جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

خلاقیت و کارآفرینی فرهنگی


خلاقیت و کارآفرینی فرهنگی

موضوع کارآفرینی همواره با خلاقیت و نوآوری عجین بوده است به طوری که دراکر ۱۹۸۵ معتقد است خلاقیت و کار آفرینی چنان لازم و ملزوم یکدیگرند که می توان گفت کارآفرینی بدون خلاقیت و نوآوری حاصلی ندارد

موضوع کارآفرینی همواره با خلاقیت و نوآوری عجین بوده است. به طوری که دراکر (۱۹۸۵) معتقد است خلاقیت و کار آفرینی چنان لازم و ملزوم یکدیگرند که می توان گفت کارآفرینی بدون خلاقیت و نوآوری حاصلی ندارد. مفهوم خلاقیت به عنوان نیرویی پویا در مطالعات روانشناسی، جامعه شناسی و نظریه پردازان فرهنگی و هنری مطرح است.

این مفهوم در ابتدا در مفاهیم اقتصادی جایگاهی نداشته، و صرفا زمانی که موجد نو آوری گردید، مورد توجه قرار می گرفته است.

خلاقیت یکی از صفات مشخص و بارز کار آفرینان است که با نوآوری عجین شده، رهیافت های مختلفی را به همراه می آورد. زمانی که ذهن فرد خلاق از اطلاعات خام انباشته شد، به طور غیرمحسوس شروع به کار می کند و پس از تجزیه و تحلیل و ترکیب اطلاعات، به روشی تازه دست می یابد. برای یک کار آفرین فرهنگی خلاقیت پیشینه ساز ایده های مختلفی است که در قالب هنر و فرهنگ به نو آوری تبدیل گردیده و زمینه ایجاد و بهبود ارزش های فرهنگی را فراهم می آورد.

خلاقیت نه در چارچوب کار کارآفرینانی نظیر شاعران، نقاشان، بازیگران و نویسندگان و خالقان اثر به عنوان توصیف یک ایده فردی به کار می رود، بلکه با رویکردی بر ارزش آفرینی فرهنگی با تعاملاتی گسترده تر و از طریق نهادهای گوناگون عرصه خود را قوام و بقا می بخشد. بنگاه های موجد فعالیت های فرهنگی و هنری از جمله عرصه پردازان فعالیت های کار آفرینانه فرهنگی و هنری می باشند که خلاقیت را به عنوان عاملی اصلی در تداوم بخشی هرگونه فعالیت فرهنگی و هنری می دانند.

در این حالت علاوه بر ارزش آفرینی فرهنگی، به عنوان تلفیقی از اندیشه ها و رفتارها به روشی جدید به ارزش آفرینی اقتصادی توجه می شود. ارائه اندیشه ها و نظرات جدید پیرامون خلاقیت، مبانی نظری و عملکردی فراوانی را پیش روی صاحب نظران و اندیشمندان می گشاید.

● خلاقیت:

خلاقیت به معنای خلق کردن و پدید آوردن چیزی از چیز دیگر به صورت منحصر به فرد است. برخی از نظریه پردازان نظیر گیلفورد معتقدند که خلاقیت را نوعی تفکر می دانند که به ایده ای خلاق منجر می شود. آنچه درون مایه اصلی خلاقیت را شکل می دهد، برخوردی تازه و نو با فرایندها، تشکیلات و روش ها می باشد. فرآیندی که می تواند با استفاده از خلاقیت، چیز نویی را همراه با استفاده از زمان، منابع، ریسک و به کارگیری همراهان به وجود آورد، کارآفرینی نامیده می شود.

کار آفرینی فرهنگی:منظور از کار آفرینی فرهنگی، فرآیند ایده پردازی و شناخت فرصت ها و راه اندازی کسب و کارهای فرهنگی است. کار آفرینی فرهنگی به گونه فشرده به معنای مدیریت روندها و فرآیندهای تولید و عرضه خدمات و کالاهای فرهنگی و هنری است. به گونه ای که نو آورانه به احیا و آفرینش ارزش فرهنگی می پردازد.

● خلاقیت و کار آفرینی فرهنگی:

آغازگر نظریه های خلاقیت به قرن هفدهم و هیجدهم بازمی گردد. رساله های گوناگونی برای تشریح مفهوم خلاقیت و توصیف چگونگی وقوع فراگرد الهام هنری دیده می شود. خلاقیت به عنوان منبع الهام، نوعی تداعی مذهبی یا حداقل معنوی و به عنوان موهبتی از جانب خدایان شناخته شده است.

آنچه در دوران اخیر ایده نبوغ خلاق را به چالش می کشد، موجد شرایط شخصی - تخصصی قابل تعریفی است که هرگونه داوری در این مورد را به بی ثباتی می کشاند.

به عبارتی نباید تاثیر زمینه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را بر عمل خلاقیت نادیده گرفت.کمپل معتقد است فرد به تنهایی باورها، کنش ها، ترجیحات زیباشناختی و پاسخ های عاطفی اش را برمی گزیند. حال در چنین دنیایی، جنبش رمانتیک، خلاقیت شخصی را بزرگ ترین مشخصه انسان بودن می داند.

این خلاقیت در دو صورت بروز می کند:

۱) خلق یک اثر هنری

۲) توانایی داخل شدن کامل در آثاری که دیگران خلق کرده اند. (Storey، ۱۱ : ۱۹۹۹) در هرکدام از این دو وجه، فرد باید به احساس خود تکیه کند، و فقط به تجربه کردن متعهد باشد. به عبارتی هنر تنها دغدغه هنرمند است بدون آنکه هیچ عامل موثر دیگری خواه اقتصادی یا غیر از آن در کار باشد.به اعتقاد تراسبی گاه خلق ایده های جدید معمولا از منابعی مانند مصرف کنندگان، موسسه های موجود، شبکه های توزیع، دولت و تحقیق و توسعه بدست می آید.

(هیسریج، ۱۵۷ : ۱۳۸۵) الگوهای رجحان مصرف کننده یکی از مهمترین منابع موجود در خلاقیت یک کار آفرین است. (تراسبی، ۱۳۸۲ : ۴۳) در این رابطه خلاقیت پیشینه ساز ارزش اقتصادی است که محرک تولید است. ادگارد دگا تابلوی پنبه در نئواورلئان را در سال ۱۹۸۳ نقاشی کرد، زیرا فکر می کرد برای یک مشتری خاص در انگلستان جذابیت دارد.

او حتی سبک خود را تغییر داد تا آنچه به نظر مورد پسند بازار بود، مطابقت یابد.منابع احتمالی ایده های جدید دامنه گسترده ای دارند و از مصرف کنندگان تا تغییر در مقررات دولتی را شامل می شود. سولومون (۱۹۸۹) با بررسی ۱۵۰ کار آفرین به این نتیجه رسید که انگیزه کارآفرینان در شروع به کار، تصمیم به خلق چیزهای نو، بدیع و متفاوت بود و سود اقتصادی انگیزه و محرک اولیه رفتار کار آفرینی نبوده است.

در این راستا شاین (۱۹۹۴) معتقد است که کار آفرینان واقعی مشاغل جدید را بیشتر به دلایل نوآوری و خلاقیت شروع می کنند تا انگیزه های اقتصادی.بسیاری بر این اعتقادند که خلاقیت ذاتی شخصیت افراد است و فقط برحسب شرایط شخصی - تخصصی قابل تعریف است. به عبارتی هیچ راهی برای شناسایی میزان مطلقی از نبوغ وجود ندارد و هرگونه داوری در این مورد دستخوش نسبیت، ناپایداری و بی ثباتی است.

در این مفهوم، اجرای ایده یک اثر هنری به تجسم بخشی آن ایده منجر می شود، یعنی جایی که هنر تنها دغدغه هنرمند است، و هدف او در ایجاد این اثر را می توان صرفا بیشینه سازی این ارزش فرهنگی دانست.لوتانز خلاقیت را به وجود آوردن تلفیقی فردی از اندیشه ها و رفتارها به روشی جدید تعریف می کند.

بارزمن خلاقیت را فرآیند شناختی از به وجود آمدن یک ایده، مفهوم، کالا یا کشفی بدیع می داند. (محمدپناه، شماره ۲۶-۲۹ : ۴۷ ماهنامه مهارت)عده ای نیز، خلاقیت را پدیده ای آموختنی می دانند. (آلتشولر، (کار آفرین، ۱۳۸۵ : ۸۶)) به زعم آلتشولر خلاقیت مفهومی کمی - کیفی و بروز آن نیازمند آمادگی است. این آمادگی در سایه ممارست، تمرین و افزایش آگاهی و مهارت میسر می شود. هرچه دامنه مهارت گسترده تر باشد، احتمال بروز خلاقیت، ابتکار و نو آوری نیز افزایش می یابد. در چنین شرایطی، از دید یک هنرمند یک واحد زمان کار از یک نوع خاص، مقدار معینی ارزش فرهنگی در ستانده ها (محصولات) خواهد آفرید.

