پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

تکبّر


تکبّر

کبر عبارت است از احساس راحتی و اعتماد و تکیه انسان بر اینکه خود را از دیگران برتر می داند

کبر از نتایج و ثمرات عُجب است و فرقش با عجب این است که صفت عجب بدون مقایسهٔ نفس با کس یا چیز دیگری در انسان به‌وجود می‌آید البته معنی این سخن این نیست که عدم مقایسه شرط وجودی عجب است بلکه می‌خواهیم بگوئیم مقایسه شرط نیست ولی کبر - برخلاف عُجب - صفتی است که همیشه در مقایسه نفس با دیگری به‌وجود می‌‌آید یعنی مقایسه شرط وجودی کبر است بنابراین می‌توان کبر را چنین تعریف کرد: کبر عبارت است از احساس راحتی و اعتماد و تکیه انسان بر اینکه خود را از دیگران برتر می‌داند.

● مذمت و نکوهش کبر

قرآن کریم می‌فرماید:

من آنان را که به نحاق در زمین تکبر می‌ورزند از آیات و نشانه‌های خود روی‌گردان خواهم کرد.

(سَاَصْرِفُ عَنْ آیاٰتِیَ الّذِین یَتَکَبَّروُنَ فِی‌الاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ) (سوره اعراف، آیه ۱۴۶)

و می‌فرماید:

اینگونه خدا بر قلب هر متکبر ستکاری مهر شقاوت می‌زند.

(کَذٰلِکَ یَطْبَعُ اللهُ عَلیٰ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبّٰارٍ) (سورهٔ مؤمن، آیه ۳۵)

و می‌فرماید:

رسولان ما به فتح و پیروزی خواهند رسید و هر ستمگر متکبری نامید و محروم خواهد شد.

(وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خٰابَ کُلُّ جَبّٰارٍ عَنِیدٍ) (سوره ابراهیم، آیه ۱۵)

و می‌فرماید:

بدرستی که خداوند مستکبرین را دوست ندارد

(اِنَّ اللهَ لٰایُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرینَ) (سورهٔ نحل، آیه ۲۳)

نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌فرماید:

هر کس به اندازۀ یک دانهٔ خردل کبر در قلبش باشد وارد بهشت نمی‌شود و کسی به اندازهٔ یک دانهٔ خردل ایمان در دلش باشد وارد آتش نمی‌شود.

(لٰایَدْخُلُ الْجَنَّهَٔ مَنْ کٰانَ فی قَلْبِهِ مِثْقٰالَ حَبَّهٍٔ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ کِبْرٍ و لایَدْخُلُ النّٰار جُلٌ فی قَلْبِهِ مِثْقٰالُ حَبَّهٍٔ مِنْ اِیمٰانٍ)

و فرمود: خدای تعالی می‌فرماید:

کبر زینت، و عظمت پوشش من است هرکس در مورد یکی از آنها با من نزاع کند در جهنمش می‌افکنم.

اَلْکِبْرِ یٰاءُرِدٰائی وَالْعَظَمَهُٔ اِزٰارِی فَمَنْ نٰازَعَنی وٰاحِداً مِنْهُمٰا الْقَیْتُهُ فی جَهَنَّمَ.

و در کتاب کافی از امام باقر (علیه‌السلام) روایت شده: کبر ردای خداست و انسان متکبر باخدا در مورد ردایش نزاع می‌کند. (اَلْکِبْرُ رِدٰاءُ اللهِ وَالْمُتَکَبِّرُ یُنٰازعُ اللهَ رِدٰاءَهُ)

و می‌فرماید:

عزت و کبر ردای خدایند هرکس یکی از این دو را به خود بپوشد خدای تعالی با روی در آتش جهنمش می‌افکند.

(اَلْعِزُّ ردٰاءَ اللهِ وَالْکِبْرُ اِزٰارُه فَمَنْ تَنٰاوَلَ شَیْئاً مِنْهُمٰا اَکَبَّهُ اللهُ فِی جَهَنَّمَ)

و از امام صادق (علیه‌السلام) است: کسی که یک ذرّه کبر در قلبش باشد داخل بهشت نمی‌شود.

