یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

نگره قرآن به انسان كامل


نگره قرآن به انسان كامل

انسان كامل هر چند كه اصطلاحی قرآنی نیست ولی ریشه و خاستگاه آن را می بایست در قرآن جست زیرا واژگان و اصطلاحات بسیاری را می توان در قرآن یافت كه بر این مفهوم دلالت و یا ناظر به آن می باشند كه از آن میان می توان به خلیفه الله, امام, مخلص به فتح لام , مطهر, ولی الله و مانند آن اشاره كرد

انسان كامل، اشرف مخلوقات و گل سرسبد آفرینش است.قرآن كریم به این امر توجه خاص مبذول داشته و با دستورات و راهنمایی های خود درپی آن است كه همه انسانها را به این سمت وسو هدایت نماید.در مقاله حاضر سعی شده است كه به ابعاد انسان كامل پرداخته شود. مطلب را از نظر می گذرانیم.

انسان كامل هر چند كه اصطلاحی قرآنی نیست ولی ریشه و خاستگاه آن را می بایست در قرآن جست؛ زیرا واژگان و اصطلاحات بسیاری را می توان در قرآن یافت كه بر این مفهوم دلالت و یا ناظر به آن می باشند كه از آن میان می توان به خلیفه الله، امام، مخلص (به فتح لام)، مطهر، ولی الله و مانند آن اشاره كرد.

این اصطلاح به كسی اطلاق می شود كه مظهر همه نام های نیكوی خداوندی و آینه تمام نمای خداست و در همه چیز سرمشق و اسوه و كامل است.

از آن جایی كه این اصطلاح بر گروه و طیف گسترده ای از انسان ها، اطلاق می شود می توان به مراتب تشكیكی در این حوزه قایل شد؛ زیرا برای انسان كامل مصادیق متعدد و مختلفی بیان می شود كه بیانگر تشكیكی بودن و دارای مراتب بودن است.

در یك سوی این عنوان مصداقی چون پیامبر اكرم(ص) قرار می گیرد كه در اوج قرار دارد و نمونه اكمل و اتم است و قرآن از وی به عنوان اسوه و نمونه كامل یاد می كند كه می توان و باید او را در همه زمینه ها و عرصه ها نمونه خود قرار داد و در سوی دیگر آن، انسان های كاملی قرار می گیرند كه گاه به جهاتی كه خود فرد و یا قرآن از آن به ظلم یاد می كند مورد بازخواست و حتی تنبیه قرار گرفته و در این دنیا گرفتار مكافات عمل خود شده اند كه از آن میان می توان به ذالنون (حضرت یونس) و حضرت موسی(ع) و برخی دیگر از پیامبران اشاره كرد.

این انسان های كامل با آن كه خود نمونه و الگوی انسانی بوده اند ولی در همه زمینه ها از چنین ویژگی ای برخوردار نیستند و نمی توانند سرمشق قرار گیرند. در مواردی قرآن خود به این مساله اشاره داشته و به صراحت اعلام كرده است كه برخی از اعمال و رفتار و یا كنش و واكنش های این انسان های كامل نمی تواند الگو و سرمشق دیگران باشد. از آن میان می توان به مساله استثنای سرمشق بودن حضرت ابراهیم(ع) در مساله استغفار و آمرزش خواهی از فردی كافر كه سرپرستی آن حضرت را در كودكی به عهده داشت، اشاره كرد.

(ممتحنه آیه ۶ و ۷) برخی از آیات به صراحت تشكیكی بودن مراتب انسان كامل را بیان كرده اند. خداوند درباره جایگاه پیامبران و ارزش گذاری و داوری درباره آنان می فرماید: تلك الرسل فضلنا بعضهم علی بعض (بقره آیه ۲۵۳) با آن كه در این آیات خداوند داوری خود را نسبت به پیامبران و انسان های كامل بیان می دارد با این همه به مومنان گوشزد می كند كه این مساله هیچ گاه به معنای كم توجهی و تفرقه میان آنان از سوی مومنان نیست. (بقره آیه ۱۳۶) مومنان می بایست با همه این تفاوت ها و تمایزات جایگاه ایشان را محترم شمرده و از آنان در مواردی كه قرآن تایید كرده به عنوان الگو و سرمشق اندیشه و عمل استفاده كنند و در راه ایشان گام بردارند. بیان اندیشه و بینش و نگرش آنان نسبت به انسان و هستی به معنای پذیرش آن نگره و رویكرد است كه مومنان باید همانند آنان باشند.

