شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

چند نکته درباره رمان نویسی فریبا کلهر


چند نکته درباره رمان نویسی فریبا کلهر

رمان نویسی برای نوجوانان کار سختی است, مثل ساختن بنایی با کمترین امکانات

رمان نویسی برای نوجوانان کار سختی است، مثل ساختن بنایی با کمترین امکانات. باید قصه داشته باشد و قصه‌اش کشش داشته باشد. دست برای بازی‌های فرمی باز نیست. پیچیده‌نمایی و ابهام‌هایی که گاهی می‌توانند نمایشی از توانایی ادبی داشته باشند، کاربرد چندانی ندارد. شگرد‌ها و بازی‌ها نه که مهم نباشند، اما حرف اول را نمی‌زنند. تو اول باید خواننده کم حوصله را بتوانی جذب کنی تا بعد برسی به چیزهای دیگر.

فریبا کلهر از چنین فضایی به دنیای داستان وارد شده است. او پیش از اینکه دو رمان اخیرش «پایان یک مرد» و «شروع یک زن» را بنویسد، داستان‌ها و رمان‌های زیادی برای بچه‌ها نوشته است. او نویسنده پرکاری است، با آثاری از نظر شکلی مختلف و متنوع و از نظر ارزش‌های ادبی نیز متفاوت. شاید هنوز هم بتوان بهترین رمان‌های او را‌‌ همان رمان‌های فانتزی دانست. البته او غیر از یک وقفه کوتاه که بخاطر مسافرتش به خارج در داستان‌نویسی‌اش یا بهتر است بگوییم انتشار داستان‌هایش در ایران رخ داد، بی‌وقفه نوشته است و همیشه در عرصه ادبی حضوری فعال داشته است، حضوری که بیشتر با نوشتن معنا شده است تا چیزهای دیگر.

فریبا کلهر با چنین سنتی در پشت سرش امسال دو رمان منتشر کرده است، رمان‌هایی که از نام‌شان پیداست باید یک جا منتشر می‌شدند و پشت سرهم، که پشت سرهم (با فاصله‌یی کم از هم) منتشر شده‌اند، اما توسط دو ناشر. هر دو رمان از نظر برخورداری از قصه‌یی سر راست و تقریبا منجسم و روایتی جذاب و خوشخوان از دل سنتی برآمده‌اند که کلهر در آن نفس می‌کشد. در هر دو رمان با اینکه از نظر کیفیت با هم تفاوت دارند، توانایی و تسلط نویسنده بر قصه گویی آشکار است و این خود به یک ویژگی مهم در این دو اثر تبدیل شده است. توجه به زنان و مسائل زنانه نیز یکی دیگر از ویژگی‌های این دو اثر است که در رمان‌هایی که نویسندگانش زنان هستند، روالی معمول است، اما تفاوتش پرداختن به بخش‌هایی از زنان است که در رمان‌ها و داستان‌هایی از این سان غایبند، زنانی که اگرچه سنتی نیستند و باورهای سنتی ندارند، اما هنوز کاملا از سنت نبریده‌اند. این زنان و مردان اگرچه در جامعه ایرانی پرتعدادند و چه بسا اکثریت را داشته باشند، اما در آثار نویسندگان کمتر به آنان پرداخته می‌شود. این قشر به واسطه قرار گرفتن در نقطه‌یی از تحولات همواره در معرض تغییر و تحولند.

دغدغه‌هایشان با دغدغه‌های قشرهای دیگر جامعه در هم گره می‌خورد، با این همه کاملا یکسان نیست. او در «پایان یک مرد» با نمایش زندگی این قشر روی تغییر انگشت گذاشته است، اما در رمان بعدی (شروع یک زن) اگرچه «جست‌وجوی تغییر» محور بسیاری از کنش‌های داستان است، اما پایان خوش رمان، جست‌وجوی تغییر در زندگی عادی و روزمره را به تغییر در سطحی بزرگ‌تر تبدیل می‌کرد و شخصیت اصلی را به ثباتی می‌رساند که از آغاز در داستان فاقد آن بود. شخصیت اصلی که در کانادا زندگی می‌کرد و در سفرش به ایران با مسائلی روبرو شده بود، در کانادا به جمعی راه یافته بود. چنین روحیه‌یی در چنین شخصیتی اگرچه باورپذیر هم می‌تواند باشد، اما نویسنده نتوانسته بود از دل این مفهوم ایده‌یی داستانی خلق کند و مانند وصله‌یی نچسب در داستان باقی مانده بود.

همین حالت درباره نقل قول‌های رمان از فیلسوفان و روان‌شناسان نیز مصداق دارد. در هر دو رمان شخصیت اصلی جابه‌جا از فیلسوفان و روان‌شناسان گزین‌گویه‌هایی نقل می‌کند که آدم را یاد کتاب‌های جملات قصار و حکیمانه‌یی می‌اندازد که هنوز هم مشتری دارد. این جملات در این رمان‌ها ارزش ساختاری پیدا نمی‌کنند و بیشتر هم چون تزییناتی عمل می‌کنند که قرار است به رمان‌ها حال و هوایی فرهیخته نمایانه بدهند.

اگرچه زنان نویسنده معاصر‌تر از مردان می‌نویسند و به مسائل روز- بویژه مسائل زنانه- توجه بیشتری نشان می‌دهند، با این حال نوشتن از مسائل معاصر به معنی نوشتن حوادث معاصر نیست، اما در هر دو رمان کلهر، حوادث روز و ارجاع به تاریخ ِ روز یکی از ویژگی‌های اساسی است. حتی توالی حوادث نیز از رمان اول تا رمان دوم رعایت شده است.

در رمان اول رد برخی از حوادث معاصر مانند توقیف روزنامه‌ها – حتی بطور مشخص‌تر احتمالا روزنامه سلام- را می‌توان دید و در رمان دوم می‌توان از راهپیمایی زنان در میدان هفت‌تیر یاد کرد که شخصیت اصلی کتاب یکی از کسانی است که در این راهپیمایی حضور داشته است. او اگرچه یکی از همراهان سازمان‌دهندگان راهپیمایی است، در عین حال نقدهایی هم به فمنیست‌هایی که این راهپیمایی را راه انداخته‌اند دارد.

ارجاع به این حوادث خود به خود در رمان - اگرچه جذابیت ایجاد می‌کند- اهمیت چندانی ندارد، اما در رمان‌های فریبا کلهر نوع برخورد او با این حوادث نیز مهم است. نگاه نسبتا بدون قضاوت رمان – با وجود قضاوتی که شخصیت‌ها دارند- کار دشواری است که او از پسش بر آمده است و هم به واسطه برخورداری از آن، توانسته است از سد ممیزی بگذرد. او بیشتر مانند عکاسی عمل کرده است که از این حوادث عکاسی کرده است، چه‌بسا تصویرهایی که او از مثلا هفت تیر ارایه کرده است، شرح عکس‌هایی باشد که دیده است. فریبا کلهر با این دو رمان نام خود را در میان رمان نویسان امروز ایران ثبت کرده است. از همین حالا می‌توان به انتظار رمان‌های بعدی او نشست و امیدوار بود که رمان‌هایی بهتر از او خواند.

علی اصغر سیدآبادی