دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

ترانه بلند اکرمک


ترانه بلند اکرمک

اکرمک!
خیلی وقته، دو سه ماهه، شایدم بیشتر از این حرفا باشه
می‌خوام بگم
نه، نمی‌گم
نمی‌تونم که بگم
دو سه ماهی می‌شه که
ترانه‌هام ته کشیدن
قصه‌هام تخته شدن
دیگه هیچ شعری سراغم …

اکرمک!

خیلی وقته، دو سه ماهه، شایدم بیشتر از این حرفا باشه

می‌خوام بگم

نه، نمی‌گم

نمی‌تونم که بگم

دو سه ماهی می‌شه که

ترانه‌هام ته کشیدن

قصه‌هام تخته شدن

دیگه هیچ شعری سراغم نمی‌آد

اکرمک!

خیلی وقته، دو سه ماهه، شایدم بیشتر از این حرفا باشه

خوابم می‌آد

ولی چشمام خیلی وقته دیگه بسته نمی‌شن

دیگه پلکام یاغی شدن

رو هم دیگه بند نمی‌شن

اکرمک!

خیلی وقته، دو سه ماهه، شایدم بیشتر از این حرفا باشه

می‌خوام بگم

نه، نمی‌گم

نمی‌تونم که بگم

تو خودت باید بفهمی چی بگم

از همون لحظه‌ی شومی که صدای گریه‌هام پیچید

توی اون خونه‌ای که

دیگه هیچ‌وقت یادم نمی‌آد

کجا بود، چه‌جوری بود، دیواراش سفید بودن یا کاگلی؟

از همون لحظه

دلم گواهی داد

اشتباهی اومدم

اشتباه دارم می‌رم

اکرمک!

خیلی وقته، دو سه ماهه، که این فکرای خام

پر کشیده توی این کله‌ی خسته‌مو

کم‌کمک دیگه دارم وا می‌رمو

دیگه می‌خوام سر بزنم به کوه‌ و

تو

تو باید دعا کنی

انگشتاتو حنا کنی

از سر شب تا دم صب

با جیرجیرک هم‌صدا شی

دعا کنی

خدا خدا خدا کنی

اگه یه وقت خوابت بره

خواب بمونی وقت سحر

خدا رو کی صدا کنه؟

ستاره رو نگاه کنه

خوابشو باز فنا کنه

تا دم صب روی سرم

لا لا، لا لا، لا لا کنه

دعا کنه

خدا خدا، خدا کنه

اکرمک!

خیلی وقته، دو سه ماهه، شایدم بیشتر از این حرفا باشه

می‌خوام بگم

نه نمی‌گم

نمی‌تونم که بگم

تو خودت باید بفهمی چی می‌گم

یه کم اگه تاب بیاری

چشامو باز خواب بیاری

می‌گم چیه

می‌دونی چیه؟

یه چیزایی داره بازم وول می‌خوره توی سرم

یه چیزایی مث چیزه...

چی بود؟

چی شد؟

جیرجیرکو چه کار داری؟

بزار بازم صدا کنه

تا صب باید دعا کنه

خدا خدا خدا کنه

اونم شاید عین منه

خسته شده از آدما

شاید داره شعر می‌گه

یه آلبومه تازه داره پر می‌کنه

نه عین اون خواننده‌های پاپتی

که دم به دم زر می‌زنن

ور می‌زنن

نمی‌دونن "قمر" کیه؟

"بی تو به سر نمی‌شود"

خوردنیه یا بردنی؟!

نزن زبون‌بسته رو باز

ترس نداره

گریه داره

خوندن یه جیرجیرکه بی‌ساز و بی‌میکروفن و

بی تنظیمای دیجیتال

با اون صدای نازنین

....

گوش کن داره باز می‌خونه!

می‌گه شاید

بازم همین‌جا بمونم

جا که داریم

هنوز دلامون خالیه

واسه همه جیر جیرکا

یه جای دنج و عالیه

بزار بمونه عزیزم

ازت تمنا می‌کنم

اگه بمیره جیرجیرک

کی با تو باز هم صدا شه

تا خدا رو صدا کنی

رو سر من دعا کنی

لا لا، لا لا، لا لا کنی

اکرمک!

خیلی وقته، دو سه ماهه، شایدم بیشتر از این حرفا باشه

می‌خوام بگم

نه نمی‌گم

نمی‌تونم که بگم

تو خودت باید بفهمی چی بگم

...تو ...

تو... تو...تو قشنگی

تو قشنگی به خدا

خیلی حیفی

حیف‌تر از

شعر "نرودا"

قصه "کافکا"

گریه "لورا"

اشک "مالنا"

"یرمای لورکا "

نه نگو

نگو که دروغ می‌گم

آیینه شاهدمه

شاهد قشنگی تو

عینهو اسب "سیاوش"

غزل های ناز "حافظ "

عینهو قصه "یوسف"

تو خود حوایی اصلآ

منم آدم

آدم که نه

سگ آدم

دروغ نمی‌گم به خدا

برو قرآنو بخون

به خدا راست می‌گم

اکرمک!

خیلی وقته... که دلم تنگ شده

خیلی هم تنگ شده

یه‌سره شور می‌زنه

توی کله‌م

فکرای ناجور می‌زنه

انگاری بودن تو جور نمی‌شه

هر چی هم زور می‌زنم باز نمی‌شه

انگاری طلسم شده

قفله و نه می‌خواد وا بشه و

نه می‌خواد با دل من تا بکنه

نگو باز دروغ می‌گم

نگفتن از دلتنگی‌ها

نگفتن از طلسم و قفل

دروغ که نیست

خیلی سخته به خدا

خیلی سخته

خیلی سخت

اکرمک!

خیلی وقته، دو سه روزه، شایدم بیشتر از این حرفا باشه

می‌خوام بگم

نه، نمی‌گم

نمی‌تونم که بگم

تو خودت باید بفهمی چی می‌گم

راستی

چی می‌گم؟

چی می‌خوام!؟

بی‌خیال

چرت و پرتامو نخون!

پاره بکن!

نمی‌دونم اکرمک

خوابم می‌آد

دو سه ماهه، دو سه روزه، خیلی وقته

بهار هشتادوچهار.

برای همسرم... اکرم.

محسن عظیمی