چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
دروغی که شهر را به آشوب می کشد
داوود فتحعلیبیگی در ادامه کارهایش در زمینه هنرهای سنتی اینبار هم با گروه کوچک و جمع و جورش نمایش سیاهبازی جدیدی را روی صحنه آورده تا هم چراغ نمایشهای سنتی را روشن نگه داشته باشد و هم چند ساعتی مخاطبش را فارغ از دنیا و مافیها بخنداند.
نمایشهای سنتی در کنار شادکردن مردم و خندهدار بودن، همیشه حامل پیامهای اخلاقی هم بودهاند. پیامهای سادهای که بر اساس نیازهای جامعه انتخاب و چون راحت و روان و ملموس روایت میشوند و از جنس مردمی هستند که به تماشا نشستهاند، خیلی راحت به دل مینشینند. پیام اخلاقی «شهرآشوب»، مذمت دروغ یا به قول خود کارگردان، فتنهانگیزی آن است. موضوعی که گرچه ازلی ـ ابدی است، در دنیای امروز به چالشهای جدیدی در جوامع گوناگون ما تبدیل شده است.
این درونمایه در شهرآشوب با نگاهی به یکی از داستانهای هزار و یک شب، در قالب داستان غلام سیاهی به اسم سلیم روایت میشود که عاشق قدمشاد کنیز همسایهشان شده که اربابش ندیم اعظم و مشاور پادشاه است. غلام برای رسیدن به کنیز تحت تاثیر القائات همین جناب ندیم اعظم خرابکاریهایی میکند که بعد مجبور میشود برای درست کردنش باز هم دروغ بگوید. به این ترتیب دروغ اول به قول مارتین لوتر مثل یک گلوله برف قل میخورد و هی بزرگ و بزرگتر میشود تا اینکه همه شهر را به هم میریزد. گرچه بنا به فرمول پایان خوش این نمایشها همه چیز ختم به خیر میشود و در نهایت جناب سلیمخان هم به وصال قدمشاد خانوم میرسد. نکته انحرافی ماجرا و چیزی که باعث میشود داستان از آن بلبشو به سرانجام برسد این است که دروغهای سلیم دست آدمهای دیگری را که قصد انجام کارهای خلاف بزرگتری را در سر میپرورانند، رو میکند. مهمترین آنها همان ندیم اعظم است که همه آتشها از گور او بلند میشود و سلیم بیچاره را اغفال کرده تا «لباس سلام» یا خلعت گرانقیمت اربابش خواجه محراس را برایش بیاورد که وقتی به حضور شاه میرسد آن را میپوشد.
یکی دیگر از درونمایههای نمایش پرداختن به موضوع سحر و جادو است. ندیم اعظم در کار طلسم و جادو برای بهزیرکشیدن سلطان از تخت و جانشینی اوست و خلعت خواجه محراس را هم برای دوختن همان طلسم به آستین و جاری کردن آن میخواهد. ذات سیاهبازی سادگی و روانی و تکیه بر تکهپرانی و بامزگی سیاه است و هر تغییر فرمی میتواند با نقض این قانون، سیاهبازی را از مسیر و وظیفه اصلیاش دور کند. اما یکی از ویژگیهای سیاهبازیهای فتحعلیبیگی بخصوص در چند کار اخیرش تعدد پردهها و صحنهها به شیوه متون کلاسیک است. او شکل جدیدی از سیاهبازی را روایت میکند که مخصوص خود اوست و در عین پایبندی به قواعد کلی، همچون درامهای کلاسیک نکاتی مثل مقدمه، نقاط اوج، گرهگشایی و پایانبندی نیز در آن لحاظ میشود. هرچند بعضی جاها افراط در این کار میتواند به دلیل غلبه فرم بر محتوا باعث اطناب کار و خستگی و دلزدگی تماشاچی شود و حتی کار را از مسیر و هدف اصلیاش دور کند.
برای نمونه در این کار میتوان به صحنهای اشاره کرد که خواجه محراس برای شکایت به محکمه رفته و طنازی محتسب و منشی محکمه در غیاب سیاه آنقدر طولانی میشود که انگار نه انگار ستاره اصلی نمایش کس دیگری است. انگار که بازی شیرین و میمیک منحصر بهفرد حمیدرضا الهیاری در نقش منشی محکمه خود دستاندرکاران را هم مرعوب کرده است. نمونه دیگر، صحنه حمام کردن شاه و ندیم اعظم است که خیلی بیشتر از چیزی که باید طول میکشد و سیاه در اینجا هم حضور ندارد.