(لٰا یَدْخُلُ الْجَنَّهَٔ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقٰالُ ذَرَّهٍٔ مِنَ الکِبْرِ)

محمد بن مسلم می‌گوید از امام باقر (علیه‌السلام) یا امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمود:

کسی که به اندازهٔ یک دانه خردل کبر در دلش باشد داخل بهشت نمی‌شود.

می‌گوید: من استرجاع کردم (یعنی گفتم: انا لله و انّا الیه راجعون).

فرمود: چرا استرجاع کردی؟

عرض کردم: بخاطر کلامی که از شما شنیدم.

فرمود: منظورم آن نیست که تو فهمیدی منظورم فقط انکار است کبر فقط انکار است. (یعنی مقصود از تکبر انکار خدا و گردنکشی در برابر اوست)

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:

کبر عبارت است از کوچک شمردن مردم و بی‌اعتنائی به حق.

(الْکِبْرُ اَنْ تَغْمِصَ الّنٰاسَ وَ تَسْفُهَ الْحَقَّ)

و می‌فرماید: رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: بزرگترین کبر تحقیر مردم و بی‌اعتنائی به حقّ است.

راوی می‌گوید: عرض کردم: تحقیر مردم و بی‌اعتنائی به حقّ چیست؟

فرمود: ندانستن حقّ و حمله کردن به اهل آن هرکس چنین کند با خدا در مورد ردایش نزاع کرده است.

و فرمود: در جهنّم درّه‌ای مخصوص متکبرین وجود دارد که سقر نام دارد این درّه از شدت حرارت خود به خدا شکایت می‌کند و از خدا می‌خواهد که به او اجازهٔ نفس کشیدن دهد سپس نفسی می‌کشد که جهنّم را در آتش خود می‌سوزاند.

و می‌فرماید:

در قیامت متکبرین به صورت مورچگان ریزی محشور می‌شوند و مردم آنها را لگدمال می‌کنند تا خدای تعالی از حساب خلائق فارغ شود.

(اِنَّ الْمُتَکَبِّرِینَ یُجْعَلُونَ فیِ صُوَرِ الذَّرِّ یَتَواطِئُهُمُ النّٰاسُ حَتّٰی یَفْرَغَ اللهُ مِنَ الْحِسٰابِ)

عمر بن یزید می‌گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: من غذای خوب می‌خورم و بوی خوش استعمال می‌کنم و مرکب خوب سوار می‌شوم و غلامی هم پشت سرم حرکت می‌کند اگر این کار به نظر شما کبر و تجبّر است انجام ندهم.

حضرت مدتی سرش را پائین انداخت سپس فرمود: جبّٰارِ معلون کسی است که به مردم بی‌اعتناء و به حقّ جاهل باشد.

عرض کردم: به حقّ که جاهل نیستم امّا نمی‌دانم بی‌اعتنائی به مردم چیست؟

فرمود: بی‌اعتنایی به مردم کوچک شمردن آنهاست.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:

هیچکس لاف بزرگی نزند جز به سبب ذلتی که در خود می‌بیند.

(مٰا مِنْ اَحَدٍ یَتِبهُ اِلاّٰ مِنْ ذِلَّهٍٔ یَجِدُهٰا فی نَفْسِهِ)

و در حدیث دیگری است:

هیچ کس تکبر نمی‌ورزد مگر به خاطر ذلّتی که در خود می‌بیند.

(مٰا مِنْ رَجُلٍ تَکَبَّرَ او تَجَبَّر اِلّٰا لِذَلَّهٍٔ وَجَدَهٰا فیِ نَفْسِهِ)

نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) می‌فرماید:

خدای تعالی به مردمی که از روی تکبر لباسش بر زمین کشیده شود توجه نمی‌کند.

