چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اقتباس نمایشی از کتاب های کودکان


اقتباس نمایشی از کتاب های کودکان

زمانی که تا حدی به عنوان نمایشنامه نویس کودکان شناخته شدم, سفارش های زیادی به من داده شد یا افراد زیادی زنگ زدند و ابراز علاقه کردند تا من از کتاب های معروف کودکان اقتباس کنم و آن ها را در قالب نمایش های کودکان ارائه دهم

مطلب پیش رو، ترجمة بخشی است از فصل چهارم کتاب تئاتر برای بچه‌ها نوشتة کارگردان و تهیه‌کنندة باسابقة تئاتر کودکان و نوجوانان، دیوید وود ۱. کتاب فوق در هفت فصل، به تشریح دقیق و جامع پیرامون نویسندگی، اقتباس، کارگردانی، بازیگری و تهیه‌کنندگی تئاتر ویژة کودک و نوجوان ـ توسط گروه‌های حرفه‌ای ـ می‌پردازد. نویسندة کتاب در بخشی از مقدمه در خصوص انگیزه‌اش برای نوشتن چنین کتابی می‌گوید:‌ »در این کتاب سعی کرده‌ام عشق و علاقه‌ام به تئاتر بچه‌ها را با خواننده تقسیم، و وی را جهت ورود به این عرصة جذاب و هیجان‌انگیز تشویق کنم. همچنین سعی کرده‌ام این اندیشة غلط را که نویسندگی‏، اقتباس، کارگردانی و بازیگری نمایش کودک، کار ساده‌ای است از ذهنها بزدایم. تئاتر بچه‌ها‏، نه‌تنها کار سهلی نیست بلکه اغلب به بدترین شکل تولید می‌شود؛ چرا‌که پیرامون تئوری‌های چنین نمایشی مطالب کمی به چاپ رسیده است و به تبع آن پژوهندگان این عرصه‏، موفق به درک وسعت این شکل نمایشی نشده‌اند.»

زمانی که تا حدی به عنوان نمایشنامه‌نویس کودکان شناخته شدم، سفارش‌های زیادی به من داده شد یا افراد زیادی زنگ زدند و ابراز علاقه کردند تا من از کتاب‌های معروف کودکان اقتباس کنم و آن‌ها را در قالب نمایش‌های کودکان ارائه دهم. من بسیار خوش‌شانس بوده‌ام که توانستم آثاری از رولد دال، انید بلایتون، هلن نیکول و جان پنکووسکی، ادوارد لیر، مایکل فورمن۲ و دیگران را اقتباس کنم.

بعضی از نمایش‌ها، خود‌به‌خود و بدون هیچ انگیزه یا تأثیر تبلیغاتی خاصی، به ذهن خطور می‌کنند. مثلا‌ً، یک شب موقع خواب،‏ داستانی را برای اولین بار برای دختر کوچک‌ترم می‌خواندم و هم‌زمان با خواندن‏، تمام داستان را روی صحنه تجسم می‌کردم. داستان، بی‌اندازه نمایشی به نظر می‌رسید و روی صحنه به خوبی قابل اجرا بود. چنین ویژگی برای یک کتاب‏، کاملا‌ً غیرعادی می‌نمود. داستان‏، پویایی، ریتم و نقطة اوج مختص خود را داشت که کاملا‌ً برای یک نمایش تک‌پرده‌ای مناسب بود. فورا‌ً کتاب را به طبقة پایین بردم و نامه‌ای به مؤلف آن، مایکل فورمن نوشتم.

چند هفته بعد‏، مدرسه‌ای از من خواست تا نمایشی برای کودکان‏، همراه با گروه ا‌رکستر و گروه کر بنویسم. مایکل فورمن قبلا‌ً مجوز اقتباس از کتاب دایناسورها و همة آن زباله‌ها را به من داده بود. اقتباس اولیه کاملا‌ً آسان بود چون احتیاجی به تغییر ساختار یا ترتیب وقایع نداشت. برای ترانه‌ها‏، شعرهایی نوشتم و برای دیالوگ‌ها‏، راوی سوم ‌شخص گذاشتم.

