جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

رجزخوانی لیبرال ها برای جنگی مختومه


رجزخوانی لیبرال ها برای جنگی مختومه

هنگامی که اروپایی ها و آمریکایی ها به سراغ جوراب هایشان رفتند تا هدیه کریسمس بابانوئل را بردارند, آرزو داشتند که هدیه آنها پایان کابوس بحران مالی و اقتصادی جهانی باشد

هنگامی که اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها به سراغ جوراب‌هایشان رفتند تا هدیه کریسمس بابانوئل را بردارند، آرزو داشتند که هدیه آنها پایان کابوس بحران مالی و اقتصادی جهانی باشد. با این وجود آنها در سال جاری میلا‌دی نیز با آثار بحران مالی سال پیشین دست به گریبان خواهند بود. به این ترتیب بحث پیرامون علل بروز این بحران، دامنه تاثیر آن و زمان لا‌زم برای بازیابی همچنان در جریان است. به ویژه اقتصاددانان ایرانی وقت قابل توجهی را صرف قلم‌فرسایی درباره این بحران کرده‌اند. دیدگاه‌های ایرانی درباره علل بحران مزبور طیف متنوعی را تشکیل می‌دهد که در یک سر آن طرفداران نحله لیبرال قرار دارند و در سر دیگر آن و البته در جبهه کم‌جنب‌وجوش، طرفداران دیدگاه‌های نهادگرایی و نئوکینزی. نکته جالب توجه در داستان‌سرایی علت و معلولی بحران مالی اخیر پایبندی غیرمتعارف بیشتر اعضای هر دو طرف به مبانی و اصولی است که سال‌ها پیش مورد تردید قرار گرفته‌اند و اصالتا در ساختارهای شیوه تولید و نظام انباشت فوردی و ماقبل فوردی ریشه دارند. لیبرال‌های ایرانی همچنان بر کارایی و تکافوی مکانیسم بازار و به صورت ضمنی نظام بازار اصرار دارند و بحران اخیر را معلول دخالت در مکانیسم بازار قلمداد می‌کنند. از طرف دیگر طرفداران دیدگاه نئوکینزی و تا حدی نهادگرایی نیز داستان خود را از موضع مقابل این دیدگاه سروده و سرمایه‌داری لجام‌گسیخته و تنظیم نشده را عامل بروز بحران می‌دانند. آنها بحران مالی اخیر را پایان سرمایه‌داری می‌انگارند.

درواقع پایبندی ایدئولوژیک بر موازین و نظریاتی که در خم شرایط زمانی و مکانی رنگ و جلوه می‌یابند به منازعات بیهوده‌ای می‌انجامد که برای خود منازعه‌کنندگان نیز حاصلی در پی نخواهد داشت. لیبرال‌ها از بازاری داد سخن می‌دهند که هیچ‌گاه محقق نشده است و آرمان‌شهری خیالی می‌نماید. واقعیت این است که میراث مکتب ریاضی والراس به ایستایی جوهر علم اقتصاد منجر شد و دوری آموزه‌های علم اقتصاد متعارف از واقعیت بر درستی موضع مکتب روانی صحه گذارد. چنین وضعیتی به معنای ضرورت خانه‌تکانی اساسی در شیوه نگرش به اقتصاد و پویایی‌های آن است. ‌

● داستان علم

علم اعتباری از واقعیت است. به دیگر سخن علم جامه‌ای است که بر تن واقعیت دوخته می‌شود و از این رو باید برازنده آن باشد. برازندگی علم بر تن واقعیت به قوه پیش‌بینی، توضیح‌دهندگی و قابلیت تجویز نسخه‌ای برای کنترل امور، تغییر آنها یا پیشگیری از امور ناخواسته بستگی دارد. بنابراین مجموعه نظریات نحله‌های فکری و مکاتب اقتصادی نوعی فضای گفتمان است که باید اجزای آن با یکدیگر و همچنین با واقعیت سازگار باشند. اگر نظریه‌ای در انجام یکی از کارکردهای بالا‌ شکست بخورد دیگر درخور واقعیت نخواهد بود و باید به گونه‌ای ترمیم یا تعویض شود. ‌

