سینا، دانشمند بزرگ ایرانی است به شکلی که تاریخ ایران در زمان زندگی او با ظرافت تمام در کنار شرح زندگی این نابغه ایرانی به تصویر کشیده می‌شود.

در این مجموعه در کنار داستان زندگی نابغه ای چون بوعلی سینا که خدمت به مردم برای او در اولویت اول بود، فقر و تنگدستی مردم ایران در دوره‌های مختلف نشان داده شده است و می‌توان دید که فیلسوفان ایرانی چگونه در خدمت به اسلام گام بر داشته‌اند و در سراسر دنیایی که ارتباط در آن به شکل امروز نبود، افکار خود را ترویج دادند.

بازی امین تارخ در نقش بزرگسالی بوعلی سینا هر چند بسیار مورد تحسین جامعه قرار گرفت، اما دقت در ساخت و ارایه این نقش به حدی بالا بود که همه به هنگام نمایش این مجموعه بوعلی سینا را می‌دیدند و کسی هیچ گاه امین تارخ را در این نقش نمی‌دید و نقش هیچ گاه بر زندگی حرفه ای بازیگر سایه نیفکند. محبوبیت مجموعه بوعلی سینا، نه تنها به دلیل نمایش بخشی از تاریخ ایران بود، آن هم در زمانی که ایرانیان به بازخوانی تاریخ خود علاقمند بودند، و نه تنها به دلیل آن که چهره دانشمندی ایرانی را نشان می‌داد که مایه فخر ملی و غرور ایرانی را فراهم می‌کرد، بلکه به دلیل تاکیدی بود که در وجه علمی و دانشوری حکیم بوعلی سینا می‌شد.

در این مجموعه نشان داده می‌شد که تا چه حد بوعلی سینا به دلیل علم و دانشی که دارد مورد توجه حکام و دولتمردان زمان خود است و وجود او تا چه اندازه موجب افزایش رفاه زندگی هموطنانش شده است. تاکید دولت‌ها برای بهره بردن از حضور بوعلی سینا در شهر و مملکت خویش به حدی بود که حتی برای از دست ندادن او تن به جنگ و لشگر‌کشی می‌دادند و یا افرادی را مامور می‌کردند که تمام عمر به دنبال او باشند شاید که بتوانند دل دانشمند ایرانی برای حضوری حتی چند روزه در سرزمین خود راضی کنند.

همین مساله موجب شد تا موجی از علاقمندی به دانش‌اندوزی در کشور ایجاد شود و بسیاری از محصلان کشور، الگویی از آینده تحصیلی برای خود از وجود این دانشمند ایرانی داشته باشند و با شدت و اشتیاق فراوان به تحصیل بپردازند. در واقع کم نیستند افرادی که اکنون با گذشت بیست و هشت سال از ساخت مجموعه بوعلی سینا اگر به خاطره خود رجوع کنند، علت موفقیت تحصیلی خود را الگو قرار دادن زندگی این دانشمند ایرانی معرفی می‌کنند و تصویری که در مجموعه بوعلی سینا از او ارایه شد.

در واقع بخشی از موج توجه و علاقه مندی به دانش‌اندوزی که بین دانش‌آموزان سال‌های دهه شصت در کشور دیده شد و افزایش توجه به تحصیلات عالیه که از همان زمان در کشور آغاز شد، بی تردید تحت تاثیر ساخت و نمایش مجموعه تلویزیونی بوعلی سینا بوده است. به شکلی که امروز بسیاری از آنهایی که دوران دبستان خود را هم زمان با نمایش این مجموعه سپری کردند در خاطرات دور خود از بوعلی سینا قهرمانی در ذهن داشتند که هدف زندگی‌اش را با ابزار علم و دانش تحقق بخشید و به همین ترتیب به دنبال داشتن این الگوی ذهنی کودکان دبستانی آن سال‌ها نیز به کسب دانش و استفاده از ابزار علم و دانش در تحقق هدف زندگی‌شان علاقمند شدند. بوعلی سینا یک مجموعه تلویزیونی بود که دستاوردهای بزرگی به همراه داشت، دستاوردهای که بعدها در قالب پیشرفت‌های علمی دانشگاهی خود را نشان داد و به این ترتیب زمینه‌سازی برای یک حرکت علمی در کشور شد.

