جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
همه روزهای خدا
«سگها و آدمها» دومیــن مجمــوعه داستان فرشته مولوی است. شاید لازم بوده که این داستانها، کمی پیش از این و حتی خیلی زودتر منتشر میشدند. نویسنده در ابتدای کتاب توضیح بیشتری در اینباره داده است. در واقع مجموعه داستان «سگها و آدمها» با یک مقدمه از جانب نویسنده آغاز میشود. شاید این روزها نوشتن این پیش درآمدها از سوی نویسندگان چندان باب نباشد، اما با خواندن مقدمه خانم مولوی بر مجموعه داستانشان متوجه میشویم که داستانها در فاصلهی طولانی پانزده ساله نوشته شدهاند و سه تا از آنها هم قبلا در مجموعهای به نام «پری آفتابی» توسط نشر قطره به چاپ رسیدهاند.
راستش مقدمه نویسنده فقط ذهن مرا به عنوان مخاطب گمراه کرد چرا که با خواندن این مقدمه انتظار داشتم با داستانهایی بسیار متفاوتتر از آنچه در اختیار داشتم مواجه شوم و نقاط ضعف و قوت پانزده سال داستاننویسی یک نویسنده را بهتر لمس کنم. قبول کنید که وعده خوشآیند و وسوسهبرانگیزی است. در حالیکه به نتیجه قابل توجهی رسیدم که از منظری دیگر قابل اعتنا نیز هست: مضمون این داستانها، نگاه نویسنده، حتی زبان روایتها تا حد زیادی شبیه یکدیگرند.
شباهت برخی از این داستانها به قدری است که بعد از خواندن مجموعه، فضای آنها با هم آمیخته یا حتی گم و فراموش میشوند و چیزی در ذهن باقی نمیماند. دلیل آن هم بی تردید این است که داستانها پیش از آنکه داستان باشند، تصویرند و بیش از آنکه روایت باشند، توصیفاند راوی اغلب داستانها به توصیف و تصویرسازی از آنچه حس میکند میپردازد. به همین دلیل اغلب داستانی که در ذهن باقی بماند، شکل نمیگیرد. از این منظر، خانم مولوی تصویرپرداز بسیار خوبی هستند. داستان «همه بهارها» مملو از چنین توصیفات زیبایی است که به صورت تصویرهایی بسیار بدیع در ذهن مخاطب نقش میبندد اما وقتی قصه به پایان میرسد همه چیز رنگ میبازد. دلیل آن پایانبندی بسیار شتابزدهای است که بر ریتم و آهنگ کل داستان نمینشیند. گویا این پایانبندی وصلهای عاریهای بر انتهای داستان است.
این اتفاق به نوعی دیگر در داستانهای «همه روزهای خدا» و «طبل نیمه شب» هم تکرار میشود. در داستان «طبل نیمهشب»راوی دانای کل محدود به ذهن زن در ساعاتی از نیمه شب و در تنهایی و سکوت از احساسات زن به زندگی ملالآورش میگوید. آنچه این احساسات را منتقل میکند ترکیبی از توصیف احساسات درونی و تلفیق آن با شرح کندی و ملال فضای بیرونی از دیدگاه زن است. زن تنها روی تخت دراز کشیده و گوش تیز کرده، چشم میگرداند و فکر میکند. ذهن او همزمان با دریافتهای کاهلانهاش از فضای اتاق و چیزهایی که میبیند و میشنود، حرکت میکند. داستان با بازگشت شوهر زن به خانه در نیمهشب پایان میگیرد.
«همه روزهای خدا» روایت یک روز از زندگی دُربیبی است. پیردختری که به سودای داشتن یک روزِ دیگر؛ یک روز متفاوت از همه روزهای دیگر، سوار بر مینیبوس لکنته روستا به سمت شهر میرود. در راه راوی محدود به ذهن دربیبی به گذشته و حال او سرکی میکشد و مخاطب را از احوالات و آرزوهای زنِ نگونبخت آگاه میسازد. قصه با تمام شدن روز پایان میپذیرد؛ در حالیکه دُربیبی سوار بر وانتی به طرفِ آبادی بازمیگردد: «...همه روزهای خدا مثل هم است؛ حتی وقتی که در بیبی هم مثل همین درخت گردوی کنار جاده که اینقدر تند از پیش چشم می گذرد، پیر بشود.»
داستان «خاله مومی» هم روایتی مشابه داستان دُربیبی دارد. در این داستان با تکگوییِ درونی زنی مواجه هستیم که با زبانی سرخوشانه و متفاوت از زبان داستانهای دیگر، به واگویی وضعیت خودش با مخاطبی بیجان میپردازد. مخاطب او شاسیهای ماشین تحریری است که بهواسطه آنها روی کاغذ مینویسد. اگرچه فضا و لحن این داستان اندکی متفاوت با داستانهای دیگر است، اما مضمون و درونمایه آن تا حد زیادی شبیه به آنچیزی است که در داستانهای «طبل نیمهشب»، «همه روزهای خدا»، «دوری دیگر» و...وجود دارد.
شاید بشود گفت یکی از بهترین داستانهای مجموعه، داستان «سگها و آدمها» است. سگها و آدمها روایتی موازی از آنچه در ذهن و در واقعیت زندگی زنی میگذرد، است. زن، مادرِ پسرکی بیمار است. همین است که او را برآشفته، تا با ذهنی مالیخولیایی و متوهم به جهان بنگرد و به عبارت دیگر، واقعیتها را از فیلتر خودش ببیند. گویی زن همواره در کابوس به سر میبرد. ذهن زن درگیر این سوال مهم است که رنجهای ما در زندگی نتیجه کدامین گناه است؟ «...نفس محاکمه یعنی مجازات...ص۱۱۱» اشارات بینامتنی داستان با درونمایه آن همخوانی و همراهی دارد. اگرچه که میتوانست موثرتر و قویتر بر پیکره داستان بنشیند. نکته قابل توجه دیگر در مجموعه داستان «سگها و آدمها» نثر و زبان آن است. داستانها نثری یکدست و پاکیزه دارند و زبانی که مختص به نویسنده آن است و شیوه روایت اغلب داستانها را به یکدیگر نزدیک ساخته است. تا آنجا که مخاطب را وامیدارد، تصور کند راوی داستانهای «همه بهارها»،« دوری دیگر» و «ایستگاه زرد» و... یکی است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست