سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

ولایت علی ع ,همتای قرآن


ولایت علی ع ,همتای قرآن

ولایت انسان های کامل سبب کمال دین و تمام نعمت است و مکتبی که دارای ولایت انسان های کامل است, خدا پسند است

ولایت انسان های کامل سبب کمال دین و تمام نعمت است و مکتبی که دارای ولایت انسان های کامل است، خدا پسند است. این ۳ وصف ممتاز در جریان غدیر نازل شد که الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم ن عمت ی و رضیت لکم الا سلام دیناً (۱). و روشن شد مکتبی که دارای رهبر معصوم است، از آسیب مهاجمان بیرونی محفوظ خواهد بود، به این شرط که پیروان و رهروان این مکتب پرهیزکار باشند و از خدا بترسند؛ لذا در جریان غدیر فرمود: الیوم یئ س الّذ ین کفروا م ن دین کم فلا تخشوهم و اخشون (۲). مطلب اگر خیلی مهم باشد، قرآن کریم آن مطلب را با حروف تأکید تعدیه می کند؛ گاهی می گوید: (الا)، یعنی آگاه باشید؛ گاهی می فرماید: (الیوم)؛ یعنی این روز، این عصر این مطلب رسیده است.

وقتی جریان غدیر را طرح می کند، می گوید: در این روزگار علی ولیّ الله شده است، در این روزگار بیگانگان قطع طمع کردند؛ وقتی بیگانه بفهمد مکتب سرپرستی دارد، نا امید می شود؛ زیرا سرپرست، عامل وحدت ملّی است از یک سو، ضامن امنیّت ملّی است از سوی دیگر؛ وحدت به علاوه امنیّت، امنیّت در سایه وحدت، ضامن اقتدار ملّی است از سوی دیگر، با اقتدار ملّی بیگانه طرفی نمی بندد از سوی چهارم.

● وظایف چهار گانه ولیّ خدا نسبت به دین

مطلب مهم در جریان ولایت و رهبری آن است که ولیّ خدا در اثر آن عناصر محوری چهار گانه که در نوبت های قبل به عرضتان رسید، عامل تبیین دین است، یک؛ تعلیل دین است، دو؛ اجرای حدود و ثغور دین است، سه؛ حامی و مدافع دین است، چهار. کسی که بتواند مطالب مکتب را خوب تشریح کند، تحریر کند، مطلب را باز کند، توجیه کند تا دیگران بفهمند؛ در هنگام استدلال و برهان بتواند خوب تعلیل کند که مطلب مبرهن و معلّل بشود و بتواند از علم به عین آورد و از گوش به آغوش منتقل کند، اجراء کند تا از ذهن به عین بیاید و اگر بیگانه ای قصد تهاجم و تطاول داشت، دستش را با تیغ عدل کوتاه کند، به عنوان جهاد و دفاع حمایت کند از سوی دیگر؛ چنین مکتبی هم وحدت را، هم امنیّت را، هم اقتدار را حفظ می کند؛ قهراً منافع ملّی، منابع ملّی و مصالح ملّی هم تأمین می شود.

● تهاجم کافران به دین مسلمانان، و دفاع از آن توسط ولیّ الهی

بیگانه هرگز به سرزمین ملتی تعدّی نمی کند، مگر اینکه آنها را از معارف الهی تهی کند، شستشوی مغزی بدهد ! هر وقت بیگانه قصد تهاجم داشت، خواست گوشه ای از میهن اسلامی را بگیرد؛ اوّل به دین مردم حمله کرد، آن اصول ارزشی را زیر پا نهاد، مطلب را از جان مردم گرفت، آنها را تهی مغز کرد، شستشوی مغزی داد؛ بعد حمله کرد و آب و خاکشان را گرفت، همواره اینچنین است. وقتی قرآن می خواهد از تطاول دیگران خبر بدهد، نمی گوید آنها مستقیماً به نفت و گاز و معدن طلا و سرب شما، به سائر معادن و سرزمین شما تعدّی می کنند ! می فرماید: آنها در دین شما طمع می کنند. این دین،هم وحدت را حفظ می کند، هم امنیّت را حفظ می کند؛ اقتدار ملّی را تأمین می کند، آخرت را هم تأمین خواهد کرد.