وقتی تهیه‌کننده‌ای برای یک برنامة نمایشی، از کتاب‌های آشنا یا سریال‌های موفق تلویزیونی اقتباس می‌کند، اغلب دلایل مالی برای او در اولویت قرار دارد. از نظر تهیه‌کننده، چنین اثری سودآور خواهد بود. اما چون داستان و حتی برنامة تلویزیونی، خود قالب هنری جداگانه‌ای دارد لزوما‌ً به این معنا نیست که قابلیت اقتباس نمایشی هم داشته باشد. مثلا‌ً شخصیت‌های بعضی از سریال‌های تلویزیونی، از خمیر ساخته شده‌اند و می‌توانند با بدن‌‌های خود کارهای عجیب و غریبی انجام دهند که بازیگران نمی‌توانند. از سوی دیگر، کودکان این شخصیت‌ها را می‌شناسند و دوست دارند در حالی که آوردن آن‌ها روی صحنه، به شکلی که کودکان می‌شناسند بسیار دشوار است؛ بنابراین، من معمولا‌ً چنین سفارش‌هایی را قبول نمی‌کنم.

من اساسا‌ً به داستانی علاقه‌مندم که بتواند روی صحنه، به خوبی اجرا شود؛ نه اینکه فقط عنوانی داشته باشد که مردم را به سوی خود بکشاند. همیشه زمانی سفارشی را قبول می‌کنم که بدانم می‌توانم تمام نیرو و امکانات خود را صرف آن کنم. بنابراین، یکی از اولین مراحل اقتباس، بررسی دقیق‌ اثر است از این جهت که آیا داستان واضح و روشن است یا اقتباس از آن کار غیرممکنی است؟

یک بار از من خواسته شد تا از داستان بسیار جالب اریک وایکینگ۳ نوشتة تری جونز۴ اقتباس کنم. این کتاب، یک فانتزی حماسی باشکوه است که شخصیت‌های آن از کوهستان‌های بلند بالا می‌روند، با تخم‌ها و آشیانه‌های بسیار بزرگ پرندگان غول‌پیکر مواجه می‌شوند و در دریا و زمین، ماجراهایی دارند. به نظر من این داستان برای یک سالن سینمای بزرگ، مناسب‌تر بود تا صحنة تئاتر. البته می‌شد یک اجرای تخیلی و راضی‌کننده از این داستان روی صحنه برد اما تهیه‌کننده خواستار یک اجرای کاملا‌ً نمایشی در تئاترهای بزرگ بود. من با بی‌میلی این سفارش را رد کردم چون احساس کردم از عهدة آن برنمی‌آیم. اما چند سال بعد، پیتر دانکن۵ اریک وایکینگ را روی صحنه برد و اجرای بسیار جالبی از این داستان داشت.

گاهی تعدد بخش‌ها در کتاب‌های کودکان، و البته سریال‌های تلویزیونی، می‌تواند برای اقتباس مشکل‌ساز شود. به‌ ویژه داستان‌هایی که برای کودکان کوچک‌تر نوشته می‌شوند چون بسیار کوتاه و کاملا‌ً واضح و روشن هستند. ایده‌های مطرح‌ شده در این داستان‌ها، ایده‌هایی کوچک اما شادند. خلق یک طرح منسجم از طریق متنی که با استفاده از این ایده‌ها پیش رود، غیرممکن است، چون ایده‌ای را شروع می‌کنید، از تپة کوچکی بالا می‌روید، از تپه پایین می‌آیید، توقف می‌کنید، از تپة دیگری بالا می‌روید، پایین می‌آیید، توقف می‌کنید و... اما هرگز از کوه بالا نمی‌روید ـ و هرگز دورتر از پای تپه نخواهید رفت ـ بنابراین، موضوع نمایش، خلق یک طرح داستانی با استفاده از تمام آن داستان‌ها خواهد بود. این کار غیرممکن نیست اما به طور حتم آسان هم نخواهد بود.

