یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سینمای کودک و بحران مخاطب


سینمای کودک و بحران مخاطب

دیگر این تنها برنامه های کودک نیست که در حافظه تاریخی ما جا مانده و به نوستالژی کودکی مان بدل شده است سینمای کودک نیز به این تقدیر هنری دچار شده و دیگر مثل سال های دور که برای مدرسه موش ها و گلنار و این اواخر کلاه قرمزی و پسرخاله صف های طولانی جلوی سینماها شکل می گرفت کسی سراغی از سینمای کودک نمی گیرد

دیگر این تنها برنامه های کودک نیست که در حافظه تاریخی ما جا مانده و به نوستالژی کودکی مان بدل شده است. سینمای کودک نیز به این تقدیر هنری دچار شده و دیگر مثل سال های دور که برای مدرسه موش ها و گلنار و این اواخر کلاه قرمزی و پسرخاله صف های طولانی جلوی سینماها شکل می گرفت کسی سراغی از سینمای کودک نمی گیرد.

این روزها فیلم «روزی که حسنی مرد شد» روی پرده سینما هاست و شاید انتظار این بود نخستین فیلم انیمیشن ایرانی مورد استقبال مخاطبان لااقل مخاطب کودک و نوجوان قرار بگیرد اما این طور نشد. اگر بحران مخاطب در سینمای ایران یک مساله فراگیر است و به ژانر کودک محدود نمی شود اما تجربه تاریخی نشان داده است که هرگاه فیلمی قابل توجه در سینمای کودک تولید شده با استقبال زیاد مخاطبان مواجه می شد و چه بسا علاقه مندان بزرگسال آن فیلم ها بیشتر از کودکان بودند.

هنوز هم بسیاری از بزرگسالان وقتی فیلم ها و کارتون های زمان کودکی شان پخش می شود با علاقه به تماشای آن می نشینند به راستی چرا سینمای کودک و نوجوان که در زمانی مثلاً دهه ۷۰ از جایگاه خوبی در میان مخاطبان ایرانی و در کل سینمای ایران برخوردار بود امروز به کنج عزلت نشسته است و بازارش مشتری چندانی ندارد؟

البته آسیب شناسی سینمای کودک فرصتی فراخ تر از این سطور و ستون می طلبد و مستلزم مطالعات عمیق سینمایی، روان شناختی و جامعه شناسانه است تا هم سینمای کودک و هم مخاطب سینمای کودک را مورد بازشناسی، تجزیه و تحلیل خود قرار دهد. واقعیت این است که بخشی از مشکلات سینمای کودک به بحران کلیت سینمای ایران برمی گردد که هم در تولید آثار سینمایی و هم در توزیع و اکران آن با چالش های عمیقی مواجه است.

اما سینمای کودک در مقام یک ژانر تخصصی، مقتضیات و شرایط خاص خود را دارد که تحلیل آن را از سینمای بزرگسال متفاوت می کند البته بر سر آسیب شناسی سینمای کودک در میان خود اهالی سینما از کارگردان ها گرفته تا منتقدان سینمایی مناقشه وجود دارد. برخی مشکل اصلی سینمای کودک را در حال حاضر، فیلمنامه می دانند.

همان معضلی که دامن کل سینمای ایران را گرفته است. این گروه معتقدند رمز موفقیت سینمای کودک در دهه ۷۰ قصه پردازی و داستان های جذاب آن بود چرا که کودک به لحاظ روان شناختی به خصوص کودک ایرانی به دلیل سنت های فرهنگی به قصه گویی و داستان پردازی گرایش دارد و آنچه در درجه اول موجب جذب او می شود ساختار داستانی اثر و شیوه قصه پردازی آن است. بهترین پیام ها و آموزه های تربیتی هم نمی تواند مخاطب کودک را به خود جلب کند مگر اینکه آن مفاهیم و محتویات در قالب ساختاری داستانی و قصه گو ریخته شود و به تصویر درآید.

