سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

کار خانگی مبنای مشترک سرمایه سالاری و مردسالاری


کار خانگی مبنای مشترک سرمایه سالاری و مردسالاری

در بسیاری از جوامع غربی کار مزدی بسیار با اهمیت تر از کار بدون مزد تلقی می شود بسیاری از امور مربوط به تشکیل خانواده موفق, حاصل کار بدون مزد است

می توانیم درک کنیم که چرا مردم برای انجام دادن کار مشخص در زمانی محدود به محل کار می روند، علت این است که ساختاری کاملاً شناخته شده برای پاداش و دستمزد وجود دارد. آنچه توضیحش دشوارتر و تبیین اش جالب تر است، این است که چرا بسیاری از زنان و مادران حجم عظیمی از کارهای نامشخص را در زمانی نامحدود برعهده می گیرند، بدون اینکه هیچ اجر و مزد روشن و مشخصی دریافت کنند.

در بسیاری از جوامع غربی کار مزدی بسیار با اهمیت تر از کار بدون مزد تلقی می شود. بسیاری از امور مربوط به تشکیل خانواده موفق، حاصل کار بدون مزد است. با وجود افزایش فعالیت های اقتصادی زنان، بیشتر کارهای خانه (از جمله پخت و پز، نظافت و شست وشو) را هنوز زنان انجام می دهند، حتی وقتی به کار مزدی اشتغال دارند (کی یرنن و ویکس، ۱۹۹۰). امروزه محاسبه شده که در سوئد، سالی ۲۳۴۰ میلیون ساعت توسط زنان صرف کارهایی می شود که در منزل انجام می دهند، درحالی که کارهای انجام شده در صنایع این کشور ۱۲۹۰ میلیون ساعت در سال است (جولیت میشل). اما با این وجود کار خانگی جزء شمول محاسبات اقتصادی به حساب نمی آید.

صنعتی شدن در اروپا نتایج پایداری به بار آورد. این نتایج عبارتند از؛ «جدایی مرد از زندگی روزانه خانواده»، «وابستگی زن و فرزند به مرد»، و «انزوای کار خانگی و بچه داری». در حقیقت در عصر جدید و جوامع صنعتی، کار خانگی به وظیفه زنان بدل شد، اگرچه امروزه شمار زنان شاغل به شدت در حال افزایش است، اما باز هم کار خانگی بر عهده زنان است و مشاغلی که آنان در جامعه اشغال می کنند به گونه یی با خدمات خانگی (تدریس، پرستاری، تولید کالاهای خانگی، خرده فروشی و منشی گری) سر و کار دارد. بیشتر کارکنان نیمه وقت زن هستند، دلیل کار نیمه وقت زنان، کار خانگی آنان است. همچنان کار خانگی زنان بر کار بیرون از منزل آنها برتری دارد و این موضوع، وضعیتی متناقض را ایجاد کرده است. از یکسو اصلی ترین نقش زن، نقش مادری و همسری است و از سوی دیگر جوامع غربی زن را موجودی برابر می دانند. البته تغییراتی حاصل شده اما همچنان کار خانگی وظیفه زنان است.

● اطلاعات و آمارهایی درباره کار خانگی

ابتدا باید ببینیم که کار خانگی شامل چه کارهایی می شود؛ کارهای خانه (مانند پخت و پز، رفت و روب، خرید و...)، تربیت کودک، رسیدگی به کارهای همسر و نگهداری از بیماران و پیران. در واقع کار خانگی دو نهاد متضاد در جوامع مدرن را با یکدیگر آشتی می دهد که عبارتند از «کار» و «خانه». در جوامع مدرن فعالیت تولیدی در مقیاس بزرگ در سازمان هایی خارج از خانواده متمرکز است و زندگی مصرف کننده محدود به خانه است و به طور اعم به وسیله زنان و زنان خانه دار بطور اخص انجام می شود.

