جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

ارتباط فرهنگ عامه با فرهنگ عمومی


ارتباط فرهنگ عامه با فرهنگ عمومی

واژه فرهنگ از دیرباز در آثار نظم و نثر فارسی با معانی و مفاهیم گوناگون به كار رفته است از معانی مشهور و عام آن, دانش وادب, آموزش و پرورش, هنری و معرفت, تأدیب, كتاب لغت یا واژهنامه و دائره المعارف است

فرهنگ ( با گاف فارسی ) بر وزن فرهنج : علم و دانش ، ادب ، بزرگی ، سنجیدگی ، از : فر( پیشاوند ) + هنگ ( از ریشه Thang اوستایی به معنی كشییدن ) .

▪ فرهنگ و فرهختن : در مفهوم مطابق است با educat و edure لاتینی به معنی كشش و كشیدن و نیز به معنی آموزش . تعلیم و تربیت ( در زباها ی اروپایی ، education و eduquer در پهلوی farhang . فرهنج .

نیست فرهنگی اندرین گیتی

كه نیاموخته از شه آن فرهنگ

نام مادر كیكاووس . شاخ درختی كه در زمین خوابانیده و از جای دیگر، سر برآورده . كاریز آب .

▪ فرهنج : بروزن شطرنج به معنی علم ، فضل ، دانش ،عقل و ادب . كتابی را گویند كه مشتمل باشد برلغات فارسی . نام دوایی است و ...

فرهنگ (ف ) ( اِ ) مركب از فر» كه پیشاوند است و «هنگ» از ریشه ثنگ (Thang ) اوستایی به معنی كشیدن و فروهختن و فرهنگ . هر دو مطابق است باریشه « ادوكا » (educa ) (education ) و «ادور » edure ) ( درلاتینی كه به معنی كشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت است . به معنی فرهنگ است كه علم ، دانش و ادب باشد .

فلكلر . فولكلر . فولكلور . ( ف ـ ل)( folkore ) مأخذ از فرانسه . از تركیب فلك(folk) به معنی توده و« لور »( (loreبه معنی دانش . علم به آداب و رسوم توده مردم ، افسانه‌ها و تصنیفهای عامیانه . توده‌شناسی ( فرهنگ فارسی معین)، فرهنگ عامه، مجموعه عقاید، اندیشه‌ها ،قصه‌ها ، آداب و رسوم ، ترانه‌ها و هنرهای ساده و ابتدایی یك ملت .

واژه فرهنگ از دو جزء « فر » و « هنگ » تركیب شده است « فر » هم به گونه یك واژه مستقل و هم به گونه یك پیشوند ، و «هنگ » تنها به گونه یك واژه مستقل در زبان و ادب فارسی به كار رفته‌اند . « فر» به عنوان یك واژه مستقل ، چند معنی دارد كه متداولترین آنها ، شكوه ، شأن و منزلت است و به عنوان پیشوند به معنای بالا و بر ، پیش و بیرون است .

«هنگ » نیز در زبان فارسی ، چند معنی دارد كه عامترین آن ، كشیدن ، فرهختن ، سنگینی و وقار است . پس معنای تحت الفظی واژه فرهنگ ، بروبالا یا بیرون كشیدن است .

● معنای فرهنگ در زبان فارسی

واژه فرهنگ از دیرباز در آثار نظم و نثر فارسی با معانی و مفاهیم گوناگون به كار رفته است. از معانی مشهور و عام آن، دانش وادب، آموزش و پرورش، هنری و معرفت، تأدیب، كتاب لغت یا واژهنامه و دائره المعارف است .

فرهنگ به معنای « كالچر » انگلیسی از مفاهیم تازه‌ای است كه در آغاز قرن چهاردم ( ه. ش) درزبان فارسی راه بافت و به كاربرده شد.