بسیاری از مخاطبانی که پخش مجموعه بوعلی سینا را از شبکه یک تماشا کردند، هنوز به خوبی این جمله بوعلی سینا را در این مجموعه به خاطر دارند که می‌گوید‌: «بوعلی عمر طولانی ندارد. وقت تنگ است و ناخوانده بسیار دارم.»و چه بسیار ایرانیانی هستند که اندک علاقه خود به مطالعه را در نتیجه تماشای همین مجموعه به دست آوردند.

● گرگ‌ها: داستان درد آشنای تاریخ

نیمه ده شصت، دوران خوشی برای سیما بود، دو تجربه موفق سربداران و بوعلی سینا، روند تولید مجموعه‌های تاریخی را تثبیت کرده بود، بنابراین طبیعی بود که مجموعه خاطره ساز بعدی سیما نیز در بستری تاریخی ساخته شود. گرگ‌ها عنوان مجموعه خاطره‌ساز بعدی بود که در سال ۱۳۶۵، درست در نیمه دهه شصت به نمایش در آمد. گرگ‌ها در دوازده قسمت بر اساس متنی که نگارش آن را داود میرباقری بر عهده داشت، ساخته شد، البته کارگردانی تلویزیونی اثر را نیز خود نویسنده بر عهده گرفت در حالی که کارگردان هنری اثر علی شوقیان بود. پشتوانه موفق دو مجموعه تاریخی پیشین از همان ابتدا زمینه مناسبی برای موفقیت این مجموعه مهیا کرده بود و انتخاب مجموعه‌ای از بازیگران توانمند کشور با تجربه ای برآمده از توانمندی‌های عرصه هنرهای نمایشی مانند علی نصیریان، داوود رشیدی، محمدعلی کشاورز، ثریا قاسمی، سیاوش طهمورث، راضیه برومند، رسول نجفیان، جهانگیر صمیمی فرد و ژاله علو موجب شد تا این مجموعه نیز از گیرایی لازم برخوردار باشد تا در دوازده قسمت نگه‌ها را به خود معطوف نگاه دارد و موجب شود تا تکیه کلام‌های رایج در این مجموعه نیز به زبان محاوره روزمره مردم راه یابد و بخش دیگری از خاطره‌ چند نسل با تماشای آن پیوند بخورد. داستان گرگ‌ها با محکومیت مردی بی‌گناه به نام «صفدر آهنگر» شروع می‌شود که محکوم به اعدام شده است، از سوی دیگر حکیم شهر که مردی متقی و پرهیزگار است، به سبب این حکم به مقابله با حاکمیت وقت برمی‌خیزد و در نهایت نهضتی برپا می‌شود که سبب‌ساز سقوط حکومت و آزادسازی زندانیان می‌شود. خط اصلی داستانی گرگ‌ها برای مخاطب بسیار آشنا و به اصطلاح نخ نما بود با این وجود با دقت روند دادرسی فاسد موجود در دوره ای از تاریخ ایران را به نمایش می‌گذاشت. مطابق اسناد موجود در دوران صفوی حکم صادر شده از سوی خان یا والی و حکمران هر ایالت و ولایت از طرف نماینده‌ای به نام داروغه ابلاغ می‌شد. داروغه عسس را فرمان می‌داد تا احکام صادره را اجرا کند.