کودکان امروزه نقشی محوری در خانه دارند و رسیدگی به آنان کاری اساسی و مهم محسوب می شود. مفهوم زندگی خانوادگی حول یک چهاردیواری خصوصی، ارزش اجتماعی مهمی است. در حقیقت خانه و خانواده در جوامع مدرن، حوزه یی است خصوصی و پناهگاهی است برای گریز از عرصه عمومی که به نحوی روزافزون غیرشخصی می شود.

انزوای فیزیکی کار خانگی، به این معنا که هر زن خانه دار در خانه خود تنها است، سبب می شود تا کار خانگی دارای ویژگی «خود تعریف شده» باشد، قانون و دستورالعملی عمومی برای تعیین کارهایی که باید در خانه انجام شود و زمان و نحوه انجام این کارها وجود ندارد. بنا به تعریف زن خانه دار گذشته از مشخص بودن وظایف اساسی شامل تهیه غذا، شست وشوی لباس ها و رسیدگی به خانه، مشخصات دیگر کار را خود تعریف می کند. به عنوان مثال غذا می تواند غذای گرم یا غذای سرد باشد، شست وشوی لباس ها را می توان پس از چند روز یا چند هفته انجام داد، خانه را می توان هر روز یا یک بار در ماه نظافت کرد. اما همه می دانیم که در دنیای واقعیت ها چنین نیست. حال اگر زن خانه دار خود محدوده بهنجاری و عادی بودن را معین نمی کند، چه کسی عهده دار این کار است؟ اتحادیه یی برای زنان خانه دار وجود ندارد و تشکلی حرفه یی برای تعیین سنجه ها و معیارهای کار خانگی و شکلی از جریمه هم برای کسانی که کار خود را بر اساس معیارهای تعیین شده، درست و کامل انجام نمی دهند وجود ندارد. هیچ سازمانی برای دفاع از آنان موجود نیست. البته به خوبی می دانیم که قوانین نانوشته بسیاری بر عملکرد کار خانگی نظارت دارند، قوانینی که کوچک ترین تخطی از آنها کل هویت زنانه خدمت رسانی را که جامعه با هزاران بند نامرئی بر زنان تحمیل می کند، متزلزل می کنند (صالح پور، ۱۳۷۶).

خانه داری یعنی کار «بدون مزد»، اگر قرار باشد با قیمت های بازار سنجیده شود بسیار با ارزش است. در سال ۱۹۸۷ یک شرکت بیمه عمر ارزش زنان «وابسته» را ۲۵۳/۱۹ پوند در سال تخمین زد (به نقل از روزنامه سنتدی نیوز، ۲۹ مارس ۱۹۸۷). شرکت مزبور با نمونه گیری رایانه یی وضعیت یک همسر متوسط به نام روزالیند هاریس را که زنی سی و هفت ساله و مادر دو فرزند بود بررسی کرد. کار او از ساعت هفت صبح روز دوشنبه شروع می شد و ساعت بیست ویک همان روز به پایان می رسید (۱۴ ساعت کار). در طول هفته او در مقام مامور خرید، شیشه پاک کن، پرستار، راننده، نظافتچی، آشپز، و پرستار بچه انجام وظیفه می کرد. هفته کاری او در مجموع (بدون احتساب زمان «کشیک» به هنگام خواب بچه ها) ۹۲ ساعت بود.

بانک «چیس منهتن» سرجمع ساعات کار یک زن خانه دار را بطور متوسط ۶/۹۹ ساعت در هفته برآورد کرده است. امروزه محاسبه شده که در سوئد، سالی ۲۳۴۰ میلیون ساعت توسط زنان صرف کارهایی می شود که در منزل انجام می دهند، درحالی که کارهای انجام شده در صنایع این کشور ۱۲۹۰ میلیون ساعت در سال است. در تحقیقاتی که جولیت میشل در امریکا انجام داده است زنان بدون اشتغال خارج از خانه، هفته یی ۸۰ ساعت کار انجام می دهند. باید توجه داشت که بر اساس پژوهش های انجام شده کار جسمانی انجام شده برای مادر و کارهای خانه تقریباً معادل کار جسمانی صرف شده برای کارهای مزدی است. تحقیقات دیگری نشان می دهد کار خانگی در طبقه متوسط روستایی در امریکا ۵/۶۰ ساعت در هفته و در خانواده های شهری با جمعیتی کمتر از صدهزار نفر، ۴/۷۸ ساعت و در شهرهای بزرگ ۶/۸۰ ساعت وقت به خود اختصاص می دهد (فریدان، بتی ۱۹۹۱).