● بشر بودن انسان كامل

انسان كامل موجودی همانند دیگر موجودات و آفریده ای از آفریده های خداوند است. بنابراین انسان كامل، از دایره آفریده بیرون نمی رود و تحقق و وجود همه كمالات در مصداقی و یا همه مصادیق انسان كامل به معنای خداوندی آنان نیست. تاكید بر جنبه هایی چون بشر بودن و آفریده شدن و بندگی از سوی انسان كامل و پیامبر به این معنا و مفهوم است كه حضور قوی و شدید جنبه های الهی د رآنان به معنای بیرون رفتن از حوزه انسانی و یا آفریدگی نیست و هرگز آنان را در مقام و جایگاه الوهیت و معبود بودن قرار نمی دهد.

البته انسان كامل هر چند كه به اعتبار پایین مرتبه وجودی خود بشری همانند دیگر انسان ها است (كهف آیه ۱۱۰) و به اقتضای وجود مادی و بشر بودن (دارای پوست و احساس بودن) می بایست نیازمندی های خود را در كوچه و بازار فراهم آورد و بیاشامد و بخورد (فرقان،۷) و ازدواج كند و به تمایلات غریزی دیگر خود پاسخ مناسب و مشروع دهد و نیز بی اذن الهی از غیب آگاهی نداشته (اعراف آیه ۱۸۸) و از فرجام خویش و دیگران بی خبر است (احقاف آیه ۹) ولی با این همه در حوزه های دیگر انسانی در مقام رفیع و بلندی قرار دارند كه نمی توان از آن به مقام انسان كامل تعبیر كرد.

● مقام انسان كامل

برای انسان كامل در قرآن مقامات و كمالاتی بیان شده است كه در این جا به برخی از آن ها به اختصار می پردازیم. این مقامات از این رو برای انسان كامل است كه مظهر كامل و تام اسمای الهی است. به این معنا كه ریشه و خاستگاه مقامات و یا ویژگی های دیگر انسان كامل به این مطلب برمی گردد كه انسان كامل، مظهر خداست.

بنابراین، منشا و خاستگاه همه این مقامات را باید در این نكته جست. مظهریت اسمای نیكوی خداوند در انسان كامل به این معنا است كه انسان كامل آیینه تمام نمای اسمای نیكوی الهی است. انسان كامل را از آن جهت مظهریت كامل می خوانند كه تمام ظرفیت ها و توانمندی هایی كه در انسان به ودیعت نهاده شده را به فعلیت رسانده است؛از این رو، وی مظهر كامل و تام اسمای نیكوی الهی است.

به این معنا كه همه اسمای الهی را دارا می باشد و می تواند بر پایه آن عمل نماید. اگر خداوند عالم به غیب است، انسان كامل به جهت فعلیت دادن این نام در خود از چنین توانایی برخوردار می باشد كه در اصطلاح قرآنی از آن به اذن الهی یاد می شود. انسان كامل ماذون از سوی خداست تا به امور عالم و امور غیبی و نهانی آگاهی و علم داشته باشد. چنان كه قرآن این معنا را برای حضرت عیسی(ع) به عنوان نمونه ای كامل یاد می كند.

(آل عمران آیه ۴۹) این مطلب با آیاتی كه منكر علم به غیب آنان است در تناقض و تضاد نیست؛ زیرا انسان كامل به عنوان بشر بودن از چنین توان و ظرفیتی برخوردار نیست و از سوی دیگر فعلیت یافتن این توان و قدرت نیازمند اذن الهی است. از این رو به جهات جنبه بشری بودن و این كه در این مرحله از فعلیت برخوردار نیست و ماذون نمی باشند دارای علم به غیب نیستند، ولی به جهت انسان كامل بودن و به فعلیت رساندن اسما و مظهریت یافتن آن دارای چنین ویژگی و مقامی می باشند.بنابراین می توان بر این پایه و اساس مقامات چندی را برای انسان كاملی كه مظهر اسمای نیكوی الهی است برشمرد:

۱) بیانگری و توصیف گری:

به این معنا كه انسان كامل، اسمای الهی را در خود به فعلیت رسانده است، از این رو درك و فهم درستی از خدا دارد و می تواند خدا را به انسان ها معرفی كرده و بشناساند. از این رو گفته شده است كه اسمای الهی توقیفی است، به این معنا كه تا پیش از بیانی از سوی انسان كامل نمی توان برای خداوند اسم و نامی را اطلاق كرد.قرآن درباره توصیف خداوند می فرماید: پاك و منزه است خداوند از نام هایی كه بدان توصیف می شود مگر آن نام ها و صفاتی كه انسان كامل (مخلص) خدا را بدان یاد كرده و ستوده اند.

(صافات آیات ۱۵۹ و ۱۶۰) این بدان معناست كه انسان كامل از آن جایی كه نام های نیكوی الهی را در خود به فعلیت رسانده است، برداشت و تعبیر درستی می تواند از صفات و نام های الهی ارایه دهد. كسی كه نام و یا صفتی را دارا نیست، شناخت درستی از مفهوم و معنای آن نخواهد داشت، از این رو نمی تواند تعبیر و تفسیر درستی از آن صفت و نام ارایه دهد. اگر بخواهیم این را در قالب مثال بیان كنیم مانند این است كه كسی از بینایی بی نصیب است و بخواهد بینایی را توصیف كند. بنابراین تنها كسانی می توانند نام هایی چون بینایی و شنوایی و گویایی را بیان كنند كه خود دارای این صفات و نام ها بوده و آن را به فعلیت رسانده باشند.

انسان كامل و مخلص كسی است كه به چنین مقامی رسیده و مظهر اسما و نام های نیكوی الهی شده است. چنین كسی این توان را داراست كه به مقام بیانگری اسمای الهی برسد و خداوند را توصیف كند.

۲) وحدت وجودی:

انسان كامل از آن جایی كه مظهر كامل و تام اسمای الهی است، با همه تنوع مصداقی و استعدادهای گوناگون و تجلیات متنوع، از وحدت وجودی و از ریشه و خاستگاه یگانه ای برخوردار می باشند؛ كه از آن در عرفان به حقیقت محمدی تعبیر می كنند.

قرآن به هر دو مساله تنوع تجلیاتی (بقره آیه ۲۵۳) و وحدت وجودی (نفس واحد) اشاره دارد. هر چند وحدت وجودی انسان در آیه نخست سوره نساء مورد تاكید است، ولی در مرتبه دیگر به تفاوت وجودی دو دسته در مرتبه نوری نیز اشاره شده است. در روایات بسیاری از پیامبر بزرگوار نقل شده است كه آن حضرت بیان داشته است: اول ما خلق الله نوری؛ نخستین آفریده ای نوری، نورمن است.

در جایی دیگر می فرماید: انا و علی من نور واحد و سایرالناس من انوار شتی؛ نور من و علی یكی است و دیگر مردمان از انوار دیگری هستند. در روایت دیگری این دیگران غیر از پیامبران بیان می شوند و پیامبران را بازتابی از نور خود بر می شمارد. به این معنا كه اگر همه انسان ها در مساله نفس یكی و یگانه باشند كه برگشت آن به وحدت در بشریت است اما در حوزه نور (شاید مراد همان جان و روح باشد) تفاوت هایی با یك دیگر دارند. این مساله در سخن ابلیس در هنگام آفرینش به شكلی نمود و خودنمایی می كند. در آن جا ابلیس پس از رانده شدن از درگاه خداوند به جهت سربازی از سجده و تسخیر آدم شدن می گوید: همه را گمراه می كنم مگر بندگان مخلص و انسان های كامل را.

(ص آیه ۸۳) به نظر می رسد كه انسان كامل هر چند كه از نفس واحد و در بشریت همانند دیگر انسان ها هستند ولی در مرتبه دیگری تفاوت هایی دارند كه ابلیس از همان آغاز خود را در برابر ایشان ناتوان می یابد.

خلیل آقاخانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.