اگر این اصول ارزشی از کف داده شود و رخت بر بندد؛ چیزی به عنوان غیرت، به عنوان حمیّت، به عنوان مسئولیت در نهاد مردم نیست. اگر غیرت و حمیّت و مسئولیت در نهاد کسی نهادینه نباشد، داعی ندارد خود را به کام خطر فرو ببرد ! یک مطلبی را قرآن کریم برای ما تبیین می کند که در پرتو تبیین آن مطلب روشن می شود که غدیر علوی یعنی چه.

ذات أقدس له در قرآن کریم فرمود: اگر امر به معروف و نهی از منکر نباشد و اگر هدایت رهبران الهی نباشد و اگر تعلیم آموزه های ماوراء طبیعی نباشد؛ مراکز مذهب ویران می شود. وقتی مراکز مذهب ویران شد، جامعه آلوده می شود؛ آلودگی جامعه از ضعف مراکز مذهب شروع می شود و اگر جامعه طاهر هست، برای آن است که مراکز مذهب، مقتدرانه به وظیفه خود می پردازند. لذا فرمود: ظهر الفساد ف ی البرّ و البحر ب ما کسبت اید ی النّاس(۳)، این اصل مطلب است که زمین آلوده شد، زمانه آلوده است، جوانها و نوجوانها آلوده اند در یک عصر و مصر خاصی. لکن فرمود: لولا دفع الله النّاس بعضهم ب بعض لفسدت الأرض (۴)؛ اگر حمایت و دفاع نباشد، اگر امر به معروف و نهی از منکر نباشد، اصول ارزشی، حرمتش را از کف رها می کند و از جان مردم رخت بر می بندد؛ مردم که آن حمیّت و غیرت را رها شده دیدند،تن به شهوت وذلّت غضب می دهند.

● نقش دفاع و امر به معروف در حفظ مراکز مذهب

لکن این مطلب را ریشه یابی می کند، می گوید: سرّ فساد جامعه آن است که اگر امر به معروف و نهی از منکر رخت بر بندد، اگر اصول ارزشی تبیین و تعلیل و دفاع نشود؛ مراکز مذهب ویران می شوند: لولا دفع الله النّاس بعضهم ب بعض ل هدّ مت صوام ع و ب یأ و صلواأ و مساج د (۵)، یعنی اگر امر به معروف، نهی از منکر و دفاع نباشد؛ صومعه راه ب هم نیست، د یر راهب هم نیست، کنیسه یهود هم نیست، کلیسای مسیحی ها هم نیست، مسجد مسلمانها هم نیست !این حمایت است، این دفاع است، این امر به معروف و نهی از منکر است، این نیروی رزمی رزمندگان و مجاهدان نستوه است که صومعه و د یر راهب منزوی و کنیسه یهود و کلیسای مسیحی و مسجد مسلمان را آباد می کند.

اگر حمایت و دفاع نباشد، این مراکز مذهب ضعیف می شود اوّلاً؛ ترکش ضعف مسجد به جامعه سرایت می کند ثانیاً؛ جامعه ترکش خورده آلوده می شود ثالثاً؛ آنگاه نتیجه اش را به این صورت ذکر می کند که لولا دفع الله النّاس بعضهم ب بعض لفسدت الأرض؛ این لفسدت الأرض در درجه دوّم است، آنگاه از دفاع سخن به میان نمی آورد؛ می گوید: ظهر الفساد ف ی البرّ و البحر ب ما کسبت اید ی النّاس. پس این ۳ گروه از آیات قرآن کریم است در ۳ مقطع. اگر از آخر شروع بکنیم، چنین خواهد بود که جامعه آلوده است، جوانها معتادند، فسادهای اخلاقی رخنه پیدا کرده است؛ این معنای آیه سوّم.

چرا جامعه آلوده شد؟ برای اینکه امر به معروف و نهی از منکر و دفاع ملّی ـ مذهبی ضعیف شده است، این مرحله دوّم. چرا؟ برای اینکه مراکز مذهب فعّال نیست، حوزه های علمی فعّال نیست، دانشگاهها فعّال نیستند؛ این مرحله اوّل. اگر از بالا شروع بکنیم، می فرماید: ضعف حوزه ها و دانشگاهها باعث می شود که جوانها آلوده شوند و ضعف و فساد جوانها باعث می شود که کلّ جامعه آلوده گردد. این یک تحلیل قرآنی است در ۳ بخش از آیات.

