جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خیزش حاشیه به متن عزیز


خیزش حاشیه به متن عزیز

نگاهی به ناکارآمدی مدیریت کنسرت امسال استاد شجریان

تردیدی نیست که استاد محمدرضا شجریان یگانه تکرارناپذیر آواز ایرانی از محبوبیت ویژه و استثنایی برخوردار است و این برخاسته از آن است که ظهور شجریان ثانی اگر به سنت منطقیون محال عقلی نباشد، همه شواهد آوازی حکم برمحال وقوعی بودن آن می‌دهد و حاصل این درک را می‌توان در عشق و اشتیاق بیکران مشتاقان او به وضوح دید. چه که جایگاه کاریزماتیک او نه فقط در ساحت موسیقی ایران که در ساحت قلمرو هنر این ملک و بوم است. از این‌رو شگفت‌انگیز نیست آنگاه که مشاهده شود وقتی استاد شجریان در یک محفل و مجلسی باشند که نخبگانی از همه اهالی هنر جمعند، نه‌تنها حضار دوست می‌دارند که تنها به دور او حلقه زنند، بلکه آن بزرگان دیگر نیز در آن لحظه گویی با از یاد بردن مجد و عظمت خود تنها به شکوه بی‌پایان مَلِک مُلک آواز ایران اندیشه می‌کنند. به قول مولوی: از هزاران تن یکیشان صوفی‌اند باقیان در دولت او می‌زیند