این خود ماهیت کنش خلاق را مطرح می نماید. هنرمند در هرگونه شکل هنری، زمان را به کارهای متفاوتی شامل تفکر و عمل اختصاص می دهد. برخی کارها نیازمند تخیل اند، دیگر کارها نیازند مهارت های فنی اند، و در باقی کارها این عناصر سازنده را نمی توان از یکدیگر جدا کرد، همه آنها در کنار هم فعالیت خلاق را تشکیل می دهند. بنابر گفته تراسبی برای هنرمند معمولی مقدار زیادی از زمان صرف شده برای این کارها منجر به اثری می شود که ارزش فرهنگی اندکی دارد و بنابر این تفاوت میان هنرمندان، عبارت است از میزان تفاوت در خلاقیت است.

(تراسبی : ۱۲۸)مطابق با نظر آلفرد مارشال لذت بردن از آنچه که او از آن با عنوان موسیقی خوب یاد کرده، سلیقه ای اکتسابی است. نبوغ به عنوان منبع الهام خلاق، هنرمند را به عنوان مجرایی برای یک قدرت برتر، و تخیل را به عنوان جرقه الهی، در خدمت هرگونه خلاقیت هنری قرار داده و هنرمند را اسیر خود می نماید.

ویلیام داف در رسانه خود اجزای تشکیل دهنده نبوغ را در سه وجه توصیف می نماید: تخیل، که ایده های موجود را دربر می گیرد، ایده های جدیدی می آفریند و ارتباطات جدیدی میان آنها پیدا می کند، داوری که تخیل را تنظیم و کنترل می کند و ایده های حاصل از آن را دسته بندی می کند، و ذوق یعنی قریحه درونی هنرمند که بین شریف و وضیع، زشت و زیبا، موقر یا مضحک داوری می کند. (تراسبی، ۱۲۴ : ۱۳۸۲)اتریک (۱۹۷۴) فرآیند خلاقیت را از اندیشه تا عمل به سه دسته تقسیم می نماید: به وجود آوردن اندیشه، پرورش اندیشه و به کارگیری اندیشه.

آلبرشت (۱۹۸۷) مراحل خلاقیت را به پنج مرحله تقسیم می نماید: جذب اطلاعات، الهام، آزمون، پالایش و عرضه. وی معتقد است که شخص خلاق، اطلاعات پیرامون خود را جذب می کند و برای بررسی مسائل، رهیافت های مختلفی را مورد بررسی قرار می دهد.

زمانی که ذهن فرد خلاق از اطلاعات خام انباشته شد، به طور غیرمحسوس شروع به کار می کند و پس از تجزیه و تحلیل و ترکیب اطلاعات، رهیافتی ارائه می دهد.هنگامی که ایده یا گروهی از ایده ها شکل گرفت، برنامه ریزی و توسعه فرآیند آغاز می شود.

اگر به شمار زیادی از ایده ها دست یافته باشید، برای مشخص شدن تناسب شان در عمل، باید ارزیابی و بررسی بیشتری کرد. ایده هایی که بیشترین امکان را دارند، مشخص می شوند و سپس در مرحله مفهوم، مرحله توسعه محصول، مرحله آزمون بازار یابی و درنهایت به صورت تجاری، مطرح می شود. کار آفرین به منظور تقویت موفق فعالیت کار آفرینانه باید به طور مستمر ایده را طی فرآیندها مورد ارزیابی قرار دهد.امروزه خلاقیت پیش درآمد توسعه، پیشرفت و تعالی یک سازمان و جامعه دانسته شده و آگاهی از فنون آن ضروری به نظر می رسد.

ثبات در محیط کار، جای خود را به بی ثباتی و عدم اطمینان داده است و صنایع سنتی و قدیمی، به انواع جدیدی تبدیل گشته است.

ولذا فرصتی برای استفاده از مهارت های قدیمی نمی گذارد و در حقیقت آینده را با تهدیدات و فرصت ها مواجه ساخته است. به طور کلی وجود محیط خلاق از مهمترین عوامل رشد خلاقیت است. در محیط نامطلوب برای پرورش خلاقیت از اندیشه های جدید و نو بیشتر انتقاد می شود و تمایلات دگرگونی و تغییر با مقاومت و ممانعت تقابل می کنند.

یکی از روش های مهم متبلور کردن خلاقیت به وجود آوردن فضای محرک، مستعد و به طور کلی خلاق است. بنگاه های فرهنگی و هنری می توانند با به کارگیری خلاقیت و فراهم نمودن زمینه های محیطی مناسب در این خصوص به دوام و بقای سازمان خود کمک می نماید.

سهیلا کیاسی - کارشناس ارشد مدیریت و برنامه ریزی امور فرهنگی