● علّت تهاجم بیگانگان به مراکز مذهب

آنگاه روشن می شود که اگر بیگانه ای خواست به سرزمینی طمع کند و تطاول و تهاجم کند؛ اوّل مراکز مذهب را، اصول ارزشی حوزه و دانشگاه را زیر سؤال می برد اوّلاً؛ جوانها را آلوده می کند ثانیاً؛ کلّ جامعه را تیره و تاریک می کند ثالثاً. اگر ولایت علوی حاکم بود، اگر جریان غدیر مطرح بود، اگر ولایت اولیای الهی طرح شد، اگر بر اساس الیوم اکملت لکم دینکم چنین جامعه ای بیدار شد؛ آنگاه الیوم یئ س الّذ ین کفروا م ن دین کم هم تجلّی می کند. آنگاه روشن می شود که چرا ذات أقدس له سبب تهاجم بیگانگان به منابع و مصالح مردم را ضعف مراکز مذهب می داند از یک سو و اینکه مستقیماً بیگانگان مراکز مذهب را هدف قرار می دهند از سوی دیگر. گاهی می گوید: چون مراکز مذهب ضعیف است، بیگانه طمع می کند؛ گاهی می گوید با داشتن رهبران مقتدر بیگانه در دین شما طمع نمی کند.

بعد از جریان غدیر فرمود: دیگر مطمئن باشید بیگانگان در دین شما طمع نمی کنند؛ نمی فرماید بیگانگان در معدن شما و سرزمین شما طمع نمی کنند ! چون بیگانه اوّل در دین طمع می کند، مردم را کم غیرت و بی غیرت می کند، مردم را بی حمیّت می کند، فضیلت شهادت و جهاد و دفاع را از دلهای اینها می رباید، اینها را تهی مغز می کند؛ وقتی مسائل اعتقادی، ارزشی، دینی، اخلاقی از جان اینها رخت بر بست؛ آنگاه به منابع و منافع و مصالح حمله می کند و می گیرد. پس همواره بیگانه اوّل به دین می پردازد، بعد به سرزمین.

لذا ذات أقدس له اوّل دین را و رهبران دین را و عناصر محوری دین را تأیید و تقویت می کند،بعد سرزمین را، وحدت ملّی را، امنیّت ملّی را تأمین می کند.در آن ۳ طایفه از آیات ملاحظه فرمودید؛ اوّل خدا فرمود: اگر دفاع نباشد، مراکز مذهب ضعیف می شود. اگر دفاع نباشد، امر به معروف نباشد؛ آن پارسای منزوی هم اجازه تسبیح زدن و تسبیح به دست گیری و در گوشه ای رمیدن و خمیدن و منزوی شدن ندارد ! وقتی تهاجم مارکس و ا نگلس شروع شد، مگر در سرزمین ب لشویکی به کسی اجازه رهبانیّت می دادند؟! مگر در دیار کمونیستی به کسی اجازه صوفی گری و قلندری و صومعه نشینی می دادند؟! اگر کسی هم بخواهد در سینه کوه راهبانه در صومعه به سر ببرد، باز هم به برکت رزم مجاهدان نستوه است ! اگر این رزم نباشد؛ آن صومعه نشین هم اهل رهبانیّت نیست، آن زاهد منزوی هم فرصت انزوای زاهدانه را از دست خواهد داد !

● حفظ دین و تأمین وحدت و امنیّت در سایه ولایت علوی

پس همواره ولیّ دین، رهبر دین این قدرت را دارد که مردم را ملکوتی بپروراند؛ در پرتو پرورش ملکوتی، ملک و م لک محفوظ می ماند. لذا وحدت ملّی و امنیّت ملّی در سایه ولایت علوی تأمین است. اگر علی حکومت کند، خلخالی که از پای یک شهروند غیر مسلمان می گیرند، امیر المؤمنین اعتراض می کند؛ این از آن ترجیع بندهائی است که مسلمانها شنیده اند، شیعه ها و سنّی ها و مسیحی های لبنان مکرر گفته اند؛ یک حرفی است نقد، در کف دست هر مسلمان، هر شیعه، هر سنّی، هر مسیحی است؛ بعد از نشر کتاب صوت العداله، این جمله علوی که در نهج البلاغه آمده است و در منطقه لبنان و امثال لبنان که محلّ ابتلاء است، یک حرف نقد است؛ نظیر پول خردی که دست همه است.