● تعریف فرهنگ از دیدگاه مردم‌شناسی

در مردم شناسی دو اصطلاح « فرهنگ » و « تمدن » تقریباً به یك معنی و مفهومبه كاربرد ه می‌شود . ادوار تایلور مردم شناس انگلیسی ، نخستین بار د رسال ۱۸۶۵ میلادی، اصطلاح فرهنگ را در كتابش به نام پژوهش‌هایی در تاریخ ابتدایی نوع بشر و توسعه تمدن به كار برد و در سال ۱۸۷۱ میلادی ،آن را از دیدگاه اجتماعی و مرم شناسی در كتاب مشهور خود « فرهنگ ابتدایی » چنین تعریف و توصیف می‌كند :

فرهنگ یا تمدن، مجموعهٔ پیچیده ‌ای از معرفت، عقاید، هنر، اخلاقیات، قوانین، آداب و همه قابلیتها و عادات دیگری است كه انسان، چون عضوی از جامعه آنها را می‌آموزد »

تعریف تایلور از فرهنگ در حدود ۱۳۰ سال پیش، تعریفی تازه و ابداعی بود. تا چند دههٔ پیش، بیشتر دانشمندان و محقّقان اجتماعی ، این تعریف را پذیرفته بودند ، به فرهنگ و مفهوم آن با دید تایلور می‌نگریستند. در نیم قرن اخیر ، بیش از ۳۰۰ گونه تعریف مختلف از فرهنگ و تلقینهای گوناگون از آن، دانشمندان و پژوهشگران اجتماعی را برآن داشته كه هر گاه بخواهند در باره یك جامعه یا قوم و فرهنگ آن، كتابی بنویسند قبلاً تلقی و برداشت خود را از مفهوم فرهنگ در دیباچه و آغاز كتاب بیاورند.

● تعریف كلّی فرهنگ

به طور كلّی، فرهنگ همه فعالیتها و صورتهای رفتار غیر غریزی انسان است كه از راه آموزش كسب و در « همنوایی » با « هنجارهای » پذیرفته در جامعه برای حفظ بقا ادامه نسل و نظم امور اجتماعی « انگاربندی » شده است . به عبارتی دیگر، فرهنگ ، همه « نهادها، فنون، هنرها، رسوم و سنتها ادبیات و اعتقادات یك قوم را كه در جریان آموزشی گوناگون از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد ، در بر می‌گیرد . با این تعریف ، می توان فرهنگ را « میراث اجتماعی » با پیوند ها و همبستگی های قومی در یك جامعه دانست .

نخستین بار ، آمبرویز مورتن » در سال ۱۸۸۵ میلادی ، آثارباستانی و ادبیات عامه را «folk_lore » نامید، یعنی دانش عوام، در آلمان ،هلند و كشورهای اسكاندیناو، لغت «volksund » معادل آنرا پذیرفتند . اما در كشورهای لاتینی زبان ، ابتدا مقاومت بیشتری نشان دادند و پس از كشمكشها و وضع لغات بالاخره به این نتیجه رسید كه فولكلر جامع‌ترین لغتی است كه شامل تمام دانش عوام می‌شود. و مشتقات ایت لغت را وارد زبان خود كردند . در برابر « فرهنگ عمومی» رسمی و استادانه وجود دارد، به این معنی كه مواد « فولكلر درنزد ملتهایی یافت می‌شود كه دارای دو پرورش باشند . یكی مربوط به طبقه تحصیل كرده و دیگری مربوط طبقه عوام .

مثلاً در هند و چین ، فولكلر وجود دارد ، اما نزد قبایل وحشی استرالیا كه نوشته و كتاب نداردند ، فلكلر یافت نمی‌شود .

به موجب تعریف « سن تیوز » ، فولكلر به مطالعاتی زندگی توده عوام در كشورهای متمدن می‌پردازد :

فرهنگ عمومی ، آشنایی به پرورش معنوی اكثریت است در برابر پرورش مردمان تحصیل كرده در میان یك ملت متمدن .

ابتدا محققین «فلكلر » را فقط ادبیات عامه می‌دانستند ، مانند قصه ها ، افسانه‌ها ، آرزوها ، ترانه‌ها، مثلها، متلها، معماها و غیره

