نفی ازدواج تحمیلی

دختری خدمت رسول اعظم(ص) آمد و از دست پدر نالید، حضرت فرمود: مگر پدرت چه کرده است؟ گفت: بی رضایت من، مرا به عقد پسر برادرش درآورده است. حضرت فرمود: حالا که او این عمل را انجام داده، …

دختری خدمت رسول اعظم(ص) آمد و از دست پدر نالید، حضرت فرمود: مگر پدرت چه کرده است؟ گفت: بی رضایت من، مرا به عقد پسر برادرش درآورده است. حضرت فرمود: حالا که او این عمل را انجام داده، تو هم بپذیر و مخالفت نکن. عرض کرد: نه، به آنچه پدرم انجام داده اصلا رغبتی ندارم. حضرت فرمود: حالا که دوست نداری، برو و هرکس را میخواهی به شوهری برگزین.

دختر پس از اینکه این جمله را از رسول خدا(ص) شنید، عرض کرد: اتفاقا همان پسرعمویم را دوست دارم، اما برای اینکه بعد از این، پدران بدون موافقت دختر، او را به ازدواج کسی درنیاورند، آمدم با شما سخن بگویم و به تمام زنان مسلمان اعلام کنم که بدانند پدران حق ندارند دختر را بدون توافق او به مردی که علاقه ندارند، شوهر دهند۱.