این وجوه قصه پردازی در سینمای کودک آنقدر مهم است که برخی وجود راوی و قصه گو را به عنوان جانشین نمادین مادربزرگ ها در سینمای کودک، ضروری می دانند به این معنی که کودک باید حس کند که قصه یی دارد برای او تعریف می شود. فیلمنامه کودکانه به دلیل نوع مخاطبان آن و با توجه به شرایط سنی و روان شناختی آنها از پیچیدگی های بیشتری برخوردار است.

گروهی نیز در همین راستا بر خلق شخصیت ها و کاراکترهای اثرگذار کودکانه انگشت می گذارند. آنها معتقدند این قهرمان های کودکان هستند که در جذب یا دفع مخاطب تاثیرگذارند. به عقیده این عده، ذهن کودک همواره به دنبال اسطوره و قهرمان های رویایی است که با خیالپردازی های کودکانه آنها سنخیت داشته باشد.

در واقع برخی معتقدند عنصر خیالپردازی و فانتزی های کودکان، نقش مهمی در تولید آثار کودک پسند دارد. لذا کم رنگ شدن عنصر فانتزی در آثار متاخر سینمای کودک، موجب کاهش مخاطبان سینمای کودک شده است. در مقابل گروهی معتقدند که عناصر فانتزی و تخیلی نقش معکوسی در جذب مخاطب کودک داشته است چرا که امروز اکثر فیلم ها و کارتون های کودکان به صورت پررنگی از عناصر فانتزی و خیالی استفاده می کند و اتفاقاً همین عامل موجب فاصله گرفتن کودک از آنها شده است یا دست کم جذابیت و اثرگذاری گذشته را از دست داده اند. عده یی دیگر اساساً مشکل سینمای کودک و بحران مخاطب در آن را به عوامل درون سینمایی نسبت نمی دهند و تحلیل کل نگر و جامعه شناختی از آن دارند به این معنی که تغییر و تحولات اجتماعی و بسط و توسعه تکنولوژی های مدرن ارتباط و پر شدن فضای زندگی کودک از انواع بازی های کامپیوتری و دیجیتالی موجب شده است آنها از سینمای قصه گوی کودکانه با آن قهرمان های اسطوره یی فاصله بگیرند. در واقع آنها تغییر ذائقه کودکان در زیبایی شناسی بصری و شکل سینمایی را معضل مهم سینمای کودک می دانند.

واقعیت این است که همه عواملی که صاحب نظران و منتقدان در حوزه سینمای کودک مطرح می کنند حین اینکه تنها عامل موثر در تضعیف سینمای کودک نیست اما قطعاً هر یک از آنها پازل آسیب شناسی سینمای کودک را کامل می کند و شاید پژوهش و مطالعات علمی روی این عوامل بتواند راهبرد موثری برای برون رفت از این بحران به سینمای کشور ارائه کند.

در نهایت می توان عواملی که سینمای کودک را تهدید می کند به دو دسته کلی تقسیم کرد. عوامل درون سینمایی شامل ضعف فیلمنامه، افول قهرمان ها و اسطوره های کودکانه، عدم قصه پردازی و ضعف ساختار داستانی، فقدان کارگردانی کودک، و عوامل برون سینمایی شامل شرایط اکران، بحران کلی مخاطب در سینمای ایران، رشد و توسعه تکنولوژی دیجیتالی و کامپیوتری و جایگزینی سرگرمی های دیگر برای کودکان است. شاید یکی از بهترین راهکارها برای حل این بحران، نظرسنجی و پرس وجو از خود کودکان به عنوان مخاطبان اصلی این سینما درباره چگونگی و چرایی سینمای کودک باشد که به قول مولوی؛

چون سروکار تو با کودک فتاد

پس زبان کودکی باید گشاد

سیدرضاصائمی

http://ssaemi.blogfa.com