اما كم كم تمامی سنتهایی كه افواها « آموخته می‌شود و آنچه مردمان در زندگی خارج از دبستان فرا می گیرند ، جزو آن گردید. چندی بعد جستجو كنندگان اعتقادات و اوهام ، پیشگویی راجع به وقت ، نجوم ، تاریخ طبیعی ، طب و آنچه دانش عمومی نامیده می‌شد مانند گاهنامه ، سنگ شناسی ، جانور شناسی و داروهایی را كه عوام به كار می‌بردند به این علم افزودند . سپس اعتقادات و رسومی كه وابسته به هر یك از مراحل گوناگون زندگی مانند تولد، بچگی، جوانی، زناشویی، پیری، مراسم سوگواری، جشنهای ملی، مذهبی و عاداتی كه مربوط زندگی عمومی می‌شود از جمله تمام پیشینه ها و فنون توده ، جزو این علم به شمار می‌آید ، زیرا هر پیشه‌ای، ترانه‌ها، اوهام و اعتقادات مربوط به خود را دارد. مثلاً فولكلر شكار، از ماهیگیری جداست و هرشغلی ممكن است نزد محقق این فن از ویژگیهای بهره‌مند باشد. همچنین، كتابهایی كه از دست عامه و مردم بیرون آمده مانند بهرام و گل اندام، خاله سوسكه، عاق والدین و غیره باید جمع‌آوری و مطابق تاریخ، طبقه بندی شود.

هنر و ادبیات عامه به منزله مصالح اولیه، از بهترین شاهكارهای بشر بشمار می‌آید. بویژه ادبیات، هنرهای زیبا، فلسفه و ادیان مستقیماً از این سرچشمه سیراب شده و هنوز هم می شوند .

این سرچشمه افكار عمومی كه نسلهای پیاپی همه اندیشه‌های گرانبها ، عواطف ، نتایج‌فكر ، ذوق و آزمایش خود را درآن ریخته اند ، گنجینه زوال ناپذیری است كه شالوده آثار معنوی و كاخ با شكوه زیبائیهای بشریت بشمار می‌آید .

ترانه‌های عامیانه ، آواز ها و افسانه‌ها، نماینده روح هنری ملت می‌باشد و فقط از مردمان گمنام بی‌سواد بدست می‌آید . اینها صدای درونی هر ملتی است و در ضمن سرچشمه الهامات بشر و مادر ادبیات و هنرهای زیبا محسوب می‌شود. به همین مناسبت، امروزه در كشورهای متمدن، اهمیت خاصی برای فولكلر قائل می‌باشند. شاید ایرانی تحصیل كرده، به زندگی اجتماعی اروپائیان بیش از وطن خود آشنا باشد . دراین حال چگونه می‌تواند اظهار وطن دوستی كند ؟ حال آنكه از رموز زبان ،ترانه‌ها ، قصه‌ها ، اعتقادات ،اندوه و شادی و به طور خلاصه از زندگی مادی و معنوی هم میهنان خود آگاه نیست و نمی تواند با آنها همدردی داشته باشد و یا دردهای آنان را چاره كند .

● فرهنگ عامه ( عمومی ـ همگانی )

فرهنگ عمومی یا فولكلر » یكی از اجزای سازنده فرهنگ است . همه فرهنگهای شناخته شده در جهان ، چه در جامعه‌های ابتدایی و روستایی كه تكنولوژی « و ابزار كار ساده و ضعیف دارند وچه در جامعه‌های پیشرفته و صنعتی كه از تكنولوژی پیچیده و ابزار نیرومند برخوردارند ، واجد فرهنگ عامه می‌باشد و صورتهایی از آن را به كار می‌برند.

فرهنگ عمومی ، جزیی از سنتهای آموخته انسان و از میراث اجتماعی جامعه اوست . بعضی ، ادبیات شفاهی را فرهنگ عامه و خود فرهنگ عامه را مقوله ادبی یا هنری فرهنگ پنداشته اند . برخی دیگر ، همه آداب و رسوم ، سنتها ، آیینها و جشنها ، ادب و هنر را در جامعه ابتدائی و روستایی و بازمانده آنها را در جامعه‌های پیشرفته صنعتی كه به صورت شفاهی منتقل می‌شود، فرهنگ عامه دانسته‌اند .

قسمت عمده زندگی روزانه ما از عاداتی كه به ارث برده‌ایم تشكیل یافته و سرچشمهٔ آنها ملی نیست ، بلكه بشری می‌باشد ، زیرا تظاهرات گوناگون زندگی عامّه، حاكی از عمومیت و قدمت است. این عادات هر جا كه بشر هست، خودنمایی می‌كند و می‌توان حدس زد كه تمام آنها از ابتدای بشریت آغاز می‌شود و یا لااقل مربوط به دوره‌های بسیار باستانی است.