وقتی کتابی را برای اقتباس انتخاب می‌کنم، برایم جالب است که وارد ذهن نویسنده شوم و بفهمم او واقعا‌ً به چه چیزی رسیده است؟ سعی می‌کنم اجزایی را که باعث شده‌اند داستان او تا این حد محبوب شود، تجزیه و تحلیل کنم و آن‌ها را به شکل نمایشی ارائه دهم. بدون شک، وفادار بودن به کتاب، به معنی دنبال کردن کورکورانة تغییر و تحول‌های طرح داستان نیست؛ یا به این معنا نیست که نمایشنامه‌نویس نمی‌تواند دیالوگ یا حتی شخصیت‌های جدید خلق کند. بلکه منظور این است که معنا و ساختار اصلی کتاب حفظ شود و داستان مرکزی باقی بماند، در غیر این صورت چه دلیلی برای اقتباس از آن وجود دارد؟ ویژگی‌هایی که باعث می‌شود یک کتاب ارزش اقتباس را داشته باشد بدون شک همان معنا و ساختار اصلی کتاب است که به هر قیمتی باید حفظ شود.

یکبار دانشجویی که می‌خواست نمایشی برای کودکان بنویسد از من پرسید بهتر است یک نمایشنامة اصلی (اورژینال) بنویسد یا از یک داستان اقتباس کند؟ جواب دادن به چنین سؤالی غیرممکن است. نوشتن یک نمایشنامة اصلی، در نهایت بسیار رضایت‌بخش‌تر است چون کل مضمون تخیلی و خلاقانة آن، از خود نویسنده است اما اقتباس هم، کار کم‌ارزشی نیست. در اقتباس، شخصیت‌ها و موقعیت‌ها، حاضر و آماده تقدیم نویسنده می‌شود اما به هر حال همه چیز باید در قالب صحیح نمایشی تنظیم شوند. از آنجایی که شرکت‌های تئاتر آماتور و حرفه‌ای، مایل‌اند تا سالن‌های تئاتر، مملو از مخاطب باشد، اغلب انتخاب یک عنوان معروف، بهترین راه برای دستیابی به این هدف است. برای کسانی که اولین ‌بار است در خصوص کودکان می‌نویسند، اقتباس، روش ایده‌آلی برای شروع است. در این صورت، کتابی را برای اقتباس انتخاب کنید که دوستش دارید. تحسینش می‌کنید و می‌توانید به آن وفادار باشید.

چهار مرحلة زیر، به شما در اقتباس از یک اثر داستانی کمک می‌کند.

چهار مرحلة نوشتن چکیده برای یک اثر اقتباسی

▪ مرحلة ١. انتخاب و ارزیابی اولیة یک داستان مناسب؛

▪ مرحلة ٢. بررسی دقیق ساختار درونی کتاب؛

الف‌) خلاصه کردن داستان؛

ب) یادداشت‌برداری از شخصیت‌ها، مکان (لوکیشن) و لحظات نمایشی.

▪ مرحلة ٣. حل مشکل ـ چگونه می‌توان بر دشواری‌های نمایشی کردن داستان غلبه کرد ـ و نوشتن اولین یادداشت‌ها برای چکیده‌نویسی؛

▪ مرحلة ٤. چکیده‌نویسی.

الف) مرحلة ١. انتخاب و ارزیابی اولیة یک داستان مناسب

دنبال داستانی بگردید که قوة تخیل شما را تحریک می‌کند و می‌توانید آن را، هرچند مبهم، روی صحنه تجسم کنید. سپس برای ارزیابی مناسب بودن آن جهت اقتباس، پیشنهاد می‌کنم از فهرست اجزای زیر ـ که در فصل دو توضیح داده شده است ـ استفاده کنید.