علوم اجتماعی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. با این وجود پیچیدگی موضوع این علوم یعنی انسان و محیط انسانی باعث شده کارکرد پیش‌بینی تا حد زیادی تقریبی باشد. روی هم رفته واقعیت اجتماعی که این علوم روی آن تمرکز دارند جوهری پویا دارد و این پویایی خصلتی مکانی و زمانی به خود می‌گیرد. به عبارت دیگر نظریاتی که برای توضیح یک واقعیت به کار می‌روند از هویتی مکانی و زمانی برخوردارند و جهانشمولی آنها منوط به تطابق مختصات مکانی و پویایی آنها طبق مختصات زمانی مبداء نظریه است. منتها اتفاقی که در علم اقتصاد افتاده این است که بر الگویی خیالی انگاره‌ای از ریاضیات وصله و پینه شده تا به آن رنگ و بوی دقت علوم طبیعی مانند فیزیک را بدهد. در نتیجه پویایی اصلی علم اقتصاد یعنی تکامل و تطور سیستم‌های اقتصادی و خصلت تغییر جوهری ماهیت واقعیت اجتماعی همگی به ارائه مدل‌هایی ریاضی تحویل شده‌اند که بر محور پارادایم نیوتنی و فرض اصلی خود تعادلی آن استوارند. پوشاندن جامه ریاضیات دکارتی بر تن واقعیت در حال تطور داروینی به معنای این است که تمامی پدیدارهای انسانی امتدادی ثابت دارند و تنوع فرهنگی و نهادی را باید اساسا نادیده گرفت. در حالی که مطالعات بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی نادرستی این فرض ضمنی را نشان داده است. ‌

بر این اساس، جنگ دولت یا بازار از نوع نظام فوردی و ماقبل آن سال‌ها است که خاتمه یافته و موضوعیت ندارد. اما برخی از اقتصاددانان ایرانی همچنان بر طبل این جنگ می‌کوبند و هنوز هم بر سر مساله دولت یا بازار در حال منازعه‌ هستند. برخی دیگر نیز به دنبال امپریالیسم می‌گردند و همچنان با میل‌های بافتنی تئوری توطئه، لباسی برای واقعیت می‌بافند که درخور آن نیست. درواقع هر دو سر طیف در حالتی افراطی به پوپولیسمی تبدیل می‌شوند که از پدیده‌هایی نظیر بحران مالی و اقتصادی برای تایید نظریات خود بهره می‌جویند. تنها قربانی این ماجرا نیز خود علم و فهم واقعیت است. ‌

● دنیای جدید ‌

دنیای امروز با دنیای سده پایانی هزاره دوم فاصله بسیار زیادی دارد. شاید زیستن در کشوری توسعه‌نیافته باعث کوچک‌انگاری این فاصله می‌شود اما زمانی که مقیاس دید را جهانی کنیم به درک این فاصله نائل خواهیم آمد. شیوه تولید از نظام پسافوردی یا تویوتایی به نظام دیجیتال و شبکه‌ای تحول یافته است. اگرچه شیوه تولید جدید با شیوه تولید تویوتایی وجوه اشتراک زیادی دارد اما شیوه‌ای جدید است. هر دو سیستم تولیدی و مالی ساختاری جهانی یافته‌اند و در فضای مجازی نیز نهادینه شده‌اند. امروزه بخش اعظم مبادلا‌ت اقتصادی در فضای مجازی شکل می‌گیرد. چنین فضایی ساختار توزیع و انتقال اطلا‌عات را دگرگون ساخته و شالوده‌ای از روابط مالی جهانی به وجود آورده که هزل هندرسون آن را کازینوی مالی جهانی می‌نامد. سرمایه‌های غیرحقیقی با سرعتی مافوق تصور در این کازینو جابه‌جا می‌شوند و سیستم‌های اعتباری را به شدت بی‌ثبات می‌کنند. بی‌ثباتی سیستم‌های اعتباری که از یک طرف منشاء پوشش ریسک زنجیره تامین گسترانیده در سراسر جهان هستند و از طرف دیگر با خود سرمایه در گردش سیستم تولیدی رقابتی جانفرسا دارند (تضاد کنونی نظام سرمایه‌داری) به بروز چنین بحرانی می‌انجامد. البته دوگانگی‌های دیگری به ویژه در سطح سیاستگذاری ایالا‌ت متحده نیز بر شتاب این سقوط افزود. مقررات‌زدایی بدون منطق و نیز اشتباه در تعیین دوز سیاست انبساطی پس از سقوط مالی سال ۲۰۰۱ که به انفجار حباب مسکن در اواخر سال گذشته میلا‌دی ختم شد نیز از شتاب‌دهنده‌های اصلی این بحران بودند. صرف‌نظر از اینکه منشاء این بحران چه باشد، منطق علمی حکم می‌کند تا با ماندن در مواضع ایدئولوژیک راه را بر پویایی علمی نبندیم و با تکیه بر روش علمی برای درک واقعیت کوشش کنیم.

رضا مجیدزاده