ابزارهای یكسان كه در مناطق گوناگون پیدا شده است نه تنها دلیل ارتباط اقوام است، بلكه مؤید این نظر می‌شود كه همه آنها از ابزارهای ماقبل تاریخ منشعب شده است . عادات و سوم نیز از همین قرار است .

خوش آمد گفتن به كسی كه عطسه می‌كند در همه سرزمینها و بین همه قبایل مرسوم می‌باشد . آتش كردن به وسیله سایش چوب در سرتاسر سرزمین معمول بوده است . ادبیات عامه چه از حیث موضوع قصه‌ها و ترانه‌ها و چه از جنبه های دیگر ، عمومیت محصول زندگی توده را می‌رساند . اغلب در كشورهای دور از هم كه به هیچ وجه ، وسیله ارتباط بین افراد آن وجود نداشته ، اشعار عامیانه‌ای هست كه از حیث مضمون و آهنگ ، همانند می باشند

از مقایسه تمام قصه‌های ملتهای گوناگون كه در سرتاسر زاد بوم نژاد هند واروپای وهمچنین میان نژادهای سرخ و سیاه رواج دارد، چنین برمی‌آید كه بسیاری از آنها با جزیی تغییر در همه جا یافت می شود . چوپان اسكاتلندی ، ماهیگیری سیسیلی ، دایه ایرانی ، برزگرهندی و شتر چران عرب كه ممكن است بی‌سواد و نادان باشند و هرگز راجع به یكدیگر چیزی نشنیده‌اند، یك وجه مشترك دارند و آن عبارت از قصه‌های عجیب و یا خنده آوری است كه گاهی ساختمان ظاهری آنها فرق می‌كند ولی موضوع آنها همه جا یكی است . مثلاً قضیه «ماه پیشانی » ایرانی با جزیی تغییر نزد فرانسویها ، آلمانیها و ایرلندیها وجود دارد و از حیث موضوع، با قصه نروژی نزدیكتر می‌باشد. این اختلاف كوچك در مضمون یك قصه كه از نواحی مختلف یك كشور جمع‌آوری شود نیز مشاهده می‌گردد. به همین مناسبت، چنین تصور، كرده‌اند كه تركیب اولیه ترانه‌ها ، قصه‌ها و اعتقادات بشر به زمانی می رسد كه خانواده‌های گوناگون این ملل باهم می‌زیسته وهنوز از یكدیگر جدا نشده بودند . شالوده مذاهب اولیه و پرسشهای مردم به طور خلاصه از سه سر چشمه ، ناشی می‌شده است : پرستش مردگان ، پرستش طبیعت و موجودات آن .

رسوم و جشنهای موسمی كه مربوط به پیوند بین انسان و طبیعت می‌شود ، رابطه میان ستارگان و فصلها كه تأمل احوال ملتهای گوناگون در طبیعت بدست آمده است . از این رو عادات ، آداب و اعتقدات ما نه تنها از جانب پدر ویا كسانی كه در سرزمین هم‌نژاد نیاكان می‌زیسته‌اند به ما رسیده بلكه از تمامی نژادهای دیگر، این عادات واعتقادات را گرفته‌ایم. فولكلر، دشمنی با بیگانگان را زائل می‌كند و همبستگی نژاد بشر را نشان می دهد . از این قرار ، اساس زندگی افراد مردم ، عمومیت دارد ، ولی مطلب مهم دیگر این است كه این اساس مشترك به زمانهای ماقبل تاریخ می رسد .

فولكلر، علم نوزادی است ولی جمع‌آوری مصالح آن ، بسیار لغزنده و دشوارمی‌باشد. زیرا این گنجیه ، فقط از محفوظات اشخاص بی‌سواد و عامی به دست می‌آید و وابسته به پشتكار و همتی است كه اهالی تحصیل كرده یك ملت از خود نشان بدهند، زیرا هر گاه در جمع‌آوری آن مسامحه و غفلت شود ، بیم آن می‌رود كه قسمت عمده فرهنگ مردمی فراموش گردد.