● ویژگی ها و خصوصیات کار خانگی

خانه داری عبارت است از مجموعه کارهایی که زن در داخل منزل انجام می دهد. در کار خانگی چنانچه معلوم است نه مزدی در کار است، نه اتحادیه یی و نه اعتصابی. مرزی وجود ندارد که به روشنی محدوده کار را از محدوده فراغت مشخص کند. در کار خانگی کسی برای ورود و خروج «ساعت نمی زند». دستگاهی یا ترتیباتی وجود ندارد که مدت حضور فرد در سر کار و حرکات و فعالیت های او را بررسی کند. دامنه کار منزل سراسر هستی زن خانه دار را در بر می گیرد. فضای آن، تمامی فضای عمر یک زن است.

«زن، سر کار نمی رود، بلکه بیدار می شود که کار کند. چشمش را به کار باز می کند.» خانه همان کار است و کار همان خانه. در چهاردیواری خانه و ظرف مدت روز وظایفی وجود دارند که باید به انجام برسند. این وظایف مرزهای کار یک زن را در خانه تشکیل می دهند. هر عملی به اجزاء کوچک تر تقسیم می شود. هر یک از این اجزاء به کلی متمایز و جداگانه است. «آماده کردن صبحانه، شستن ظرف ها، تخت ها را مرتب کردن، بچه ها را لباس پوشاندن، آنها را به مدرسه بردن، به خانه برگشتن، گردگیری کردن، برق انداختن، لکه گیری کردن، خرید کردن، ناهار پختن، بچه ها را گردآوردن، ظرف شستن، بچه ها را برگرداندن، چیزهای مختلف را جمع و جور کردن، دوباره شست وشو کردن، چای درست کردن و با آمدن شوهر به خانه - خوردن، ظرف شستن، تلویزیون نگاه کردن، بچه ها را خواباندن، احیاناً قهوه یی درست کردن، با شوهر صحبت کردن، دوباره ظرف شستن، به رختخواب رفتن و...» و هر روز دقیقاً طبق برنامه، این اعمال مجدداً و مجدداً تکرار می شوند (رابوتام، شیلا. ۱۹۷۳).

همانگونه که ذکر شد، علاوه بر «بدون مزد بودن» کار خانگی می توان به یکنواختی، عدم استفاده از خلاقیت، شخصی و انفرادی بودن، عدم نظارت، تمام وقت بودن و... اشاره کرد. این ویژگی ها درهم تنیده هستند و همدیگر را تثبیت می کنند. یکنواختی کار خانگی احساسی از بیهوده کاری را در ذهن متبادر می کند و به دلیل تکراری بودن کار و تنهایی زن در خانه، باعث ایجاد نوعی ازخودبیگانگی می شود. این از خودبیگانگی ناشی از تقسیم کار نیست، بلکه نتیجه فعالیت هایی است که به هیچ وجه نه از خلاقیت انسان استفاده می کند و نه برخوردار از روابط انسانی است. «بتی فریدان» نیز به این مساله اشاره دارد و یکی از علل عمده نرخ بالای افسردگی زنان خانه دار در مقایسه با مردان را همین کار یکنواخت می داند (۱۹۹۱). همچنین کار خانگی تمام وقت است و نمی توان از اوقاتی به نام اوقات فراغت نام برد. برخلاف مردان که بعد از بازگشت به خانه استراحت می کنند و اوقات فراغت مشخصی دارند؛ زنان تمام طول روز را به فعالیت مشغول هستند.