و می‌فرماید:

هر بنده‌ای بخشش کند خدا جز عزّت چیزی بر او نمی‌افزاید و هر بنده‌ای به خاطر خدا تواضع کند خدا او را بلند می‌گرداند. (مٰا زٰادِ اللهُ عَبْداً یَعْفُو الّٰا عِزّاً وَ مٰا تَواضَعَ احدٌ للهِ اِلاّٰ رَفَعَهُ الله)

و می‌فرماید:

واقعاً من می‌پسندم که مردی با دست خود چیزی را حمل کند که هم خدمتی به خانواده‌اش باشد و هم تکبر را از خود دور کند.

(اِنَّهُ لَیُعْجِبُنی اَن یَحْمِلَ الرَّجُلُ الشَیءَ فی یَدِهِ فَیَکُونُ مِهْنَهٌٔ لاَهْلِهِ یَدْفَعُ بِهِ الْکِبْرَ عَنْ نَفْسِهِ)

آن حضرت روزی از اصحابش فرمود: چه شده که در شما حلاوت عبادت را نمی‌بینم؟

عرض کردند: حلاوت عبادت چیست؟

فرمود: تواضع.

و فرمود:

هرگاه متواضعین امّت مرا دیدید در برابر آنها تواضع کنید و چون متکبرین را دیدید بر آنها تکبر کنید که تکبر شما باعث خواری و کوچکی آنها می‌شود.

(اِذٰا رَأَیْتُمْ الْمُتَواضِعیِنَ مِنْ اُمَّتیِ فتواضَعُوا لَهُمْ وَ اِذٰا رَأَیْتُمُ الْمُتَکَبَّرِینَ فَتَکَبَّروا عَلَیْهِمْ فَاِنَّ ذٰلِکَ لَهُمْ مَذَلَهٌٔ و صِغٰارٌ)

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود: تواضح آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو رفتار کنند.

(التَّواضُعُ اَنْ تُعْطِیَ النّٰاسَ مٰا تُحِبُّ اَن تُعْطٰاه)

- اقسام تکبر

بنابراین آنچه از احدیث گذشته استفاده می‌شود تکبر دارای اقسامی است.

۱. تکبر بر خدا

چنانکه نمرود به آن گرفتار بود تا حدی که خیال جنگ با خدای آسمان را در سر می‌پروراند و مثل آنچه فرعون و دیگر مدعیان الوهیت به آن دچار بودند فرعون چون از بندگی خدا تکبر می‌ورزید گفت :

من خدای بزرگ شما هستم.

(اَنَا رَبُّکُمُ الاَعْلیٰ) (سورهٔ نارعات، آیه ۲۴)

قرآن کریم می‌فرماید:

کسانی که از عبادت من سرکشی و اعراض کنند با ذلت و خواری وارد جهنم می‌شوند.

(اِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبٰادَتیِ سَیَدْ خُلُونَ جَهَنَّمَ داٰخِریِنَ) (سورهٔ مؤمن، آیه ۶۰)

تکبر از دعا و تضرع بسوی خدا نیز از این قسم است.

۲. تکبر بر خلق

این قسم تکبر دو شعبه دارد

الف - تکبر بر انبیاء و رُسُل و ائمه

سبب این شعبه آن است که انسان خود را بالاتر و برتر از آن می‌‌داند که از یک بشر معمولی اطاعت کند قرآن کریم از قومی چنین نقل می‌کند:

آیا به دو انسان مثل خودمان ایمان آوریم.

(اَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنٰا) (سورهٔ مؤمنون، آیه ۴۷)

و نقل می‌کند:

تو چیزی نیستی جز یک بشر مثل ما.

(اِنْ اَنْتُمْ اِلّٰا بَشَرُ مِثْلُنٰا) (سورهٔ ابراهیم، آیه ۱۰)

و نقل می‌کند:

اگر از بشری مثل خود اطاعت کنید زیانکار خواهید بود.