از طرف پادشاه نیز یک نفر به نام «دیوان بیگی» و یک نفر به نام «کلانتر» تعیین می‌شد تا برحق یا ناحق بودن احکام صادره مراقبت نمایند و نگذارند افراد ملت زیر فشار و اوامر ظالمانه قرار گیرند. اما مساله این بود که در عهد صفوی داروغه‌ها و ماموران وی حقوقی بابت خدمات خود از دولت دریافت نمی‌کردند و درآمد ایشان از طریق دستگیری دزدان و اخذ سهمی از اموال دزدیده شده تأمین می‌شد. اگر سرقتی اتفاق می‌افتاد، داروغه چهل روز مهلت داشت که مال مسروقه را بیابد و اگر موفق به یافتن دزد نمی‌شد، می‌بایست بهای مال مسروقه را خود تقبل می‌کرد. همین امر نیز موجب می‌شد تا داروغه به خطا رود و بیگناه را به جای گناه کار معرفی کند تا مال خود را نبازد. داوود میرباقری که نوشتن فیلمنامه گرگ‌ها را بر عهده داشت یکی از متبحرترین نویسندگان متن‌های تاریخی و گفت و گوهای ویژه اینگونه متن‌هاست که البته ساخت مجموعه تلویزیونی گرگ‌ها نخستین تجربه کارگردانی تلویزیونی او بود، هر چند که پیش از این در عرصه هنرهای نمایشی از شهرت مناسبی برخوردار بود. میرباقری با ساخت مجموعه گرگ‌ها تلاش داشت ضمن بیان مکرر وقایع تاریخی به نقش مردم و خواست آنان در به نتیجه رساندن چنین جریان‌هایی اشاره کند. جدا از شکل و قالب نمادین اثر و بی‌مکانی و بی‌زمانی آن، اگر «گرگ‌ها» را اثر صرف تاریخی ندانیم، باید بگوییم یک مجموعه غیرمستند تاریخی است که از گونه‌ای فضاسازی تاریخ ایرانی بهره گرفته است و به نوعی بانی شیوه‌ای از ارجاع تاریخ در مجموعه‌های تلویزیونی می‌شود که در آینده بارها در مجموعه‌های مختلف نیز از آن تقلید شدبی آن که این مجموعه‌ها بتوانند کیفیت و تاثیرگذاری گرگ‌ها را تکرار کنند.

گرگ‌ها عظمت مجموعه‌های سربداران و بوعلی سینا را نداشت و بیشتر از نظر ساخت شیوه جمع و جور‌تر و کم‌هزینه‌تر افسانه سلطان و شبان را در پیش گرفته بود، هر چند که فاقد لحن طنز آن بود و بیشتر قصد بیان عریان حقیقت را داشت، هرچند که این حقیقت تلخ به نظر آید.با این وجود گرگ‌ها نیز در صف مجموعه‌هایی قرار داشت که توانست برای چند نسل خاطره‌ساز باشد و مردم در شرح زندگی به نمایش در آمده در آن دقیق شده و داستان آن را به سان یک حکایت اخلاقی پذیرفتند.

● امیرکبیر: نمایشی از عظمت ایستادگی بر سر اقتدار ملی

دایره توجه به ساخت مجموعه‌های تلویزیونی بر اساس وقایع تاریخی و شخصیت‌های نامدار و نوابغ ملی‌، در دهه شصت تنها به محدوده تاریخی حمله مغول تا انتهای دوران صفوی محدود نشد، بلکه موفقیت مجموعه‌ای مانند بوعلی سینا زمینه‌ساز ساخت مجموعه دیگری را فراهم کرد که سرگذشت زندگی یکی از بزرگترین مردان عرصه سیاست ایران در دوران قاجار را روایت می‌کرد. ساخت مجموعه تلویزیونی امیرکبیر، در سال ۱۳۶۳ آغاز شد و در سال ۱۳۶۴ پخش آن از تلویزیون آغاز شد.

پرویز زاهدی فیلمنامه امیرکبیر را نوشت و سعید نیکپور آن را کارگردانی کرد‌، به این ترتیب با توجه به آن که نویسنده فیلمنامه و کارگردان اثر در این مجموعه تلویزیونی یکی نبود‌، در واقع گامی بزرگ در زمینه ایجاد استانداردی در زمینه ساخت آثار سینمایی و تلویزیونی به شمار می‌آمد. البته این بار نیز کارگردان اثر به کارگردانی آن اکتفا نکرد و به جای نگارش فیلمنامه به بازی در آن پرداخت. در واقع نیک پور در این مجموعه در کنار ایرج راد، محمد مطیع، فخری خوروش و ژاله علو به ایفای نقش پرداخت تا به این ترتیب با ارایه برداشتی تصویری از شخصیت و رفتار امیرکبیر نقشی خاطره ساز در ذهن‌ها ساخته و پرداخته شود.