در حقیقت مجموعه یی از عوارض و پیامدهای مختلفی در پی کار خانگی گریبانگیر زنان است. این عوارض با تمام سختی و باری که بر خانواده و خصوصاً زنان تحمیل می کنند، توسط نظام یکپارچه یی از کلیشه ها، اسطوره ها و نگرش ها توجیه می شوند. در حقیقت ایدئولوژی «پدرسالاری» پشتیبان تقسیم کار جنسیتی است و به دلیل فواید و کارکردهایی که کارخانگی برای سیستم سرمایه داری دارد به ترویج این کلیشه ها و نگرش ها می پردازد. شیلا رابوتام اعتقاد دارد که خانواده در جامعه سرمایه داری بار غیرقابل تحملی را بر دوش می کشد که عبارت از تمام خرده ریزهای اسقاطی و آهن قراضه هایی است که نظام کالایی سرمایه داری از به کار بردن شان ناتوان است.

روابط پاتریمونیال در پایان قرن بیستم با چالش های بسیاری در کشورهای غربی مواجه شده است. خانواده پدرسالار یعنی سنگ بنای پدرسالاری، در پایان این هزاره به واسطه فرآیندهای جدایی ناپذیر و به هم بسته دگرگونه شدن کار و آگاهی زنان به چالش خوانده می شود. نیروهای محرک این فرآیندها عبارتند از پیدایش اقتصاد اطلاعاتی جهانی، «دگرگونی های تکنولوژیکی» و سیل نیرومند مبارزات زنان (کاستلز، مانوئل. ۱۹۹۹). کار بیرون از خانه بار سنگینی بر دوش زنان اضافه کرده است و کار روزانه آنها را به کاری چهارنوبتی بدل می سازد (کار برای دریافت مزد، خانه داری، پرورش کودک و وظایف زناشویی و شوهرداری).

سرمایه داری در جهت انباشت هردم افزون سود، به کار زنان احتیاج بسیار دارد؛ کار خانگی (کار رایگان) به همراه کارمزدی (با حقوق پایین). در این راستا باید شرایطی را فراهم آورد تا زنان بتوانند به عنوان نیروی کار تمام وقت به اشتغال بپردازند و به علاوه کارهای خانگی را هم انجام دهند. کار، خانواده و بازار کار در ربع پایانی قرن بیستم به واسطه مشارکت انبوه زنان در کارهای «مزدی» که در اکثر موارد بیرون از خانه است، عمیقاً دگرگون شده اند.

در سال ۱۹۹۰ در سراسر جهان، ۸۴۵ میلیون زن به لحاظ اقتصادی فعال بوده اند که ۱/۳۲ درصد از کل نیروی کار جهان را تشکیل می دادند. ۴۱ درصد از زنان ۱۵ ساله و بالاتر دارای فعالیت اقتصادی بوده اند (UN,۱۹۹۵ ). در ایالات متحده نرخ مشارکت در کار زنان از ۱/۵۱ درصد در سال ۱۹۷۳ به ۵/۷۰ درصد در ۱۹۹۴ رسیده است. میزان رشد اشتغال در ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۳ نیز نشانگر روند کلی روبه رشد زنان است و در مقایسه با مردان تغییر مثبتی را نشان می دهد. روندهای مشابهی را می توان در سراسر جهان یافت. ورود انبوه زنان به نیروی کارمزدی، از یکسو نتیجه اطلاعاتی شدن، شبکه بندی شدن و جهانی شدن اقتصاد و از سوی دیگر به واسطه تقسیم جنسیتی بازار کار است که امتیاز و شرایط اجتماعی خاص زنان برای ارتقای قدرت تولید، کنترل مدیریتی و نهایتاً سود بیشتر بهره می گیرد (کاستلز، مانوئل. ۱۹۹۹).

جهانی شدن نقش عمده یی در وارد ساختن زنان به نیروی کار در سراسر جهان داشته است. صنعت الکترونیک که از دهه ۱۹۶۰ به صورت بین المللی درآمده است، در آسیا عمدتاً زنان جوان غیرماهر را استخدام می کند. کمپانی های امریکایی در مکزیک شمالی تا حد زیادی به نیروی کار مونث متکی هستند و اقتصادهای به تازگی صنعتی شده، زنان را با دستمزد پایین وارد کل بدنه ساختار شغلی خود کرده اند. در همین حال، قسمت عمده یی از اشتغال شهری زنان در کشورهای در حال توسعه، در بخش غیررسمی، بخصوص در بخش تهیه غذا و ارائه خدمات به ساکنین مادرشهرها است.