١) داستان

٢) درون‌مایه (فانتزی در عین واقعیت، قصه‌های پریان، اسطوره و افسانه، شراب کهنه در بطری‌های جدید، قصه‌های انسان‌گونه، رویکرد مدرن، زندگی واقعی، مضامین امروزی، عنصر جست‌وجو، اسباب‌بازی‌ها و اشیاء بی‌جان، دنیاهای متفاوت)

٣) شخصیت‌ها

٤) موقعیت‌های مرگ و زندگی

٥) زبان و سکوت

٦) وقایع غیرمترقب

٧) طنز

٨) مشارکت مخاطب

٩) میزان و اندازه

١٠) اجرای عروسکی

١١) جادو در طرح داستان

١٢) ظاهر رنگارنگ صحنه

١٣) نورپردازی

١٤) صدا

١٥) موسیقی

١٦) نقاط اوج و لحظات مهیّج

١٧) عدالت و انصاف

١٨) تابوها

تماشا کردن نمایش‌های مورد علاقه کودکان و یافتن اجزای این فهرست در نمایش و سپس بررسی ترکیب شدن اجزای مختلف با یکدیگر، می‌تواند تمرین مفیدی برای شما باشد. جای تعجب نیست که نمایشی مانند پیتر پن امتیاز بسیار بالایی کسب خواهد کرد.

حالا به بررسی داستان پیشنهادی خود بپردازید؛ آن را چندین بار با دقت بخوانید و با یافتن هر یک از اجزای فهرست بالا در داستان، مقابل آن یادداشت‌هایی بنویسید. اگر امتیاز داستان شما بالا بود با اعتماد به نفس کامل کارتان را ادامه دهید.

ب) مرحلة ٢. بررسی دقیق ساختار درونی کتاب

۱) خلاصه کردن داستان

حالا زمان بررسی دقیق کتاب است. لازم است کتاب را بخش‌بخش کنید تا بفهمید داستان چطور پیش رفته است؛ سپس داستان را به قسمت‌های مجزّایی تقسیم کنید و ببینید چه عاملی باعث شکل‌گیری داستان شده است. با این روش می‌توانید از ظاهر و باطن کتاب باخبر شوید و بفهمید ذهن نویسنده چطور عمل کرده است. وقتی می‌خواهید مشکل اقتباس کتاب را برای اجر حل کنید، منطق درونی داستان باید آن قدر در ذهن شما جا افتاده باشد که بتوانید بدون آسیب زدن به ایده اصلی، ترتیب وقایع داستان را تغییر دهید یا قسمت‌های خاصی را حذف کنید.

وقتی می‌خواهم از این روش استفاده کنم، پس از بررسی دقیق کتاب، یادداشت‌برداری می‌کنم و داستان را پی می‌گیرم. گاهی از این یادداشت‌ها باز هم یادداشت برمی‌دارم، آن‌ها را خلاصه‌تر کرده و داستان را تا جایی که امکان دارد خلاصه می‌کنم.

۲) یادداشت‌برداری از شخصیت‌ها، مکان‌ها (لوکیشن‌ها) و لحظات نمایشی

شخصیت‌ها را فهرست کنید. چند نفر هستند؟ چقدر در داستان مهم هستند؟ اگر تعداد بازیگران محدود باشد، امکان دارد بازیگری دو نقشه شود؟ آیا شخصیت‌هایی هستند که وجود آن‌ها در داستان اصلی لازم به نظر نمی‌رسد؟ ورود و خروج شخصیت‌ها به داستان را دنبال کنید. سعی کنید قسمت‌های خاصی از کتاب را روی صحنه تجسم کنید. دنبال دیالوگ‌های مفیدی باشید که احتمالا‌ً می‌توانید مستقیما‌ً از خود کتاب برداشت کنید.

ارتباط‌های اصلی کتاب را بررسی کنید. آیا این ارتباط‌ها جالب و نمایشی شکل گرفته‌اند؟ آیا کشمکش مناسبی وجود دارد؟

دنبال مکان (لوکیشن)‌های اصلی داستان بگردید. آیا مکان‌هایی هستند که نسبت به دیگر مکان‌ها از اهمیت بیشتری برخوردار باشند؟ آیا مکان‌هایی هستند که بتوان به مکان حاضر انتقال داد؟ آیا راهی وجود دارد که بتوان با استفاده از یک مکان، مکان‌های دیگر را هم نشان داد؟

از صحنه‌های کوتاه پشت سر هم بپرهیزید؛ این صحنه‌ها نه‌تنها بسیار کسل‌کننده هستند بلکه ممکن است باعث گردد تغییرات صحنه‌ای با فاصلة زمانی زیادی انجام شود. نمایش نباید در مکان و زمان، طوری رها باشد که باعث سردرگمی مخاطب شود. همواره حوادث داستان را روان و قابل درک، نگه دارید.