مجموع? امیرکبیر در واقع یکی از بخش‌های مجموعه «قرن سرنوشت» بود. در آن زمان در تلویزیون تصمیم گرفته شده بود تا زندگی شخصیت‌های معروف یک قرن‌ گذشته در قالب مجموعه‌های تصویری ساخته و به نمایش گذاشته شود. نخستین بخش آن نیز مجموعه‌ای با نام «شاه شکار» بود که در سال ۱۳۶۱ ساخته شد و نشانگر زندگی میرزا رضا کرمانی بود. با این وجود در میان آنچه تحت عنوان مجموعه قرن سرنوشت ساخته شد‌، هیچ قسمتی به مانند امیرکبیر در ذهن جامعه نفوذ نکرد و تاثیری چنان شگرف باقی نگذاشت تا بدل به یک مجموعه خاطره‌ساز شود که چند نسل جامعه از آن خاطره‌ای مشترک داشته باشند‌، در حالی که امیرکبیر از این قدرت برخوردار بود تا همه نسل‌های خانواده‌های ایرانی در دهه شصت را در زمان پخش کنار یکدیگر‌، چشم دوخته به صفحه تصویر تلویزیون نگاه دارد.

امیرکبیریکی از موفق‌ترین مجموعه‌های تلویزیونی بود که با وجود پخش مکرر آن از همچنان توان جذب مخاطبان جدید و نسل‌های تازه را دارد. یکی از جذاب‌ترین و ماندگارترین صحنه‌های مجموعه امیرکبیر، مربوط به تصویر پیر شدن یک شبه امیرکبیر پس از تحمل مصائب و رنج‌های بی‌شماری است که از سوی دربار فاسد ناصرالدین شاه در راه اصلاح مملکت متحمل شد. این صحنه تا مدت‌ها بین مردم به عنوان یک نمونه و الگو از ایستادگی یک مرد در گذشته تاریخی نه چندان دور بر سر اقتدار ملی و کوتاه نیامدن در راه مواضع درست خود در برابر درباریان فاسد و طمع کشورهای خارجی برای سوء‌استفاده از منابع و منافع موجود در ایران‌، روایت می‌شد.