● چرا زن ؟

اولین و آشکارترین عامل گسترش ناگهانی اشتغال زنان عبارت است از امکان پرداخت مزد کمتر برای کار معین. با گسترش جهانی سطح تحصیلات و تحصیلات دانشگاهی، زنان منبعی از مهارت های گوناگون هستند که مستقیماً در دسترس کارفرمایان قرار دارند. تفاوت دستمزد زنان در مقایسه با مردان هنوز در سراسر جهان پابرجاست، با توجه به این مساله که در کشورهای پیشرفته تفاوت در الگوی شغلی ناچیز است. در دهه ۱۹۶۰ در امریکا زنان ۶۰ تا ۶۵ درصد مردان مزد می گرفتند، این نسبت در سال ۱۹۹۱ به ۷۲ درصد رسید، اما علت اصلی این افزایش، در واقع کاهش مزد واقعی مردان بود. در بریتانیا در اواسط دهه ۱۹۸۰، درآمد زنان ۵/۶۹ درصد مردان بود، این نسبت در آلمان در سال ۱۹۸۰ ، ۷۲ درصد و در سال ۱۹۹۱ ، ۶/۷۳ درصد بود. این میزان در فرانسه طی همان سال ها ابتدا ۷۹ درصد و سپس ۸/۸۰ درصد بود. میانگین مزد زنان در ژاپن ۴۳ درصد، در کره ۵۱ درصد، در سنگاپور ۵۶ درصد، در هنگ کنگ ۷۰ درصد و در امریکای لاتین بین ۴۶ تا۷۷ درصد مزد مردان است (UN,۱۹۹۵ ).

این فرآیند مشارکت کامل زنان در بازار کار و مشاغل درآمدزا نتایج مهمی برای خانواده دارد. اولین پیامد آن این است که سهم اقتصادی زنان در بودجه خانواده اهمیت حیاتی می یابد. از این رو قدرت چانه زنی زنان در خانوار به طور چشمگیری افزایش پیدا می کند. در یک نظام تخلف ناپذیر پدرسالاری سلطه مردان بر زنان امری محتوم است؛ خانه داری شغل زنان است. بنابراین طغیان علیه نظام پدرسالار فقط می تواند به حادترین شکل متجلی شود که غالباً به حاشیه نشینی می انجامد. وقتی زنان مزد خود را به خانه می آورند و مردان بسیاری از کشورها روز به روز شاهد کاهش مبلغ چک حقوق خود هستند، زنان می توانند بدون اینکه در معرض سرکوب پدرسالاری قرار گیرند درباره نکات مورد اختلاف بحث کنند. علاوه بر این، ایدئولوژی پدرسالاری نیز که سلطه مرد را بر مبنای امتیاز نان آوری خانواده، مشروع می سازد به شدت تضعیف می شود. اگر هر دو زوج به یکسان ساعاتی طولانی از خانه غایبند و هر دو به طور یکسان در تامین بودجه خانواده سهیمند چرا شوهران نتوانند در خانه کمک کنند؟ این سوال ها با افزایش مشکلات زنان در پذیرش مسوولیت های شغلی و خانه داری و پرورش کودکان و اداره امور شوهران روز به روز جدی تر می شود. با نامساعد شدن وضعیت مراقبت از کودکان، پراکندگی مکانی محل سکونت، شغل و خدمات شهری و کاهش خدمات اجتماعی، زنان با واقعیت خویش روبه رو شدند؛ شوهران و پدران دلبندشان از آنان بهره برداری می کردند و از آنجا که کار بیرون از خانه به دنیای آنان وسعت می بخشید و همچنین باعث گسترش شبکه های اجتماعی آنان می شد، آنان شروع به پرسیدن سوال هایی از خویش کردند و پاسخ های شان را به دختران خود منتقل ساختند (کاستلز، مانوئل. ۱۹۹۹).

کاوه مظفری