● تعریف و قلمرو فلكلر

با این كه حدود ۱۵۰ سال از گزینش اصلاح «فلكلر » و معرفی آن به جهان علم و ادب می‌گذرد ولی هنوز در طول این مدت ، تعریف « فلكلر » روشن نشده و میان دانشمندان اجتماعی و « فلكلریستها » درباره آن بحث و گفتگو و اختلاف سلیقه وجوددارد . « فلكلر » هم به بخشی از عناصر و مواد فرهنگ و هم به دانشی كه این مواد فرهنگی را بررسی و تحلیل می كند،اطلاق می‌شود . در این كه «فلكلر » جزیی از فرهنگ و پاره تكمیلی آن است ، میان صاحب نظران اختلافی وجود ندارد، ولی در این كه فلكلر ، كدام یك از جنبه‌ها و مواد فرهنگی را در بر می گیرد، میان آنها اختلاف رای و عقیده وجود دارد .

فولكلریستها در تعریف فولكلر ، توافق كامل ندارند . نه تنها فولكلریستها كشورهای مختلف جهان ، تلفیقها و برداشتهای گوناگونی از فلكلر و مفاهیم آن دارند ، بلكه فلكلوریستهای یك كشور نیز نظرها و توصیه‌های مختلفی از فلكلر و دانش آن دارند.

نویسنده :احمد حسینی كازرونی

منابع ، مآخذ و اصطلاحات

۱ـ بهان قاطع ، به اهتمام دكتر معین. ص ۱۴۸۰.

۲ـ حاشیه

۳ـ لغت‌نامه دهخدا. ج ۳۷ صص۲۲۸و ۲۲۷

۴ـ لغت‌نامه دهخدا. ج ۳۷. ص ۳۴۴

۵ـ ، culure

۶ـ فرهنگ عامه . از انتشارات وزارت آموزش و پرورش . سال ۱۳۴۵۶. ص۲

۷ـ Edword B.Tg..E dwardB. Tyore

۸ـ ، culureprimitive cuture London ۱۸۷۱

۹ـ همنوایی ـ هم‌آهنگی ـ سازگاری (، conformity)

۱۰ـ هنجار ـ اصل (،(Norm

۱۱ـ انگاره ـ الگو ـ طرح (،(pattern

۱۲ـ نهاد((institionبرجنبه‌ای از زندگی اجتماعی دلایت میكند كه برای برآوردن نیازهای مشترك پدیدآمده و در منافع و ارزشهابرهدفها و امور اجتماعی بزرگ و معینی مانند، آموزش ازدواج ، خانواده، اقتصاد، مالكیت و دین تمركز یافته و نقش و كاركرد بسیار مهمی برای جامعه دارد.

۱۳ـ Technics

۱۴ـHeriage

۱۵Ethnic collelation_

۱۶ـ فرهنگ عامه . صص۳ و ۴

۱۷ـ Amdroise morton

۱۸ ـsaintyves

۱۹ـ نوشته‌های پراكنده صادق هدایت . ص ۴۴۸.

گردآورنده : حسن قائمیان . امیر كبیر ، تهران ، ۱۳۳۴

۲۰ـ همان . صص ۴۵۰ و ۴۴۹

۲۱ فرهنگ عامه . صص ۷و ۶

۲۲ـ نوشته‌های پراكنده . ص ۴۵۱

۲۳ـ ، Astandard Dictctionary of follclore Mythogy and

Moria Leavh New york ۱۹۴۹ Legent

۲۴ـ william R. Basvom

۲۵ـ verbal Art

۲۶ـFolle Literature

۲۷ـ Folk cuture

۲۸ـ Christensem> A

۲۹ـ علم اساطیر، كریستن‌سن، ایانشهر ، شماره۶ ، ص ۱۳۳

۳۰تا ۳۳ـ فرهنگ عامه. خلاصه برداشتی از ص ۲۳ ـ ۱۶

۳۴ ـ مجله ماهانه تعلیم و تربیت . سال ششم . شماره اول . رشید یاسمی

۳۵ـ انتروپولوژی (Anthropology) یعنی مردم شناسی ، جزو علوم اجتماعی است نه علوم طبیعی، فقط مردم شناسی جسمانیphyitical _Anthro pology كه یكی از رشته‌های مردم شناسی است با علوم طبیعی ، ارتباط بسیار دارد.

۳۶ـ فرهنگ عامه . ص.۳۰ .

منبع:فصلنامه شورای فرهنگ عمومی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.