ساخت امیرکبیر با توجه به محل تصویربرداری آن یعنی کاخ شمس‌العماره و بناهای قاجاری موجود در تهران‌، در سال‌های دهه شصت موجب شد تا کیفیت خاصی در این مجموعه ارایه شود، زیرا در واقع تصویربرداری به جای دکور در خود محل تاریخی رویداد انجام می‌شد. به همین دلیل نیز فضای واقع‌گرایانه موجود در مجموعه بسیار تشدید شده بود. یکی دیگر از نقاط قوت مجموعه امیرکبیر، موسیقی ساخته شده برای آن بود. این موسیقی را که یکی از موسیقی‌های ماندگار تلویزیونی است، کامبیز روشن‌روان ساخت. روشن روان خود دانش‌آموخته هنرستان موسیقی ملی در رشته‌ ساز تخصصی فلوت و سنتور بود. به همین سبب شناخت مناسبی از هر دو گونه موسیقی غربی و ایرانی داشت. شیوه اصلی روشن‌روان در آهنگسازی این مجموعه، بهره‌گیری از گوشه‌ها و نغمه‌های اصلی ردیف موسیقی ایرانی و رنگ‌آمیزی آنها برای ارکستر موسیقی ملی بود.‌هارمونی مورد استفاده در این موسیقی برگرفته از‌هارمونی کلاسیک بود و ارکستراسیون آن نقش‌هایی هماهنگ و متعادل برای هر دو گروه سازهای غربی و ایرانی داشت. نکته دیگر این بود که آهنگساز با توجه به آن که محور اصلی داستان مجموعه نمایش شخصیت امیرکبیر بود، در ساخت آهنگ نیز همین امر را مد نظر قرار داد و برای شخصیت امیرکبیر موسیقی خاصی طراحی کرد که به شکل بارزی بیانگر هویت ذاتی، روحی و شخصیتی‌ است که مردم ایران از امیرکبیر در ذهن خود دارند. این تم در دستگاه ماهور ساخته شد که بیانگر صلابت و اقتدار امیر است. شکوه شخصیت میرزا تقی‌خان - بویژه وقتی دوربین قامت استوار او را به تصویر می‌کشد - بخوبی در ملودی این موسیقی نمایان است. به این ترتیب در واقع ساخت امیرکبیر با یک استاندارد‌سازی در شیوه آهنگسازی مجموعه‌های تلویزیونی و ارایه چارچوب و ساختاری مدون برای ساخت موسیقی مجموعه‌های تلویزیونی شد که بعدها در بیشتر مجموعه‌های تلویزیونی به کار گرفته شد. مجموعه امیرکبیر با توجه به اهمیت و اعتباری که شخصیت میرزا تقی‌خان فراهانی در تاریخ ایران دارد و با توجه به ساخت خوب و درستش بدل به یک مرجع تصویری برای بازسازی خاطره ذهنی نسل‌های مختلف کشور از خاطره ایستادگی‌های این مرد مهم تاریخ ایران شد و به این ترتیب این مجموعه خود بدل به یک مجموعه خاطره‌ساز شد که نسل‌های متعدد آن را تماشاکردند و ذهنیت خود از امیر کبیر را بر پایه تصویری که در آن از شخصیت این بزرگ مرد تاریخ ایران ارایه شده شده است‌، تطبیق دادند.

● کوچک جنگلی: آغاز بدعتی در ‌مجموعه‌سازی سیما

مجموعه کوچک جنگلی که به نمایش زندگی و مبارزات میرزا کوچک‌خان جنگلی اختصاص داشت‌، نه تنها یکی از مجموعه‌های خاطره‌ساز تلویزیونی بود‌، بلکه در نوع خود یکی از نمونه‌های بدعت‌ساز در سیما نیز محسوب می‌شد. ساخت کوچک جنگلی از سال ۶۳ آغاز شد و در سال ۶۶ پایان یافت. بهروز افخمی که در آن زمان از مدیران گروه فیلم و سریال تلویزیون بود، اکنون نام کارگردان این مجموعه را نیز در کارنامه حرفه‌ای خود دارد، ولی در ابتدا به هیچ عنوان قرار نبود او کارگردان کوچک جنگلی باشد بلکه ساخت آن بر عهده ناصر تقوایی بود. ناصر تقوایی فیلمنامه کوچک جنگلی را با نگاهی به داستان مردی از جنگل نوشته احمد احرار، نوشت و کار ساخت آن را نیز آغاز کرد‌، اما وسواس تقوایی در فراهم کردن وسایل اولیه و ابتدایی، پیش تولید کار را بسیار طولانی کرد. همین امر بهانه‌ای شد تا مدیران سیما تقوایی را از ساخت این مجموعه برکنار کنند و مدیر گروه فیلم وسریال آن زمان‌، ‌خود به جای تقوایی کارگردانی مجموعه را به دست گرفت در حالی که تغییر دیگری در گروه تولید نداد‌، به خصوص آن که از حضور نعمت حقیقی به عنوان فیلمبردار استفاده کرد که در زمان پیش تولید، ناصر تقوایی را همراهی کرده بود و تجربه و استعداد خوبی در ساخت این گونه آثار داشت.