اکنون، به دنبال لحظاتی در کتاب باشید که ذاتا‌ً نمایشی هستند و می‌توانید این لحظات را به ذهن بسپارید تا در جای خود از آن‌ها استفاده کنید. به نحوی قرارگیری آن‌ها در داستان توجه کنید. آیا در داستان، به طور طبیعی مکانی برای آنتراک وجود دارد؟ آیا در داستان، لحظات پرتنشی دیده می‌شود که برای موقعیت‌های دلهره‌آور و مهیّج، مناسب باشند و مخاطب را منتظر و مشتاق برای نیمه دوم نگه دارند؟

ج) مرحلة ٣. حل مشکل ـ چگونه می‌توان بر دشواری‌های نمایشی کردن داستان غلبه کرد ـ و نوشتن اولین یادداشت‌ها برای چکیده‌نویسی

برای من انتخاب و تهیة ساختار نمایش، جالب‌ترین و اغلب لذت‌بخش‌ترین مرحله است. مشکلات کار اقتباس، از خلاصه کردن داستان به شکل مناسب تا پیدا کردن راهی برای نمایشی کردن آن. متغییر هستند. بهتر است از محدودیت‌های کار مانند: تعداد بازیگران، نوع فضای تئاتر و بودجة در نظر گرفته‌شده برای دکور و لباس، نیز آگاه باشید. آیا بازیگران می‌توانند بیش از یک نقش بازی کنند؟ آیا برخی از صحنه‌پردازی‌ها ساده‌تر از بقیه هستند؟ آیا صحنه‌ها می‌توانند بدون تغییرات اساسی دکور، پشت سر هم اجرا شوند؟

زمانی که توانستید اکثر مشکلات مطرح‌شده را حل کنید، آماده‌اید تا ایده‌های خود را روی کاغذ بیاورید.

د) مرحلة ٤. چکیده‌نویسی

اگرچه یک ایدة کلی و ساده، برای جلب نظر تهیه‌کننده و گرفتن مجوز کار کافی است اما به هر حال باید یک چکیدة مناسب برای تهیه‌کننده آماده کنید تا آن را بررسی کند. از جهات بسیاری، این قسمت مشکل‌ترین مرحله و حتی مشکل‌تر از نوشتن متن نهایی است. به نظر من، قبل از نوشتن چکیده لازم است روی ساختار کلی نمایش کار شده باشد. در نمایش کودکان، ساختار بسیار مهم است. طرح و شفافیت داستان نمی‌تواند شانسی و اتفاقی باشد. برای من معمولا‌ً مرحلة چکیده‌نویسی کار نسبت به نوشتن نمایش اصلی، زمان بیشتری می‌برد اما تا زمانی که چکیده، دقیق و صریح نباشد نمایشنامه را روی کاغذ نمی‌آورم. بدیهی است که در طول نوشتن نمایشنامه، ایده‌های جدید به ذهن خطور می‌کند و همیشه خطر تغییر جهت دادن نمایش به سوی موضوعات بی‌ربط و انحراف از طرح اصلی داستان وجود دارد. اما اگر روی چکیده به خوبی بررسی کرده باشید، وقتی دیده‌های جدیدی به ذهن می‌رسد و تصمیم به ایجاد تغییراتی در داستان می‌گیرید با مراجعه به چکیده آن را در جهت ساختار کلی داستان به کار خواهید برد.

دیوید وود مترجم رکسانا شاه جانی و سید حسین فدایی حسین

پی‌نوشت:

۱‌. David Wood

۲‌.‌ Michael Foreman

۳. Erik the Viking

۴. Terry Jones

۵. Peter Duncan



همچنین مشاهده کنید