جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

غدیر


غدیر

مرحوم محمدرضا آغاسی
یکی گوید سراپا عیب دارم
یکی گوید زبان از غیب دارم

نمی دانم که هستم هر چه هستم
قلم چون تیغ می رقصد به دستم

نه دعبل نه فرزدق نه کمیتم
ولیکن خاک پای اهل بیتم

الا …

مرحوم محمدرضا آغاسی

یکی گوید سراپا عیب دارم

یکی گوید زبان از غیب دارم

نمی دانم که هستم هر چه هستم

قلم چون تیغ می رقصد به دستم

نه دعبل نه فرزدق نه کمیتم

ولیکن خاک پای اهل بیتم

الا ساقی مستان ولایت

بهار بی زمستان ولایت

از آن جامی که دادی کربلا را

بنوشان این خراب مبتلا را

چنان مستم کن از یکتاپرستی

که از آهم بسوزد ملک هستی

هزاران راز را در من نهفتی

ولی در گوش من این گونه گفتی:

زاحمد (ص) تا احد یک میم فرق است

جهانی اندرین یک میم غرق است

یقینا میم احمد(ص) میم مستی است

که سرمست از جمالش چشم هستی است

زاحمد(ص) هر دو عالم آبرو یافت

دمی خندید و هستی رنگ و بو یافت

اگر احمد(ص) نبود آدم کجا بود

خدا را آیه ای محکم کجا بود

چه می پرسند کین احمد (ص)کدام است

که ذکرش لذت شرب مدام است

همان احمد(ص) که آوازش بهار است

دلیل خلقت لیل النهار است

همان احمد (ص)که فرزند خلیل است

قیام بت شکن ها را دلیل است

همان احمد(ص) که ستارالعیوب است

دلیل راه و علام الغیوب است

همان احمد(ص) که جامش جام وحی است

به دستش ذوالفقار امر و نهی است

همان احمد(ص) که ختم الانبیاء شد

جناب کنت کنزاً مخفیا شد

همان اول که اینجا آخر آمد

همان باطن که برما ظاهر آمد

همان احمد(ص) که سرمستان سرمد

بخوانندش ابوالقاسم محمد(ص)

محمد(ص) میم و حاء و میم و دال است

تدارک بخش عدل و اعتدال است

محمد(ص) رحمه للعالمین است

شرافت بخش صد روح الامین است

محمد (ص)پاک و شفاف و زلال است

که مرآت جمال ذوالجلال است

محمد(ص) تا نبوت را برانگیخت

ولایت را به کام شیعیان ریخت

ولایت باده غیب و شهود است

کلید مخزن سر وجود است

محمد(ص) با علی(ع) روز اخوت

ولایت را گره زد بر نبوت

محمد (ص)را علی(ع) آیینه دار است

نخستین جلوه اش در ذوالفقار است

به جز دست علی(ع) مشکل گشا کیست

کلید کنت کنزاً مخفیا کیست

کسی دیگر توانایی ندارد

که زخم شیعه را مرهم گذارد

غدیر ای باده گردان ولایت!

رسولان الهی مبتلایت!

ندا آمد ز محراب سماوات

به گوش گوشه گیران خرابات

رسولی کز غدیر خم ننوشد

ردای سبز بعثت را نپوشد

تمام انبیاء ساغر گرفتند

شراب از ساقی کوثر گرفتند

علی (ع) ساقی رندان بلاکش

بده جامی که می سوزم در آتش

مرا آیینه صدق و صفا کن

تجلی گاه نور مصطفی(ص) کن