ازاین رو باید گفت برگزاری کنسرت استاد محمدرضا شجریان همواره با حضور حاشیه‌های همیشگی همراه است که از آن گزیر و گریز نیست و شاید نتوان هیچ راه‌حل اساسی برای دفع این حاشیه‌ها یافت. حجم بسیار بالای متقاضیان حضور در کنسرت استاد و محدودیت ظرفیت سالن‌های کنسرت از یک سو و تعداد کم کنسرت‌های استاد (حداکثر در این سال‌ها سالی یک بار و آن هم برای چند شب) بروز این حاشیه‌ها را حتمی می‌کند و به قول دکارت محصول آن ظهور «خطاهای تصادفی» است. اما به نظر می‌رسد که نحوه مدیریت کنسرت امسال و حوادث پیش آمده را باید فراتر از خطاهای تصادفی ارزیابی کرد و از مدیریت برخوردار از «خطاهای سیستماتیک» سخن راند که حاصل آن یورش و خیزش حاشیه به متن است. در نیمه دوم دهه ۷۰ پس از کناره‌گیری علیرضا شجریان، برادر استاد از مدیریت برنامه‌های ایشان به دلیل حضور و اقامت در فنلاند، این امر به حمیدرضا نوربخش از شاگردان طراز اول استاد سپرده شد. نوربخش در کارنامه خود، مدیریت بخش هنری جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، مدیریت هنرستان پسرانه موسیقی و همچنین مدیرعاملی خانه موسیقی را عهده‌دار بوده است و نشان داده که از توان مدیریتی خوبی برخوردار است. استاد حسین علیزاده چهره نام‌آشنا و موجه موسیقی ایران‌زمین سال گذشته پس از اجرای کنسرت خود طی گفت‌وگویی با روزنامه اعتماد چنین گفت: «عملکرد خانه موسیقی علت رشد بیشتر کنسرت‌ها بود» و وقتی از او سوال شد «از نظرمدیریت؟» پاسخ دادند: «خانه موسیقی به گروه‌ها این امکان را می‌دهد که با آرامش برنامه‌ها را دنبال کنند و نگران اجاره سالن و گرفتن مجوز نباشند. این اولین بار بود که هنگام اجرای کنسرت هم دلگرم بودیم و هم احساس می‌کردیم امنیت داریم» استاد علیزاده در ادامه ضمن تجلیل از حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی گفتند: «عملکرد خانه موسیقی را نسبت به کنسرت‌ها مثبت می‌بینم و فکر می‌کنم به طور کل هیچ‌کدام ازکنسرت‌ها با هیچ مشکلی روبه‌رو نبوده‌اند (مصاحبه روزنامه اعتماد با استاد حسین علیزاده پنج‌شنبه ۱۹ مهر۱۳۸۶) متاسفانه حمیدرضا نوربخش از مدیریت برنامه‌های استاد کناره گرفت و این امر مهم به دست کسانی افتاد که تنها پیوندهای سببی و نسبی آنها را به استاد متصل می‌کرد. حمیدرضا نوربخش که خود از اهالی قبیله غمزده موسیقی این سرزمین و شاگرد طراز اول و همراه صدیق استاد بوده، از متن کنسرت‌ها کناره گرفت و اینچنین در این کنسرت حاشیه‌ها خود در محور تصمیم‌گیری‌ها قرار گرفتند تا حواشی‌های معترضانه‌ای که همواره درکنسرت‌ها‌ی استاد وجود داشته را به اعتراض‌های متنی مبدل کنند. نوربخش تمام همت خود را به کار می‌گرفت که اساتید موسیقی بتوانند بی‌مشقت شاهد دیدن برنامه‌های استاد باشند، اما در این کنسرت تقریبا عدم حضور بسیاری از چهره‌های نام‌آشنای موسیقی ایران در سالن مشهود بود و آنانی هم که آمده بودند با مشقت بسیار خود را به سالن رسانده بودند. نگارنده نیز با تمام دوستانی که در گیلان و مازندران و تهران تماس داشت، تقریباً هیچ کدامشان نتوانسته بودند بلیت ورود به سالن را جز از طریق بازارسیاه فراهم آورند از این رو خود نیز پس از ناکامی و تماس با هنرمند گرامی جناب آقای علی جهاندار با بزرگواری و لطف همیشگی ایشان و پیگیری‌هایشان و برکت حضورشان در مکه توانستم به اتفاق دوست عکاسم آقای حسن عباسپور (عکاس روزنامه نقش قلم) به سالن کنسرت راه پیدا کنم و این همه درحالی بود که جناب جهاندار منتظربازگشت استاد بودند تا برای مجموعه زحمتکش اهالی باغ هنر بم بلیت کنسرت استاد را فراهم کنند و متاسفانه مهندسان و اهالی دخیل در این مجموعه بخشی از غایبان کنسرت استاد بودند و با کمال تأسف وفور بلیت در حواشی سالن وزارت کشور را امسال دیگر نه به صورت مخفی و پنهانی که آشکارا و علنی می‌توانست یافت. مگر نه اینکه فروش اینترنتی بلیت تدبیری بود برای کاهش حضور و فروش بلیت در بازار سیاه؟ یا باید همچنان مدرنیته و مدرنیزاسیون تنها برافزایش ضریب خطاها در فرآیند تصمیم‌گیری‌ها منجر شود و از قطار مدرنیته تنها دود آن است که کماکان باید کریمانه و سخاوتمندانه مشام ما را آزرده سازد؟ فروش بلیت قرار بود از ساعت ۱۲ روز ششم خرداد آغاز شود و به دلیل «مشکلات فنی و کثرت مراجعه» به بعد از یازدهم موکول شد. قرار بود که متقاضیان تا ساعت ۱۲ ظهر ۱۴ خرداد بهای بلیت خود را پرداخت کنند و در غیر این صورت بلیت رزروی آنها باطل اعلام شود اما بی‌هیچ توضیحی اعلام شد که بلیت کنسرت استاد شجریان در ساعت ۴۵/۱۶ دقیقه ۱۱خرداد به اتمام رسیده ضمن اینکه ورود در سایت هم در بسیاری از اوقات امکان‌پذیر نبود و شگفت اینکه با حجم بسیار بالای خطاها و مشکلات پیش آمده دست‌اندرکاران کنسرت نه‌تنها خود را جایزالخطا که دائم‌الصواب می‌خواندند و زین رو خویش را نیازمند به ارائه توضیح و معذرت‌خواهی از علاقه‌مندان و شیفتگان استاد نمی‌انگاشتند و دلگیر از هرگونه تماس یا ارتباط عاشقان استاد با خود می‌گشتند. بی‌تردید عاشقان «پیر بلامنازع آواز ایران» همواره با آغوشی گشاده حاضرند هرگونه مشقت و سختی را با تمام وجودشان تحمل کنند تا خود را به آستانگاه آن نوای الهی برسانند که سالیان سال است که صدای آسمانی و نوای اهورایی او، عشق‌بازی‌های بی‌شماری را با مردمان عاشق این سرزمین آغاز کرده؛ معشوقی با عاشقان بسیار، اما جای شگفتی است که برای نزدیکانی که نزدیکی‌شان به استاد از راه علت است و نه دلیل، این احساس‌های خالص و ناب حتی قابل درک عقلانی نیست که پاسخگویی حداقلی اولین ملاک برای ارزیابی درک عقلانی رفتار عاشقانه هواداران استاد از سوی برگزارکنندگان کنسرت است و افسوس که فهم آن حلقه مفقوده این معماست. نگارنده بر این باور است که با توجه به حجم بالای استقبال از برنامه‌های استاد، باید حداقل ترتیبی اندیشید که اهالی شناخته‌شده موسیقی و شعبه‌های دیگر هنر بتوانند به راحتی از برنامه‌های استاد دیدن کنند، حال آنکه بیشترین حجم غیاب حضور هنرمندان درکنسرت امسال مشهود بود. دیگر اینکه به‌رغم علنی‌تر بودن و افزون‌تر بودن بلیت‌های بازار‌سیاه متاسفانه اراده‌ای جدی برای مقابله و برخورد با آن وجود نداشت. صاحب این قلم اگر اجازه داشت نام پاره‌ای از استادان و اهالی قلم فعال در عرصه موسیقی که موفق به اخذ بلیت نشده بودند را ذکر می‌کرد، اما تنها برای روشن‌شدن ناکارآمدی‌های مدیریتی پاره‌ای از یافته‌های دیداری خود را گواه و شاهد می‌آورم. بلیت‌هایی در جلوی در سالن به فروش می‌رفت که نام خریدار در آن حک نشده بود؛ یعنی این بلیت‌ها، بلیت‌های میهمان بودند و معلوم نبود که چگونه این بلیت‌ها سر از بازار‌سیاه درآورده‌اند و عجیب اینکه در میان بلیت‌های میهمان قیمت حک شده ۱۰ هزارتومان هم یافت می‌شد!!! و در عوض دوستی که برای لحظاتی از سالن خارج شده بود تنها به علّت آنکه خروجی نزده بود، به‌رغم در دست داشتن بلیت و ارائه توضیحات کافی، برگزارکنندگان مانع ورود او به سالن شدند یا خانمی که با بچه‌اش از مشهد آمده بود و می‌گفت من همیشه و تحت هر شرایطی خود را به کنسرت‌های استاد رسانده‌ام اما برخوردهای امسال واقعاً با سال‌های قبل تفاوت دارد. او با چهره‌ای غم‌آلود و با حسرت می‌گفت: «اگر قرار است که به بچه‌های کمتر از ۱۰ سال اجازه داده نشود پس چرا در حق پاره‌ای از افراد دیگر این اعمال نشده است؟» در کنار این اتفاقات، باید یادکرد از دلسوختگانی که از شهرستان‌های دور خود را به سالن وزارت کشور می‌رسانند و باحسرت بسیار به بلیت‌های فراوانی می‌نگرند که آزادانه خرید و فروش می‌شوند اما توانایی خرید آن را ندارند و تنها دلخوشی آنها این است که قلب تپنده آنان در درون سالن عاشقانه برایشان می‌خواند؛ هرچند که محروم شنیدن صدا و دیدن تصویر اویند. واقعاً اگر این افراد که تعدادشان هم آن‌قدر زیاد نیست که به درون سالن هدایت شوند تا در راه‌پله‌ها بنشینند و یا سر پا نظاره‌گر برنامه‌های استاد باشند، از منافع چه کسانی می‌کاهد و کجای این عالم را متضرر می‌کند؟ انسان به قول شاملو دشواری وظیفه است. امّا گویا برگزارکنندگان کنسرت که خود شاهد و ناظر این تصاویر زیبا و دردمندانه هستند، مایل نیستند که با ورود این تعداد اندک به سالن که می‌توانند منشأ احساسات معنوی عمیقی به سالن و انتقال آن به گروه باشند، آفرینشگر صحنه‌های زیبا و لطیف گردند.

قاسم‌زاده‌الیاسی