داستان کوچک جنگلی حوادث دوره اول قیام میرزا‌ کوچک‌خان را بازگو می‌کند. میرزا کوچک که تازه از تبعید بازگشته به همراه دوستش حسین کسمایی در رشت گردش می‌کند که متوجه دستگیری رضا آژان توسط روس‌ها می‌شود‌. رضا آژان ملتمسانه از میرزا تقاضای کمک می‌کند .غیرت میرزا به جوش می‌آید و به او کمک می‌کند و به این ترتیب قیام جنگل را آغاز می‌کند که خود یکی از نقاط عطف تاریخ ایران در دوران پایان حکومت خاندان قاجار بر ایران است. با وجود آن که بهروز افخمی مدعی است که فیلمنامه کوچک جنگلی را بر‌اساس کتاب سردار جنگل ابراهیم فخرایی بازنویسی کرده است‌، اما نمایش این مجموعه نشان داد که به خوبی شیوه و سیاق آثار تقوایی را در آن می‌توان تشخیص داد و لحن گفت‌و‌گوهای شخصیت‌های این مجموعه همان لحنی است که شخصیت‌های آثار تقوایی از آن برخوردارند.

تنها یک تغییر را می‌توان به جرات گفت که موجب تفاوت اثر با آن چیزی که تقوایی در نظرداشت‌، شده است‌، و آن هم تغییر بازیگر نقش نخست این مجموعه است. تقوایی برای نقش میرزا کوچک خان، داریوش ارجمند را در نظر داشت. البته در آن زمان تنها دو فیلم پاییزان و ناخدا خورشید در کارنامه ارجمند بود.ولی بعد از تغییر کارگردان و آمدن افخمی بازی در نقش میرزا به علیرضا مجلل سپرده شد. به هر صورت پخش مجموعه کوچک جنگلی نیز از سوی مخاطبان با استقبال زیادی روبرو شد و این مجموعه به سرعت بدل به یکی از مجموعه‌های خاطره‌ساز نسل‌های متعدد بدل گشت‌، به خصوص آن که آهنگ پایانی این مجموعه با صدای ناصر مسعودی و متن شعری گیلکی در وصف دل‌سپردگی مردم رشت به نهضت جنگل از چنان اقبالی در بین مردم برخوردار شد که جدا از مجموعه کوچک جنگلی خود به عنوان یک اثر مستقل موجی از استقبال عمومی و جریانی از خاطره‌های مشترک را در نسل‌های متعدد بر انگیخت‌، تا حدی که اکنون نیز همچنان پخش آن از رادیو یا تلویزیون با استقبال روبرو است.

● هزار‌دستان: یک مجموعه که سال‌ها خون دل را نشان می‌دهد

هزار‌دستان‌، مهمترین و شاخص‌ترین مجموعه تلویزیونی است که درباره تاریخ سده گذشته ایران ساخته شده است. این اثر نشانگر تمام توان سینما و تلویزیون در ساخت یک اثر عظیم تاریخی است و در ساخت آن نهایت دقت نظر به کار رفته است. هزار‌دستان روایت تاریخ رسمی یا نامداران کشور نیست‌، بلکه روایتی غیر‌رسمی و باور مردم را در دل تاریخ روایت می‌کند و نشان می‌دهد که آنان که نامی‌از ایشان باقی نمی‌ماند با رفتار خود تا چه اندازه در تغییر تاریخ موثر هستند.