این جمله را همه می دانند که علی (ع) در عصر حکومتش شنید که مهاجمان اموی آمدند، خلخالی را از پای زن غیر مسلمان ربودند و غارت کردند. امیر المؤمنین برای مسئول آن سرزمین سخنرانی کرد، فرمود: به من گزارش دادند که بیگانه مهاجم از پای یک زن غیر مسلمان که در پناه دولت اسلامی امنیّتی را کسب کرده است، خلخال را گرفته. اگر یک انسان آزاده از شنیدن این جریان د ق کند، پیش علی ملامت نمی شود (۶) !

کی د ق می کند؟ یک انسان غیور د ق می کند، آنکه اهل غیرت است می گوید: من مسلمانم، کشور، کشور اسلامی است و زن غیر مسلمان یا زن یهودی یا زن مسیحی در پناه دولت اسلام است، یک شهروندی است که از حقوق شهروندی برخوردار است؛ من مسلمان باشم، نظام من اسلامی باشد، به یک زن یهودی یا یک زن مسیحی اهانت بشود، خلخال از پای او بردارند، من د ق می کنم ! کی د ق می کند، کی سکته می کند؛ آنکه خبر را بشنود. کدام شنونده؟ آنکه بفهمد. کدام فهمنده؟ آنکه حساس باشد. مگر هر خبری سکته می آورد؟ خبر برای کسی سکته آور است و سبب ایست قلبی است که او غیور باشد ! این سخن علی است، فرمود: اگر مسلمانی بشنود که امنیّت یک شهروند در دولت اسلامی تأمین نیست، او قلبش بایستد؛ پیش من علی ملامت نمی شود ! این شعار آن حضرت است که در تابلوی نهج البلاغه ثبت است.

منتها در این منطقه چون ما مسلمان محض داریم، مسیحی و یهودی در بین ما نیست؛ نظیر بیروت و مانند آن نیست، این جمله کمتر شهرت پیدا کرده و گرنه در سرزمین لبنان این جمله یک جمله نقدی است؛ یعنی همه بلدند، همه شنیدند، همه می دانند.

● افزایش معرفت دینی، عامل حفظ وحدت و امنیّت

در نوبت های قبل به عرضتان رسید که روز عاشورا طبل بیچاره را هم می زنند، برخی ها هم سالی یک روزبه دوش و سینه خود هم می زنند؛ بین یک عزادار با طبل فرق هاست ! آن طبل هم کتک می خورد، این سینه ب زن هم کتک می خورد؛ یک فرقی بین آن طبل بیچاره و این باید باشد ! به پوست او می زنند، این به گوشت خود می زند؛ ولی یک درکی باید باشد ! آن طبل درک ندارد؛ نه می فهمد چرا کتک می خورد، نه روز نهم و یازدهم با دهم برای او فرق می کند! یک پوستی است که کوبیده شده.

اگر خدای ناکرده کسی در درون خود اسرار علوی را نهادینه نکند، در سینه خود ولایت علی را نپروراند؛ مکتب وحدت بخش علی را، مکتب امنیّت آور علی را، مکتب اقتدار ملّی آور علی را در جان خود تبیین نکند، این هم طبل گوشتی است که کوبیده شد؛ درکی ندارد !! اینکه گفت: خواب یک عدّه از عبادت عدّه دیگر بهتر است، برای همین است ! اگر کسی خدای ناکرده با قلمش، با بنان و بیانش صفوف مسلمین را منشقّ کند، با تهمت و غیر تهمت،اختلافی ایجاد کند، وحدت ملّی و محلّی را آسیب برساند، امنیّت را آسیب برساند؛ چنین کسی ولایت علی را درست درک نکرده است!