(وَ لَئِنْ اَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ اِنَّکُمْ اِذاً لَخٰاسِروُنَ) (سوره مؤمنون، آیه ۳۴)

همانطور که ائمهٔ جور تکبر ورزیدند و از ائمه حقّ اطاعت نکردند.

ب - تکبر بر سایر مردم

یعنی اینکه خود را از دیگران بهتر بداند و آنها را تحقیر کند و هنگامی که حق را از یکی از بندگان خدا بشنود زیر بار نرود و آن را انکار کند.

خودبزرگ‌بینی همیشه از اعتقاد به وجود یکی از صفات کمال در خود سرچشمه می‌گیرد. و صفات کمال یا مربوط به دین هستند یا دنیا.

کمال دینی عبارت از علم و عمل است.و کمال دنیوی عبارت است از اصل و نسب، جمال، قوت، مال و کثرت یاران.

۱. تکبر به علم

اگر کسی به خاطر عملش دچار تکبر شود علاجش این است که بیندیشد که علم او را به این مطلب هدایت می‌کند که کبر فقط لایق خدای تعالی است و اگر انسان تکبر ورزد مغضوب خدای تعالی می‌شود و خدا تواضع بندگان را دوست دارد پس سزاوار است خود را به چیزی مکلف کند که مولایش می‌پسندد و بداند که حجت خدا بر اله علم مؤکدّتر است.

امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:

هفتاد گناه جاهل بخشیده می‌شود قبل از آنکه یک گناه از عالم بخشیده شود.

(یُغْفَرُ لِلْجٰاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ اَنْ یُغْفَرَ لِلْعٰالِمِ ذَنْبٌ وٰاحِدٌ)

پس اگر عالِم قبول دارد که در جهان عالم‌تر از او و هم سطح او بسیار است کبرش معنا ندارد و اگر خود را از همگان اعلم می‌داند باید توجه داشته باشد که حجت خدا بر او کامل‌تر و محکم‌تر است و ملاک خیر و شرّ عاقبت کار است.

۲. تکبر به عمل

عمل نیز به همین صورت است اگر انسان خود را از همگان پرهیزگارتر و متّقی‌تر و صالح‌تر می‌بیند مطمئن باشد که ملاک نجات، فقط عمل و عبادت نیست بلکه معیار خاتمه کار است پس هر کس را می‌بیند با خود بگوید شاید او نجات یابد و من هلاک شوم و شاید او بین خود و خدایش صفات پسندیده‌ای داشته باشد که به وسیله همان‌ها مستحق نجات باشد و من مستحق هلاک.

کسی که احتمال دهد خودش در محضر خدا شقیّ و بدبخت است به شغلی مشغول می‌شود که او را از تکبر باز می‌دارد و هر کس با دیدهٔ رضا به اعمال خود ننگرد و معتقد باشد که اگر قرار شود خدا با عدلش با او رفتار کند به خاطر اعمالی که آنها را حسنات می‌پنداشته مستحق عقاب خواهد شد تا چه رسد به بدی‌ها و سیئات؛ ممکن نیست تکبر در او راه یابد.

همانطور که سید‌العابدین امام چهارم (علیه‌السلام) می‌فرماید:

خدای من! کسی نیکی‌هایش بدی است چگونه بدی‌هایش بدی نیست؟

(اِلهٰی مَنْ کٰانَتْ مَحٰاسِنُهُ مَسٰاوِیٔ فَکَیْفَ لٰاتَکُونُ مَسٰاوِیهِ مَسٰاوِی)

و قرآن کریم می‌فرماید:

آنان که هر چه وظیفهٔ بندگی بجای آرند قلوبشان از روز قیامت هراسان است.

وَالَّذِینَ یُؤتُونَ مٰا أتَوا و قُلُوبُهُمْ وَجِلَهٌٔ. (سورهٔ مؤمنون، آیه ۶۰)

یعنی طاعات و عبادات را به جای می‌‌آورند در حالی که در هراسند که مبادا مورد قبول واقع نشوند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.