این مجموعه داستان زندگی شخصیتی تخیلی به نام رضا خوشنویس، را بازگو می‌کند که در اصل برپای? زندگی شخصیتی تاریخی به‌نام کریم دواتگر شکل گرفته است، در این مجموعه نشان داده می‌شود که چگونه شخصیتی به نام خان مظفر در وقایع پشت پرده سیاسی و اجتماعی ایران در دوران قاجار و پهلوی دست داشته و رشته زندگی افراد زیادی را می‌برد. رضا خوشنویس که قصد از میان برداشتن مرد پشت پرده ظلم در جامعه یعنی‌ خان مظفر را بردارد‌، اما سرانجام به دست یکی از خودفروختگان و چاکران خان مظفر به قتل می‌رسد‌، هر چند که مردم در زمان پخش این مجموعه‌، شایعه‌ای را مبنی بر تغییر متن قسمت آخر این مجموعه نقل می‌کردند. محیط بازیگری این سریال در محیطی بازسازی‌شده از تهران قدیم است و علی حاتمی کارگردان و نویسنده این مجموعه برای بازسازی تهران قدیم‌، مجبور شد تا شهرک سینمایی غزالی را بسازد. در این شهرک محله‌های اصلی و قدیمی ‏تهران با زیربنای ۷ هزار متر مربع ساخته شده و ۳۰ هزار متر مربع به خیابان لاله زار و میدان ‏توپخانه اختصاص یافته است؛ آن هم به گونه‌ای که نمای بیرونی ساختمان‌ها قابل جابجا ‏شدن باشد و بتوان هر عمارت را به بنایی دیگر تبدیل کرد.‏ حاتمی ساخت هزار‌دستان را از سال ۱۳۵۸ آغاز کرد‌، در حالی که پخش آن در سال ۱۳۶۶ انجام شد، نکته اینجاست که حاتمی مجبور شد در این فاصله بسیاری از صحنه‌هایی را که برداشت آنها را به پایان رسانده بود به دلیل تغییر معیارها و موازین دوباره فیلمبرداری کند. هزار‌دستان مشتمل بر دو بخش اصلی است‌.‌ در بخش اول داستان رضا تفنگچی روایت می‌شود، که در دوران احمدشاه و آغاز حکومت رضا شاه، با خوشگذرانی زندگی می‌کند و در بخش دوم زندگی رضا خوشنویس روایت می‌شود که در واقع همان رضا تفنگچی است که دست روزگار او را از تفنگچی به خوشنویس بدل کرده

است . یکی از جنبه‌های منحصر به فرد مجموعه هزار‌دستان صداگذاری آن است‌، زیرا بر خلاف بسیاری از آثار کنونی‌، در امر صدابرداری این اثر از شیوه سر صحنه استفاده نشده است‌، بلکه کلیه گفت‌و‌گوهای آن در استودیو دوبله شده است و سرپرست گویندگان آن نیز علی کسمائی بوده است. دراین مجموعه تلویزیونی منوچهر اسماعیلی بجای عزت‌الله انتظامی، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز و جمشید لایق سخن گفته است. ناصر طهماسب بجای علی نصیریان، اسماعیل محمدی، جهانگیر فروهر و نعمت‌الله گرجی حرف زده است‌، صدای داود نصیری در واقع صدای ایرج ناظریان است و عزت‌الله مقبلی به جای جعفر والی و جهانگیر فروهر در نقشی دیگر سخن گفته است.

با این وجود دو نقش از میان نقش‌های ارایه شده در مجموعه هزار‌دستان به شکل بسیار واضح و بارز چنان در جامعه نفوذ کرد که هر یک بدل به نشان و نمادی از نوعی خاص از افراد جامعه شدند. در واقع در کنار نقش‌هایی مانند رضا خوشنویس و خان مظفر‌، این مفتش شش انگشتی با همه ولع و بی‌هویتی‌اش‌، در کنار شعبان استخوانی با همه قلدری و بی‌مغزی‌اش هر یک به سرعت بدل به نماد دسته‌ای از افراد جامعه شدند که رفتار غیر اخلاقی مانند این دو نقش از خود بروز می‌دادند. نمایش مجموعه هزار‌دستان با استقبال زیاد علاقمندان روبرو شد‌، همه اعضای خانواده‌ها‌، نمایش آن را به دقت زیر نظر داشتند و از کوچکترین جزئیات آن مانند نحوه خوشنویسی تیتراژ آغازین آن نیز با چنان دقتی یاد می‌کردند که گویی این اثر روایت کامل تاریخ کشور است و به این ترتیب درواقع هزاردستان مجموعه ای شد که تاریخ را بدل به روایت ذهنی ملموس جامعه ایرانی کرد.نحوه دیالوگ‌نویسی منحصر به فرد علی حاتمی آن چنان بوده و هست که تا ابد در ذهن‌ها باقی می‌ماند .

نویسنده : پریس تنظیفی