● رواج بیکاری و مشاغل کاذب، نتیجه تلخ عدم امنیّت

اگر شما می بینید بیکاری زیاد است، تورّم زیاد است؛ از سوی دیگر می بینید سرمایه در مملکت کم نیست، منتها به دنبال کسب کاذبند، عمرها به چک خریدن و چک فروشی صرف می شود، به ربا دادن و ربا گرفتن صرف می شود که همه این کسب ها؛ کسب های کاذب است، برای آن است که امنیّت احساس نمی شود ! اگر توسعه سیاسی، مشارکت مردمی با وحدت ملّی در آغوش امنیّت ملّی باشد؛ همه برکات تأمین است ! آنگاه روشن شده است که چرا خدا فرمود: کفّار از دین تو نا امیدند !

● و زانت حقیقت قرآن و ولایت

درک علی با این مشخّصات و مؤلّفه ها کار آسانی نیست ! یک بیانی را ذات أقدس له درباره قرآن کریم دارد، یک بیانی را وجود مبارک امیر المؤمنین درباره ولایت خود دارد. آن بیانی که خدا درباره قرآن بیان کرد، این است: لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاش عاً متصدّ عاً م ن خشیه الله (۷)، یعنی اگر حقیقت قرآن را ما بر سلسله جبال نازل کنیم، این کوه متلاشی می شود.

مشابه همین بیان را امیر المؤمنین درباره مرگ حنیف از صحابه وفادار خود یاد کرد. حنیف که در فراق علی بن أبیطالب رحلت کرد و جان به جان آفرین تسلیم کرد؛ وقتی خبر درگذشت این یار دیرین به آن حضرت رسید. وجود مبارک امیر المؤمنین بعد از شنیدن خبر مرگ او فرمود: لو احبّن ی جبأ لتهافت (۸)، یعنی اگر کوه،محبّت مرا در جان خود جا بدهد، متلاشی خواهد شد. این یک معنای متوسطی دارد که سیّد رضی (ره) در نهج البلاغه آن معنای متوسط را یاد آور شد و آن این است که دوستان علی گرفتار آزمون ها و بلاهای سختند، این بلاها انسان را متلاشی می کند ! این یک معنای متوسطی است که این بزرگوار فرمودند، در حدّ خود صحیح. امّا معنای والا و برین این حدیث نورانی آن است که ولایت من همتای قرآن است؛ اگر نّی تار أ ف یکم الثّقلین ک تاب الله و ع ترت ی(۹)، اگر ولایت انسان کامل همتای حقیقت قرآن کریم است، اگر قرآن کریم بر کوه نازل بشود، کوه توان تحمّل قرآن و وحی را ندارد ؛ ولایت علوی هم به شرح ایضاً! اگر لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاش عاً مت صدّ عاً م ن خشیه الله، لو احبّنی جبأ لتهافت هم به شرح ایضاً. این ولایت درکش مثل درک مطالب قرآن کریم است. کار آسانی نیست که یک انسانی ملکوتی باشد !

● بیان امام حسین (ع) درباره راز قیام خویش

جابر بن عبد الله انصاری به وجود مبارک ابی عبدالله عرض کرد: شما که می بینید حجاز آشوب است، عراق آشوب است، شام در بستر تحوّل است؛ شما دست به یک قیامی زدید که آینده اش نامعلوم است، کشتار و اسارت را به همراه دارد، چرا این کار را می کنید؟ وجود مبارک ابی عبد الله به جابر بن عبد الله انصاری فرمود: می خواهی راز و رمز نهضتم را ببینی؟ فرمود: برادرم حسن بن علی با این راز و رمز قیام کرد، من هم به این راز و رمز قیام می کنم؛ بیا و بنگر ! آسمانها را دید که مفتّحأ لهم الابواب (۱۰)، اسرار غیبی را دید، فرمان الهی و ملکوتی را دید که برنامه علی بن أبیطالب این است، برنامه حسن بن علی این است، برنامه حسین بن علی (علیهم السلام) این است؛ همه را وجود مبارک ابی عبدالله نشان جابر داد.