شاید این دغدغههای تئوری و فرمی، ذیل یادداشتی بگنجد که کارگردان در بروشور نمایش نوشته و در آن به یکی از دغدغههای خودش بعد از سالها کار در زمینه سیاهبازی اشاره کرده؛ این که «آیا نمایش سیاهبازی بر پایه بداههسازی محض بوده یا اینکه تمرین و ممارست هم لازمه کار هست؟». او بلافاصله بعد از طرح این پرسش درمقام پاسخ برآمده و به این نتیجه رسیده که بازیگر مبتدی و ناآشنا با اصول و مبانی اجرای نمایش تختحوضی در بداهه نمایش را به بنبست میبرد و با بازیگر ماهر و کارکشته هم گرچه نمایش به سرانجام قابل قبولی خواهد رسید، ولی قطعاً دچار معضل پرگویی و نبود ایجاز و خلاقیتهای ویژه خواهد شد.
به نظر میرسد این سوال میتواند موضوع تحقیق کوچکی درباره تخت حوضی باشد و قابل پیشبینی است که جواب نهایی هم به چیزی که او گفته بسیار شبیه باشد. اما باید در مورد سوال و موضوع تحقیق و بخصوص زمان افعال بیشتر دقت کرد. به این ترتیب میتوان نتیجه نهایی را اینطور تخمین زد که در گذشته به احتمال بسیار قوی اساس کار نمایشهای سیاهبازی بداههپردازی بوده و گروه بازیگران و بخصوص سیاه از ویژگی عدم وابستگی به سالن یا مکان خاصی برای اجرا، کمال استفاده را میبردهاند. ضمن اینکه ویژگی عدم وابستگی به مکان، سطح توقع بیننده را تا حد زیادی تعدیل میکند. اما شرایط فعلی تئاتر و به تبع آن نمایش سیاهبازی و اینکه تماشاگر برای دیدن آن با پرداخت هزینهای در سالن حاضر میشود، جایی برای بداههپردازیهای کلی و تغییر مسیر داستان تا حدی که در اینجا از مفهوم واژه «بداهه» انتظار داریم، باقی نمیگذارد. این البته جدا از چیزی است که به نام «اتود» میشناسیم و در شرایط ایدهآل میتوان خلق متن را هم بر اساس آن پیش برد؛ چیزی که کارگردان شهرآشوب هم در توضیح شیوه کارش به آن اشاره کرده است.
به هرحال در زمانهای که همه فریاد مدرنیت و خرق سنتهای گذشته را سر دادهایم و همه چیز بوی جدی بودن میدهد، دیدن نمایشی که با سبک خودش یعنی مسخرگی و خندیدن بر همه چیز به چالشهای اساسی جامعه میپردازد، کار جسورانهای است و تماشایش فرصت مناسبی است برای تئاتردوستانی مثل من که از تفرعن حاکم بر صحنههای تئاتر خسته شدهاند و میخواهند با دیدن تصویر کاریکاتوری خود و جامعهشان یکی دو ساعتی از ته دل بخندند. شاید اینجوری دنیا هم به آنها بخندد.
جابر تواضعی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس احمد وحیدی مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم قوه قضائیه خلیج فارس دولت لایحه بودجه 1403 شورای نگهبان حجاب مجلس یازدهم
روز معلم تهران آموزش و پرورش قوه قضاییه شهرداری تهران سازمان هواشناسی فضای مجازی سلامت پلیس دستگیری شورای شهر تهران شورای شهر
بانک مرکزی خودرو حقوق بازنشستگان قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا ایران خودرو سایپا دلار مالیات چین بازار خودرو
تلویزیون سریال سعید آقاخانی سینمای ایران سینما نون خ موسیقی تئاتر دفاع مقدس فیلم کتاب رسانه ملی
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه روسیه عربستان ترکیه افغانستان
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید سپاهان تراکتور بایرن مونیخ باشگاه استقلال لیگ برتر فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی
هوش مصنوعی تبلیغات ناسا تسلا اپل اینستاگرام فناوری همراه اول آیفون گوگل
داروخانه خواب دیابت مسمومیت کاهش وزن چاقی سلامت روان بارداری آلزایمر