فرمود: می خواهی جای دشمنان و معاندان و مخالفان و محاربان ما را ببینی؛ اشاره کرد به چهره زمین، زمین باز شد، گودال هائی از جهنّم را دید، امویان را، مروانیان را در آنجا سوزان یافت؛ گفت: این زمینی که زیر پای ماست،این سپهری که بالای سر ماست، گاهی می تواند مظهر ملکوت باشد؛ باطن را نشان می دهد، ظاهر بسته است، باطن بسته به ظاهر است؛ آن حقیقت در ظاهر،مشهود و مکشوف نیست. اینها کسانی اند که نه تنها خود اهل ملکوتند، بلکه توان آن را دارند که دیگران را هم ملکوتی کنند؛ نظیر مقام طیّ الأرض که گاهی خود انسان طیّ الأرض دارد، از مدینه به مکه در طرفه العین سفر می کند. گاهی کسی را هم به همراه می برد، گاهی بدون اینکه برود کسی را می برد؛ نظیر آنکه کسی بدون اینکه از فلسطین به یمن برود، تخت یمن را به حضور سلیمان در فلسطین منتقل کرد: ا نّی آتیک به قبل ان یرتدّ ا ل یک طرفک (۱۱). حسین بن علی یک چنین مقامی دارد !

● همتایی امامت با حقیقت قرآن کریم

درک این، مثل درک قرآن کریم کار دشواری است. پس لو احبّنی جبأ لتهافت؛ اگر کوه بخواهد حقیقت ولایت اینها را تحمّل کند، متلاشی می شود؛ مثل اینکه کوه اگر بخواهد حقیقت قرآن را تحمّل کند، متلاشی می شود؛ این یک گوشه از عظمت اینکه چرا خدای سبحان، ولایت را کمال دین و تمام نعمت و باعث رضای اسلام قرار داد از یک سو و خود علی بن أبیطالب ولایت خود را قطب آسیای خلافت قرار داد از سوی دیگر: و هو یعلم انّ محلّی م نها محلّ القطب م ن الرّحی (۱۲).

گاهی هم می بینید خدای سبحان می فرماید: این عهد امامت به ظالمین نمی رسد، لا ینال عهد ی الظّال مین (۱۳)؛ گاهی هم درباره قرآن می گوید: ا نّه ل قرآأ کریم. ف ی ک تاب مکنون. لا یمسّه لا المطهّرون (۱۴). تعبیری که درباره قرآن دارد، با تعبیری که درباره ولایت و امامت دارد همسان و همتای هم است. درباره قرآن فرمود: این کتابی است که نا پاکان به آن دسترسی ندارند. درباره امامت فرمود: این مقام والا و برینی است که به نا پاکان نمی رسد: لا ینال عهد ی الظّال مین،فرمود: عهد من به ظالمین نمی رسد، یعنی امامت به تبهکاران نمی رسد. درباره قرآن فرمود: دست تبهکاران به قرآن نمی رسد. نه قرآن در دسترس تبهکاران است، نه امامت و ولایت به تبهکاران می رسد؛ این امر، همسانی و همتائی امامت و حقیقت قرآن را تفهیم می کند. اگر قرآن باشد و اگر ولایت باشد؛ قهراً وحدت و امنیّت ملّی برقرار است، قهراً بیگانه طمع نمی کند؛ ولی شرط اوّل آن است که اصول ارزشی و مسائل اعتقادی و معارف مکتبی هیچ گونه آسیب نبیند.

بیانات معظم له در جمع اقشار مختلف مردم آمل

حسینیه هدایت آمل ـ ۲۳/ ۱/ ۱۳۷۹

(۱و۲) سوره مائده/ آیه ۳

(۳) روم/ ۴۱

(۴) بقره/ ۲۵۱

(۵) حج/ ۴۰

(۶) ر. ک: نهج البلاغه/ خ ۲۷

(۷) حشر/ ۲۱

(۸) نهج البلاغه/ حکمت ۱۱۱

(۹) وسائل الشیعه/ ۲۷/ ۳۴

(۱۰) ص/ ۵۰

(۱۱) نمل/ ۴۰

(۱۲) نهج البلاغه/ خ ۳

(۱۳) بقره/ ۱۲۴

(۱۴) واقعه/ ۷۷ ـ ۷۹